سه شنبه, ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۶م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
حکم نکاح اجباری دختر توسط پدرش
بسم الله الرحمن الرحيم

حکم نکاح اجباری دختر توسط پدرش

(ترجمه)

به جواب نازک الملائکه

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

در نزدم سوالی است، امیدوارم به زودی جوابم را ارائه نمائید. آیا نکاح دختر بدون رضایت وی تمام می‌شود؟ راه‌حل مشکل این عقد نکاح و کتابت آن چیست؟ من با تأیید و امضای نکاح‌نامه مجبور نشد‌م؛ بلکه برایم خبر دادند که خواستگار یا داما‌د بر درب خانه است و من با این عقد موافق بودم؛ ولی در این وقت احساس کردم بدون این‌که کسی با من در این خصوص صحبت کند، من برای پذیرش این عقد نکاح مجبور هستم.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

در خصوص این مسئله در کتاب نظام اجتماعی، باب نکاح حدیثی را از رسول الله صلی الله علیه وسلم ذکر نمودیم: از عبدالله بن بریده از پدرش روایت شده است که او گفت:

«جائت فتاةٌ إلى رسولِ اللهِ صلی الله علیه وسلم فقالتْ: إِن أبي زَوَّجَني ابنَ أَخيهِ لِيَرْفَعَ بي خَسيسَتَهُ. قالَ: فَجَعَلَ الأمرَ إليها فقالتْ قد أَجَزْتُ ما صَنَعَ أبي، ولكنْ أردْتُ أن أُعْلِمَ النساءَ أنْ ليسَ إلى الآباءِ مِنَ الأمْرِ شيءٌ»

(رواه ابن ماجه)

ترجمه: دختری نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: پدرم مرا به نکاح برادر زادهاش در آورده است تا توسط من خساست و بدیی آن را بر دارد. پدر عبدالله بن بریده گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم صلاحیت و اختیار را به دختر سپرد، سپس آن دختر گفت: آنچه که پدرم آنجام داده قبول کردم؛ ولی این مسئله را به خاطری گفتم تا زنان بدانند که پدران حق ندارند دخترانشان را اجباراً به نکاح بدهند.

در کتاب "مصباح الزجاجة فی زوائِد ابن ماجه" نوشته‌ی ابی العباس شهاب الدین البوصیری الکنانی الشافعی، متوفی سال 840هـ  چنین روایت شده است: «از عبدالله بن بریده روایت است که از پدر خود روایت نموده است که گفته است: دختری نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت پدرم مرا برای برادر زاده‌اش به نکاح داده است تا توسط من بدنامی و خساست برادر زاده‌اش را دور سازد. اوگفت: «فَجعل الْأَمر إِلَيْهَا فَقَالَت قد أجزت مَا صنع أبي وَلَكِن أردْت أَن تعلم النِّسَاء أَنه لَيْسَ للآباء من الْأَمر شَيْء» ترجمه: اختیار تأیید و رد نکاح را به دختر داد، سپس دختر گفت: من این نکاح را قبول کردم؛ ولی آن را به صورت واضح بیان کردم تا زنان بدانند که پدران صلاحیت ندارند تا دختران‌شان را اجباراً به نکاح بدهند.» او گفته: رجال این حدیث ثقه هستند و اسنادش صحیح است.

بناءً بر پدر دختر لازم است که موافقه‌ی دختر را برای عقد نکاح بگیرد و از اجازۀ دختر مطمئن گردد؛ چون ایجاب و قبول با رضایت و اختیار دختر تکمیل می‌شود. ما این مسئله را در باب نکاح کتاب نظام اجتماعی به گونۀ ذیل واضح نمودیم:

«وقتی از زن خواستگاری می‌شود، حق موافقۀ نکاح و رد آن تنها از زن است؛ هیچ‌کس از اولیاء و غیراولیای زن حق ندارند که زن را بدون اجازۀ وی به نکاح بدهند و یا آن را از نکاح مانع شوند.» از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«الثَّيِّبُ أحقُّ بِنَفْسِها مِنْ وَلِيِّها، والبِكْرُ تُسْتأْذنُ في نَفْسِها وإِذنُها صُماتُها»

(رواه مسلم)

ترجمه: زن بیوه از ولیاش در اجرای عقد نکاح مستحق‌تر است. از دختر باکره باید اجازه گرفته شود، سکوت دختر، اجازۀ وی به حساب می‌آید.

از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لا تُنْكَحُ الأَيِّمُ حتى تُسْتَأْمَرَ، ولا البِكْرُ حتى تُسْتَأْذَنَ. قالوا: يا رسولَ اللهِ، وكيفَ إذْنُها؟ قال: أن تَسْكُتَ»

(متفق علیه)

ترجمه: نکاح زن بیوه درست نمی‌شود؛ مگر این‌که خودش به آن هدایت دهد و هم‌چنان نکاح دختر درست نمی‌شود؛ مگر این‌که از وی اجازه گرفته شود. فرمودند اجازۀ دختر چگونه است یا رسول الله! ایشان فرمودند: اجازۀ دختر سکوت وی است.

از ابن عباس روایت شده است:

«أن جاريةً بكْراً أَتَتْ رسولَ اللهِ فَذَكَرَتْ أَن أَباها زَوَّجَها وهِيَ كارِهَةٌ، فَخَيَّرها النبيُّ»

(رواه ابوداود)

ترجمه: دختری نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: پدرش وی را جبراً به نکاح داده است، رسول الله صلی الله علیه وسلم دختر را به رد و قبول این عقد اختیار داد.

از خنساء بنت خذام انصاری روایت شده است:

«أن أباها زَوَّجها وهِيَ ثَيِّبٌ فَكَرِهَتْ ذلك فأَتَتْ فَرَدَّ نِكاحَها»

(رواه بخاری)

ترجمه: پدر دختر، دخترش را در حالی‌که وی بیوه بود، به نکاح داده بود و دختر به این نکاح رضایت نداشته و این نکاح را رد کرد.

تمامی این احادیث به صورت صریح دلالت دارند، تا زمانی‌که اجازۀ زن گرفته نشود، نکاح آن تکمیل نمی‌شود؛ اگر نکاح زن منعقد شود؛ ولی خود زن آن را رد کند و یا اجباراً به نکاح داده شود، عقد نکاح آن فسخ می‌گردد؛ مگر این‌که خودش بعداً به این عقد رضایت نشان داده و یا به این عقد باز گردد.»

شما صراحت نص کتاب نظام اجتماعی را دیده اید؛ طوری ‌که ذکر کردیم، همۀ این احادیث صراحت دارند که اگر اجازۀ زن برای نکاح گرفته نشود، نکاح آن تکمیل نگردیده و اگر چنین نکاح را رد کرد و یا به اجبار نکاح داده شده بود، نکاح آن قابل فسخ است؛ مگر این‌که خود زن به این نکاح بعدا باز گردد و یا راضی گردد.

امیدوارم که در همین قدر کفایت کند، الله سبحانه وتعالی بر همه چیز عالم‌تر و در کارش حکیم‌تر است.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه