چهارشنبه, ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
خلیل‌زاد: سیاستمدار مکار و هزار چهره
بسم الله الرحمن الرحيم

خلیل‌زاد: سیاستمدار مکار و هزار چهره

بتاریخ 4 سپتامبر 2018م، مایک پامپئو، وزیر خارجۀ امریکا، زلمی خلیل‌زاد را بحیث مشاورِ ارشد خود در امور افغانستان تعیین نمود. خلیل‌زاد از جمله شخصیت‌های مورد اعتمادِ ایالات متحدۀ امریکا بوده که از سال 2003م الی 2009م بحیث سفیر امریکا در افغانستان، عراق و سازمان ملل متحد ایفای نقش نموده است. وی از شناخته شده ‌ترین چهره‌ای حزب جمهوری‌خواه امریکا می‌باشد که اساسی‌ترین دورانِ ماموریت‌اش را در زمانِ حکومت جورج دبلیو بوش از سال 2001م الی 2009م انجام داده است.

خلیل‌زاد در تشکیل حکومتِ پس از طالبان(به رهبری حامد کرزی) از چهره‌های پیش‌تاز محسوب می‌گردد؛ طوریکه، از تدویر جلسۀ بُن در سال 2001م، گرفته تا جلبِ رضایت جبهۀ شمال و سایر رهبرانِ افغانستان از بهرِ انتصاب حامد کرزی بحیث رئیس جمهور دولت موقت و انتقالی افغانستان نقش حیاتی بازی کرده است. وی یکی از کارکشته‌ترین سیکولرانی می‌باشد که بیشترینِ عمر خود را در خدمتِ پالیسی‌سازان و دولت امریکا وقف نموده است. به گفتۀ روبین رأفیل، معاون پیشین وزارت خارجۀ امریکا برای جنوبِ آسیا، "زلمی خلیل‌زاد یک شخص با تجربه‌ است که آشنائی خوبی در مورد فرهنگ و سیاست منطقه دارد. در حقیقت، او یک نعمت خدا داده برای امریکا می‌باشد."

پس از هفده سال جنگ در افغانستان، سیاسیون و نظامیان امریکائی حرفی از کامیابی و موفقیت در جنگِ افغانستان به زبان نمی‌آورند. زیرا، ظاهراً به نظر می‌رسد که امریکائیان در طول این مدت، در جنگ با طالبان موفقیتِ چندانی نداشته‌اند. و مقاماتِ قصر سفید بر این باور اند که جنگ با طالبان به نفع امریکائیان نبوده، زیرا اعمال فشارهای محض نظامی از سوی آنان بر طالبان نتوانست بر تسلیمی طالبان بی‌انجامد. از همینرو، امریکائیان، در ضمن فشارهای نظامی، به‌منظورِ حل این بُن‌بست به تلاش‌های سیاسی در قبال طالبان نیز تأکید می‌ورزند. با تلاش‌های شبانه روزی و با تغییر و تبدیل قوماندانانِ جنگی و نماینده‌گانِ سیاسی‌اش، امریکا تاهنوز نتوانسته طالبان را برای مذاکره با دولت افغانستان آماده سازد. درین برهۀ زمانی، ممکن خلیل‌زاد بتواند با استفاده از تجربه‌های رهبری و دیپلوماتیک‌‌اش طالبان را با حاضر شدن پای میز مذاکره با دولت افغانستان در ورطۀ خطرناکی فرو برد. چنان‌چه، رونالد نیومن، سفیر پیشین ایالات متحده در افغانستان، می‌گوید: «او یک معامله‌گرِ فوق العاده است.» و نیز مایک پامپئو صراحتاً تأکید کرده‌است که، «اساسی‌ترین ماموریتِ خلیل‌زاد کشانیدن طالبان به پای میز مذاکره با دولت افغانستان می‌باشد.»

در حقیقت، پروسه‌ای صلح از زمانِ حکومت اوباما در سال 2009م، شروع شد و تا اکنون نتیجۀ ملموسی را در پی نداشته است. ظاهراً، طالبان در زمینۀ صلح با حکومت وحدت ملی چراغِ سبز نشان نداده‌اند، زیرا طالبان این دولت را ناتوان‌تر و بی صلاحیت‌تر از آن می‌دانند که با آن وارد گفتگوی صلح شوند. طالبان همواره خواستار گفتگوی مستقیم در مورد صلح با ایالت متحدۀ امریکا شده‌اند؛ تا جائیکه، ملاقات‌های مشاوران امریکائی و سران طالبان بطور دوامدار آن در اماراتِ متحدۀ عربی، ازبکستان، پاکستان، قطر و افغانستان جریان داشته است. از سوی دیگر، به‌نظر می‌رسد که ادارۀ ترمپ تلاش دارد تا با طالبان وارد گفتگوی مستقیم شود. طبقِ گزارش نیویارک تایمز، دونالد ترمپ به مشاورین ارشد خود دستور داده‌است تا مستقیماً با طالبان وارد گفتگو و مذاکره شوند؛ امری که پنتاگون و وزارت خارجۀ امریکا با آن چندان موافق به نظر نمی‌رسند.

با سپردن مسؤلیتِ افغانستان به خلیل‌زاد، تلاش خواهد شد تا بواسطۀ وی به یک تعداد سران و رهبران خاندانی طالبان(از جمله خانوادۀ حقانی) مقداری امتیازات مادی داده شود؛ زیرا، پلان اساسی آنست که با امتیاز دهی به یک عده رهبران سیاسی و بزرگان طالبان، می‌خواهند وحدت نسبیِ فعلی طالبان را برهم زده و آنها را به واحدهای کوچک‌تری(میانه‌رو و غیر میانه‌رو) تجزیه نمایند. پس از تجزیۀ طالبان به واحدهای کوچک، امکان این بیشتر می‌رود که تعدادِ از میانه‌روها را به بسیار ساده‌گی به پروسۀ صلح بکشانند. و عدۀ دیگری که غیر میانه‌رو باقی میمانند، برای‌شان زمینۀ پیوستن به 22 گروه تروریستی دیگر در افغانستان – که امریکا همواره از آنها نام می‌برد – را مهیا می‌سازند.

قابل یادآوری است که خلیل‌زاد در هماهنگی و مدیریت احزاب، تجربه‌ای فوق‌العاده دارد. چنانچه، وی توانست بطور ماهرانه جبهۀ شمال و سایر متنفذین جهادی را قبل و بعد از جلسۀ بُن وادار به همکاری و حمایت از حکومتِ کرزی نماید. و پس از انجام معاملۀ بزرگی در سال 2001م، با رهبران و سران جهادی، دوباره از معاملات و امتیازگیری آنها در سال 2016م، ذریعۀ کتاب خود تحت عنوان «فرستاده: از کابل تا قصر سفید، سفر من در جهانِ آشفته» پرده برداشته است. نکتۀ قابل تأمل اینست که خلیل‌زاد و اشخاص نظیر وی همیشه از متنفذین و رهبرانِ افغانستان به‌مثابۀ ابزار استفاده نموده و سپس بطور ناجوانمردانه آنان را در محضر عام افشاء نموده‌اند؛ کاری که همواره از سوی سیکولرانِ سیاسی در حق مسلمانانِ غیر سیاسی صورت می‌گیرد.

در حقیقت، برای خلیل‌زاد منافع ملی امریکا نسبت به هر ارزشِ دیگری مهم بوده و در اولویت قرار دارد. فلهذا، بسیار خوش‌باوارانه خواهد بود اگر فکر کنیم که خلیل‌زاد ازینکه متولدِ ولایت بلخ می‌باشد، در فکر و غم افغانهاست. در واقع، انسان‌های که حتی الفبای سیاست را هم بلد نیستند، بخوبی درک می‌کنند که وی یک مهرۀ امریکائی بوده و موجودیت وی به هیچ وجه به صلاح و خیر افغانستان نمی‌باشد. چنان‌چه، در یکی از مصاحبه‌هایش با آریانا نیوز می‌گفت: «برای من منافع امریکا مهم می‌باشد و در صدد تامین آن می‌باشم.»

در آخر قابل یادآوری است که خلیل‌زاد ممکن یک تعداد رهبران طالبان را با وعده‌ها و امتیازات مادی به دامِّ سیاستِ مکارانۀ امریکائی انداخته و آنها را واردِ گفتگوهای صلح کند؛ چنان‌چه امریکائیان و سران حکومتِ وحدت ملی، حزب اسلامی افغانستان را نیز با مکر شان در ورطه فُرو برد و ظاهراً حتی هیچ امتیازِ دولتی تاهنوز در حق آنها روا نداشته‌اند. باید بدانیم که اگر عده‌ای از رهبرانِ طالبان هم واردِ بدنۀ این دولت گردند، مردم رنج‌دیدۀ افغانستان به صلح واقعی دست پیدا نمی‌کنند. زیرا، گروه‌های نظامی مرئی و نامرئی دیگری نظیر داعش و 22 گروۀ که امریکا از آنها نام می‌برد، موجود هستند تا نظم و امنیتِ شهر و روستاهای افغانستان را برهم بزنند.

مسلم بغلانی

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه