دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
نظام آموزشی پاکستان ناقص و فاسد است، باعث بدبختی می‌شود و جلو پیشرفت را می‌گیرد
بسم الله الرحمن الرحيم

نظام آموزشی پاکستان ناقص و فاسد است، باعث بدبختی می‌شود و جلو پیشرفت را می‌گیرد

(ترجمه)

بدبختانه از بدو ایجاد پاکستان هرگز روی نظام معارف/آموزش این کشور کار نشده و به فساد گراییده است. این امر منجر شده‌است تا میلیون‌ها پسر و دختر از تعلیم و تربیه/آموزش و پرورش محروم شوند، حال‌آن‌که اسلام دستور به فراگیری علم داده‌است. نظام آموزشی به جا مانده از بریتانیای استعمارگر، علوم اسلامی را از علوم تجربی جدا کرده‌است تا دو نهاد جداگانه تحت نام مدارس عادی و مدارس دینی به وجود آیند. این چارچوب بدون در نظرداشت حکم اسلام در رابطه به این موضوع هنوز تطبیق می‌شود. بر خلاف تمدن غرب، چیزی به‌نام جدایی دین از زندگی در اسلام وجود ندارد. اسلام اساس تمام دیدگاه‌ها و اعمال زندگی‌مان را تشکیل می‌دهد، درحالی‌که نظام تحصیلی فعلی از یک سو یک تعداد رجال دنیایی را عرضه می‌کند که به اسلام منحیث یک ایدیولوژی جهانی نمی‌بینند،‌ و از سوی دیگر اشخاصی را تربیه می‌کند که توانایی تطبیق اسلام را در زندگی عملی‌‌شان ندارند. این انشعاب منجر به انحطاط فکری، پذیرش مفاهم غربی،‌ رشد احساسات غربی، کاهش علما، مفکرین شایسته و سیاست‌مداران مخلص شده‌است؛ به همین دلیل مردم از «خلأ رهبری» شکایت دارند.

هدف و پالیسی نظام آموزشی فعلی این است تا اسلام را از حوزۀ عملی دور نگهدارد و آن را به یک مضمون علمی تبدیل کند،‌ درحالی‌که اسلام به پیشرفت شخصیت‌های پویا، مخلص و آگاه دستور می‌دهد. اما خلافت افراد را به روش اسلامی تثقیف می‌کند تا بتوانند اسلام را در زندگی فردی و سیاسی‌شان تطبیق کنند. آن‌ها می‌دانند که هدف زندگی‌ در این دنیا عبادت و کسب رضایت الله سبحانه و تعالی است‌، نه دور کردن اسلام از زندگی سیاسی‌. این طرز دید باعث می‌شود تا فرزندان پسر و دختر امت اسلامی دین‌شان را به‌عنوان مجموعه‌یی ببینند که به مشکلات اقتصادی،‌ سیاسی، داخلی و خارجی امت راه‌حل دارد؛ به همین خاطر است که تمدن اسلامی بیشتر از یک هزاره علم‌دار هدایت بشر بود. دولت اسلامی فرزندان با استعدادی را به ارمغان آورد که در زمینه‌های گوناگون اعم از ریاضیات، طب، فقه و نجوم پیش‌گام بودند. زبان عربی، زبان رسمی خلافت، به نشانۀ مردان و زنان تحصیل‌کردۀ جهان تبدیل شده‌بود، و شهرهای تحت حاکمیت دولت خلافت به مقاصد ارزش‌مند کسب تحصیل برای اروپائیان تبدیل شده‌بود.

برعلاوه، نظام فعلی روش‌های تدریس غلطی را نشر می‌دهد که روی یادگیری مجمل طوطی‌وار تمرکز دارد، نه روی رشد فکری که افکار شخص را به احساسات‌اش به‌منظور ایجاد وضاحت ارتباط می‌دهد؛ این دلیل انحراف از تفکر عقلی است که طی قرن‌ها معیار سنجش تمدن اسلامی به‌حساب می‌آمد. به‌علاوه، کمبود سهولت‌های مناسب در مکاتب، ازجمله نبود استادان مسلکی و شایسته نیز قابل رویت است.‌ اکثر مضامین در بیشتر مکاتب به زبانی تدریس می‌شود که نه زبان قرآن و نه هم زبان مادری شاگردان است. پاکستان در میان ۱۲۰ کشور جهان از لحاظ تعلیم، مقام ۱۱۳ را از آن خود کرده‌است. ناکامی‌های حکومت در پالیسی و بودجۀ به افزایش سکتور خصوصی تحصیلات انجامیده است، حتی پوهنتون‌ها/دانشگاه‌های خصوصی نیز رایج شده‌است. بناءً بار اقتصادی والدین افزایش یافته است. با این وجود، اکثر والدین احساس می‌کنند که نیاز به استخدام استادان خصوصی دارند و این باعث چندین برابر شدن زمان، تلاش و فیس آموزش می‌شود. به‌خاطر این‌همه کاستی‌ها، اکثر شاگردان/دانش‌آموزان دوست دارند برای تحصیلات عالی خود به غرب سفر کنند. بناءً با فرار مغز‌ها از پاکستان و دیگر سرزمین‌های اسلامی، جوانان ارزشمند و با استعدادی را از دست می‌دهیم که باید مصدر خدمت به امت مسلمه قرار گیرند. آنان دلیلی برای برگشت به پاکستان ندارند چون تحصیلاتی را کسب کرده‌اند که فراتر از صنعت و زراعت موجود در این کشور می‌باشد، و دولت در ایجاد ارتباط بین تحقیقات و نیازمندی‌های صنعتی و زراعتی ناکام بوده‌است.

نظام آموزشی پاکستان ابزاری بیش نیست که مسلمانان را از عقیدۀ اسلامی و میراث اسلامی‌شان دور می‌کند و مانع احیاء اسلام و پیشرفت‌شان می‌شود.

پالیسی استعمار تطبیق طرح تحصیلی است که دربرگیرنده نصاب و هدفی می‌باشد که ارتباط مسلمانان با عقیدۀشان را با ترویج مفاهیم سکولریزم،‌ لیبرالیزم، دموکراسی،‌ نقش انسان به حیث شارع و دیگر مفاهیم مبدئی غرب تأمین می‌کند، مفاهیمی‌که اساسات‌اش توسط بریتانیا در جریان اشغال ریخته شده‌است و امروز توسط امریکا، اروپا و دیگر سازمان‌های استعماری از قبیل بانک جهانی نظارت می‌شود. بنابراین کتاب‌هایی‌که از طرف دولت، و هم‌چنان کتاب‌هایی‌که در مکاتب خصوصی تدریس می‌شود، توسط اساتید غربی تألیف و خاصتاً برای پاکستان طرح شده‌است. پلان‌شان این است تا از اسلام تنها یک تصویر دینی محض را ارایه دهند. آن‌ها می‌خواهند مفاهیم فاسد روشن‌فکران، فیلسوفان و دانش‌مندان غربی را در این سرزمین اسلامی  مستحکم کنند و علاقمندی به ادبیات و روش زندگی غربی را ترویج دهند. هدف‌شان تربیۀ شخصیت‌های سکولری است که به ایدیولوژی سرمایه‌داری و قوانین بشری رجوع کنند.

در نظام کنونی مدارس،‌ اسلام به شکل نظری تدریس می‌شود، طوری‌که هیچ ارتباطی با واقعیت زندگی برقرار نمی‌کند. نصاب تعلیمی مدارس به یک تعداد احکام معین عبادی و اخلاقی گذشته، به‌طور مثال میراث، نکاح و طلاق خلاصه می‌شود. سایر احکامی‌که به معاملات، داد و ستد اقتصادی، و‌ امورات و مسایل خارجی که به حاکمیت ارتباط دارد نادیده گرفته می‌شود.

بودجۀ دولت کفایت فراهم‌آوری منابع،‌ سهولت‌ها و اساتید ورزیده‌ و متخصص را برای تولید، تحقیق، تکنالوژی و پیشرفت نمی‌کند.

پیشرفت نظام آموزشی مطابق عقیدۀ اسلامی

الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ (تحریم: ۶)

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! خود و خانودۀ خویش را از آتشی که هیزم آن انسان‌ها و سنگ‌ها است نگهدارید.

دولت اسلامی مسئولیت آموزش و پرورش پسران و دختران امت را بر عهده خواهد گرفت. هدف اصلی‌اش ایجاد راهکار آموزشی است که شخصیت‌های اسلامی را با عقلیه و نفسیۀ قوی رشد دهد. بنابر‌این نصاب تعلیمی  را به نحوی توسعه می‌دهد که مهارت‌های فکری، تفکر تحلیلی و علاقه به آموختن علم به‌منظور کسب ثواب و رضایت الله سبحانه و تعالی و نیز همکاری‌های معنادار با جامعه را در شاگردان/دانش‌آموزان می‌پروراند. حزب‌التحریر در مقدمۀ قانون اساسی خود در مادۀ ۱۷۰ چنین استنباط کرده‌است: «عقیدۀ اسلامی اساس نصاب تعلیمی اسلام را تشکیل می‌دهد، بناءً معیار پذیرش معلومات را از زاویۀ تصدیق و باور به آن قرار داده‌است، نه از این زاویه که آن‌ها اطلاعات محض است.»

علوم تجربی در هر سطح تعلیمی با هدف ایجاد تحقیق، توسعۀ و فن‌آوری جدید مورد اولویت قرار می‌گیرد تا خلافت در عرصۀ نوآوری‌های صنعتی، صحی/بهداشتی، مهندسی و سایر نیازهای عملی بشر پیشتاز جهان باشد. علم و فناوری با نیازهای عملی و محرک‌اش مانند صنعت، زراعت و مراقبت‌های صحی/بهداشتی ارتباط داده خواهد شد. این همان چیزی‌ست که استفادۀ داکتران/پزشکان، دانشمندان و انجنیران/مهندسان موجود در میان امت را به بهترین وجه ممکن تضمین می‌کند. ازین‌رو، ازدواج پسران و دختران توانای امت با هدف علیای ایجاد انقلاب در عرصۀ خلاقیت و تولیدات انجام می‌شود، و خلافت را به سمت یک قدرت پیشتاز سوق می‌دهد. علوم فرهنگی نیز در سطوح ابتدایی و متوسطه بر طبق راهکارهای خاصی تدریس می‌شود که مفاهیم و قوانین اسلامی را نقض نمی‌کند. این علوم فرهنگی در عرصۀ تحصیلات عالی مانند سایر علوم مورد مطالعه قرار می‌گیرد، با این شرط که باعث انحراف از راهکار تعلیمی و هدف‌اش نشود. حزب‌التحریر در مقدمۀ قانون اساسی خود در مادۀ ۱۷۴ در مورد علوم فرهنگی چنین استنباط کرده‌است: «از آن‌جایی‌که آموختن آن‌چه موجب انحراف، گمراهی و ضعف در عقیده می‌شود به آسانی بر کودکان تأثیر می‌گذارد، بناءً تدریس این نوع دانش حتی در کم‌ترین مقدار برای سطوح آموزشی ابتدایی و متوسطه جایز نمی‌باشد.»

زمان برابری به زبان عربی و علوم اسلامی اختصاص داده خواهد شد تا اطفال‌مان در فراگیری اصول دین و پیاده‌سازی اسلام به پخته‌گی برسند. فرهنگ اسلامی در تمامی مقاطع تعلمیی تدریس خواهد شد. بااستعدادترین پسران و دختران‌مان به فقیه شدن تشویق خواهند شد تا فهم اسلام در زندگی عملی در دستان بهترین اشخاص قرار گیرد. حزب‌التحریر در مقدمۀ قانون اساسی خود در مادۀ ۱۷۳ استنباط کرده‌است این‌که: «هدف از تدریس تمام این علوم در دورۀ مکتب این است که شخصیت اسلامی شاگرد/دانش‌آموز ساخته شود، برای ورود به عرصۀ عملی زندگی آماده شوند، با ادامۀ تحصیلات عالی به شخصیت‌های متمایزی تبدیل شوند که لازمۀ ارتقای سطح علمی امت است، و برای هدایت جهان و بیرون بردن تمام مردم از ظلمت کفر به نور اسلام و از ظلم و ستم قوانین بشر به عدالت شریعت الهی آماده شوند.» در مادۀ ۱۷۵ حزب‌التحریر آمده‌است: «دلیل این ماده از عمل رسول الله صلی الله علیه و سلم است، زیرا ایشان احکام اسلام را به مردان و زنان و پیران و جوانان آموزش می‌دادند امری‌که به تدریس اسلام به تمام نسل‌ها و یادگیری موضوعات‌اش در تمام سطوح تعلیمی دلالت دارد.»

دولت خلافت سهولت‌هایی را برای مکاتب و برنامه‌های آموزشی را برای معلمان فراهم می‌آورد تا دانش نوین را رشد دهند و روش‌های تدریس عقلی و منطقی را برای سهولت در یادگیری حاصل کنند. آموزش و تعلیم از سطح ابتدایی تا عالی ارائه، و به تحقیق و پژوهش اولویت داده خواهد شد.

خلافت به‌منظور تأمین بودجۀ آموزشی مجدداً به نسل درآمدزای خود ساختار خواهد داد تا روند رشد آموزشی را طبق احکام شریعت تسریع کنند. به‌علاوه، درآمد بالایی را از مالکیت‌های عمومی مانند انرژی و شرکت‌های دولتی مانند شرکت‌های ساختمانی بزرگ و تولیدکننده‌گان ماشین‌آلات به‌دست خواهد آورد. هم‌چنین به مالیات سرسام‌آور بر عاید و فروش که موجب افول فعالیت‌های اقتصادی شده‌است پایان خواهد داد. خلافت از بازپرداخت قرضه‌ها/وام‌های سودی به استعمارگران و دیگران که یک سوم هزینه‌های پاکستان را به‌عنوان خدمات بدهی می‌بلعند خودداری می‌کند، و اگر این قیودات برای انجام تعهدات‌اش کافی نباشد، فقط از کسانی‌که می‌توانند نیازهای اولیه و برخی از تجملات خود را تأمین کنند، مالیات موقتی را بر ثروت‌شان وضع خواهد کرد. خلافت باری‌دیگر امت را همانند قرن‌ها قبل به عنوان چراغی برای علم و دانش برخواهد انگیخت. حزب‌التحریر در مقدمۀ قانون اساسی خود در مادۀ ۱۷۹ چنین استنباط کرده‌است: «هرچه برای انجام یک ماموریت و وظیفه لازم باشد خود آن نیز یک ماموریت و ظیفه است». کتاب‌خانه‌ها و آزمایش‌گاه‌ها و سایر ابزار رشد علم جزء امور امت است که امام باید آن را کنترول کند و زیرا از کوتاهی در برابر آن مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.»

حزب‌التحریر – ولایه پاکستان

مترجم: راشد مسلم

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه