پنجشنبه, ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
اسلام؛ مشکل فقر را چگونه حل می‌کند؟
بسم الله الرحمن الرحيم

اسلام؛ مشکل فقر را چگونه حل می‌کند؟

سازمان ملل در یکی از بیانات خود گفت: "در حدود 6 ملیارد انسان بالای کرۀ زمین زندگی می‌کند. باشندگان دولت‌های رو به رشد در حدود 4,3 تن بوده که از آن جمله نزدیک به 3 ملیارد آن تحت خط فقر به سر می‌برند که درآمد روزانۀ شان دو دالر امریکائی در یک روز است و در این میان حدود 1,2 ملیارد کسانی وجود دارند که در آمد روزانۀ شان کمتر از یک دالر است".

در مقابل، آن احصائیه‌های غربی نشان می‌دهد که دولت‌های صنعتی مالک 97% از تمام امتیازات جهان می‌باشند و این‌که شرکت‌های سازندۀ موشک‌های قاره‌پیما مالک 90% از امتیازات دستاوردها، محصولات و دارائی‌ها بوده و بیش از 80% فواید استثمار مستقیم بیگانه در سرزمین‌های رو به رشد به دولت‌های ثروتمند می‌رسد.

 چنانکه دیده می‌شود 33,3% سرزمین‌های رو به رشد از آب نوشیدنی مورد اطمینان، پاک و قابل نوشیدن و استعمال محروم اند، 25% باشندگان فاقد جای مناسب برای بود و باش هستند، 20% آن از پائین‌ترین خدمات صحی مورد نیاز بی‌بهره می‌باشند، 20% از اطفال آن تا صنف پنجم مکتب نمی‌رسند و 20% از شاگردان مکاتب آن با مشکل سوء تغذیه دست و پنجه نرم می‌کنند. این در حالی است که سرمایۀ سه تن از ثروتمندان جهان برابر با مجموع درآمد 48 دولت فقیر جهان می‌باشد، چنانکه سرمایۀ 200 تن از ثروتمندان جهان بیشتر از 41% دارائی مجموع باشندگان جهان می‌باشد. این محصول نظام اقتصادی سرمایه‌داری در جهان می‌باشد.

 آیا شناختید که چی کسی فقر را به وجود آورده است؟

ساختار فقر و هلاکت فقراء از خلال تطبیق اقتصاد سرمایه‌داری است که به خدمت یک گروه مشخص که عبارت از ثروتمندان و ملیاردران قرار دارد تا چرخش این سرمایه‌های جمع شده در حساب‎های مصرفی خودشان تمام گردد. بیانیۀ سازمان ملل را که از ابتدا تا انتها بررسی کنیم، میزان حرص و زشتی این نظام برای ما واضح می‌شود.

روجر تیری نویسندۀ امریکائی در کتاب خود تحت عنوان "جنون الاقتصاد" می‌گوید: "امریکائی‌ها می‌دانند که مشکلاتی در امریکا وجود دارد؛ اما نمی‌دانند که این مشکلات چیست و چرا این مشکلات وجود دارد. مهم‌‌تر از همه این‌که نمی‌دانند چگونه این مشکل را اصلاح نمایند و تا حد ممکن تنها به علایم این مرض می‌پردازند. در حقیقت بعضی از آنچه را که راه‌حل می‌نامند، چیزی است که به مشکل می‌افزاید و این بدان خاطر است که این راه‌حل‌ها برای تغییر محصول نظام بدون تغییر نظامی‌که این محصول را افراز کرده است، تلاش دارد. مشکل در کیفیت تطبیق نظام اقتصادی ما نیست؛ بلکه نظام اقتصادی ما در اصل خودش عبارت از همان مشکل است. قطعاً که مشکل در ترکیب اساسی نظام اقتصادی ما می‌باشد و راه‌حل‌های جزئی و در هم پیچاندن محصولات نمی‌تواند به عنوان یک راه‌حلی باشد که مشکل را از بین ببرد. هرگاه بخواهیم به اهداف عالی دست پیدا کنیم، لازم است مشکلات را از بیخ و ریشۀ آن برکنیم و به شکستن بعضی شاخ و برگ‌های آن اکتفا نکنیم. بر ما لازم است تا تمام اساسات و فرضیه‌هایی را که نظام اقتصادی ما را حرکت می‌دهد، بررسی کنیم و از حقیقت آن پرده برداریم".

بارزترین نظریات فاسد و پوسیدۀ شان که نظام اقتصادی را بر آن بنا کردند و توسط آن از توجه و اهتمام به امور مردم کنار رفتند، عبارت از این گفتۀ شان است که: مشکل نسبی کمبود کالا و خدمات و عدم کفایت آن مقابل حاجات انسان معاصر است که هرچند انسان به مرتبۀ بلندتری از مراتب زندگی مدنی ترقی می‌کند، این مشکل نیز افزایش می‌یابد. کفایت سرمایه‌ها و منابع طبیعی را که الله سبحانه وتعالی در کائنات آفریده است، برای تمام بشریت ناممکن فرض کردند و ادعا نمودند که این همان مشکلی است که به نظرشان جامعه به آن مواجه می‌باشد و بر اساس این نظر اشتباه شان نظریات اشتباه‌تر و شرم‌آورتری را بیان داشتند، بالای قواعدی توافق نمودند که کیفیت حصول سرمایه برای اشباع حاجات را توسط مردم کنترول کند. به همین دلیل پول را به عنوان وسیلۀ ذاتی برای توزیع کالا و خدمات قرار دادند و بر اساس گمان شان آنچه که توازن بین استهلاک و انتاج ایجاد می‌کند، همان پول است. به همین دلیل هر کسی‌که ثروت داشته باشد می‌تواند از تصرف و مالکیت آن بهره‌مند گردد. سپس می‌تواند حاجات و نیاز‌هایش را برآورده سازد.

 بنابر این قاعده، که قرار دادن پول به عنوان تنظیم کنندۀ توزیع می‌باشد، نظام اقتصادی سرمایه‌داری تعیین نموده که فقط کسی مستحق زندگی می‌باشد که توان سهم‌گیری در تولید کالا و خدمات را داشته باشد؛ اما کسی‌که این توان را ندارد بدان جهت که ضعیف آفریده شده و یا هم ضعف و ناتوانی عاید حالش گردیده است، پس چنین انسانی مستحق زندگی نیست و حق ندارد که از سرمایۀ سرزمین‌ها به اندازۀ برآورده شدن نیازهایش بهره‌مند گردد؛ زیرا مالک پول آن نیست و نتیجۀ فعلی و عملی آن اینست که تعداد فقراء مستمند و بینوا تنها در امریکا بیش از 38 ملیون است.

اما اسلام هرگاه مشکلی را حل می‌کند، آن مشکل را به اعتبار یک مشکل انسانی با صرف نظر از ظروف آن می‌بیند که نیاز به معالجه دارد. بنابر این، اسلام مشکل فقر را با تمام دقت بررسی نموده، برای آن راه‌حل‌های اساسی بیان داشته و واضح ساخته که مشکل فقر به سبب عدم توزیع سرمایه‌ها و منافع برای تمام افراد رعیت فرد فرد آن می‌باشد، یعنی این فقر عبارت از فقر سرزمین‌ها نبوده بلکه فقر افراد است.

آیات و احادیثی‌که در مورد فقیر، مسکین و ابن السبیل (مسافر در راه مانده) چنان زیاد و متنوع هست که توجه انسان را جلب می‌دارد به این‌که این یک مشکل و ضرورت به معالجه دارد. الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ  [حج 28]

ترجمه: و بينوايان مستمند را نيز بخورانيد.‏

﴿وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ﴾ [بقره 272]

ترجمه: و هر چيز نيك و بايستهاي كه ( بدين گونه ) ببخشيد به طور كامل به خود شما بازپس داده ميشود و ( كوچك‌ترين ) ستمي به شما نخواهد شد.‏

﴿لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ الله﴾  [بقره 273]

ترجمه: (چنين بذل و بخششي مخصوصاً بايد) براي نيازمنداني باشد كه در راه الله درماندهاند و به تنگنا افتادهاند.  

﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ﴾ [توبه 60]

ترجمه: زكات مخصوص مستمندان، بيچارگان، گردآورندگان آن، كساني‌كه جلب محبّت‌شان (براي پذيرش اسلام و سودگرفتن از خدمت و ياريشان به اسلام چشم داشته) مي‌شود،  (آزادي) بندگان،  (پرداخت بدهي) بدهكاران، (صرف) در راه (تقويت آئين) الله، و واماندگان در راه (و مسافران درمانده و دورافتاده از مال و منال و خانه و كاشانه) مي‌باشد.

﴿مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ﴾ [حشر: 6]

ترجمه: چيزهائي را كه الله از اهالي اين آبادي‌ها به پيامبرش ارمغان داشته است، متعلق به الله و پيامبر و خويشاوندان (پيامبر) و يتيمان و مستمندان و مسافران در راه مانده مي‌باشد.

﴿إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَيْرٌ لُّكُمْ﴾ [بقره 271]

ترجمه: اگر بذل و بخشش‌ها را آشكار كنيد، چه خوب و اگر آن‌ها را پنهان داريد و به نيازمندان بپردازيد، براي شما بهتر خواهد بود.

﴿وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ﴾ [بقره 184]

ترجمه: و بر كساني‌كه توانائي انجام آن را ندارند (هم‌چون پيران ضعيف و بيماران هميشگي و كارگراني كه ساليانه پيوسته به كارهاي سختي، مانند استخراج زغالسنگ اشتغال دارند، و زندانيان محكوم به اعمال شاقهاي كه پيوسته به كار سنگين وادار ميگردند) لازم است كفّاره بدهند، و آن خوراك مسكيني است (از خوراك متوسّطي كه به خانواده خود ميخورانيد و بايد در برابر هر روزي يك خوراك متوسّط كه بتواند به طور معتدل مسكيني را سير كند بپردازيد). 

﴿أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ ‏(14) يَتِيماً ذَا مَقْرَبَةٍ ‏(15) أَوْ مِسْكِيناً ذَا مَتْرَبَةٍ [بلد 14-16]

 ترجمه: ‏يا خوراك دادن در زمان گرسنگي (قحطي و خشكسالي) است.‏ ‏(خاصّه) به يتيمي خويشاوند ‏يا به مستمندي خاك‌نشين.‏

به همین قسم احادیثی از رسول الله صلی الله علیه و سلم وجود دارد که ایشان فرمودند:

«أیما أهل عرصة أصبح فیهم امرؤ جائع فقد برئت منهم ذمة الله تعالی»

ترجمه: هر اهل منطقۀ که در میان شان شخص گرسنه‌ای باشد قطعاً که از ذمۀ الله متعال بیرون اند.

مجموع دلایلی‌که در مورد انفاق، احکام صدقات، احکام زکات و تکرار تشویق بر سرپرستی فقراء، مساکین، ابن السبیل (مسافر در راه مانده) و سوال کنندگان وارد شده است، همه دلایل به صورت واضح بر این دلالت می‌کند که مشکل اقتصادی عبارت از فقر افراد است، یعنی عدم تمکن افراد در حصول سرمایۀ سرزمین‌ها، به اندازه‌ای که حاجات اساسی شان را برآورده سازد. به همین دلیل می‌بینیم که در طول تاریخ دولت خلافت و در سخت‌ترین شرایط هیچ محتاجی در جاده‌ها برای گدایی از مردم ننشسته است، زیرا دولت خلافت حاجات اساسی از جمله خوراک، پوشاک، مسکن، تعلیم، طبابت و امنیت را برای تمام رعیت خود فراهم می‌نمود و این زمانی بود که امت تحت سایۀ خلافت می‌زیست؛ همان دولتی‌که به صورت عملی دولت رعایت است، نه دولت مالیات و محصولات.

اما امروز در سایۀ نظام سرمایه‌داری خوابیده بر سینۀ امت، می‌بینیم که برنامۀ اساسی دولت عبارت از ظلم و خشونت بر مردم، گرسنه گردانیدن و گرفتن امنیت از دل‌های شان است؛ مثلاً اقدام حکومت انتقالی سودان برای برکناری کارمندانی‌که در معادن استخراج طلا کار می‌کردند تا نفقۀ خانواده‌های شان را فراهم نمایند. دور کردن از اماکن شان جهت قدرت‌یابی شرکت‌های استثمار برای غارت سرزمین‌ها، بکارگیری بسیاری از جوانان در ارتش که کارآمد نیست و هم‌چنین اقدام به مصادرۀ سرمایه‌های دست‌فروشان بازار، هجوم بالای شان توسط حملات تا جایی‌که فروشندگان چای را نیز در بر گرفته است، اما کار در اینجا تمام نشده بلکه بر معیشت و زندگی مردم نیز فشار و سختی وارد ساخته و آنان را در حالت غیرقابل تحملی هم‌چون جهنم قرار داده است. مالیات و محصولات را افزایش داده، ساحۀ مالیات را وسعت داده، حمایت از کالا و خدمات اساسی را برداشته و منابع سرزمین را در ظرف طلا تقدیم استعمار نموده تا از عیش سرمایه‌های ما را بکنند، در حالی‌که ما در تنگدستی و فقر زندگی می‌کنیم.

جهان امروز نیازمند دولت با رعایت است، نه دولت اخاذ مالیات و محصولات؛ دولتی‌که زندگی با امنیت و اطمینان بوجود آورد، زندگی با آرامش و سکینت با خاطر آرام و سوگند به الله سبحانه و تعالی که چنین زندگی بوجود نخواهد آمد، جز در سایۀ نظام اسلام که توسط دولت خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت تطبیق می‌گردد.

نویسنده: استاد مجاهد آدم _ ولایۀ سودان

مترجم: احمد صادق امین

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه