دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
بحران خانوادگی در جامعۀ سیکولر غربی
بسم الله الرحمن الرحيم

بحران خانوادگی در جامعۀ سیکولر غربی

(بخش اول)

واقعیت از بین رفتن خانواده‌ها در دولت‌های سیکولر غربی

 (ترجمه)

در ماه اپریل ۲۰۰۸م، پاول‌کولریج قاضی محاکم خانواده در ناحیۀ جنوب‌غربی انگلیس یک سخنرانی را به وکلای مدافع نهاد "ریزولوشن" ایراد نمود که در آن زندگی خانواده‌گی در انگلیس را به‌خاطر از بین رفتن خانواده‌ها به یک ماشین ذوب تشبیه کرد. او گفت: «تعداد زیادی از خانواده‌ها از فرزندانی تشکیل شده که مادران‌شان از پدرانی مختلف آن‌ها را با خود آورده اند، که هیچ‌کدام ازین پدران در تربیه و حمایت‌شان سهم نمی‌گیرند... این‌ قضایا موارد نادر نبوده؛ بلکه در محکمه‌های خانوادگی عادی است.» او ادامه داد: «رد پای تقریباً تمام امراض جامعه مستقیماً از سقوط زندگی خانواده ریشه‌یابی می‌شود. ما همه این را می‌دانیم، اگر سابقۀ تقریباً هر طفل را در سیستم دارالتأدیب اطفال و یا عدلیۀ جوانان بررسی کنیم، یک خانوادۀ ازهم پاشیده را در خواهیم یافت. به‌همین قسم اگر یک معتاد ویا آن اطفالی را که از مکتب فرار می‌کنند، متوجه شویم. همۀ این قضایا را بررسی  کنید، شما حتماً یک خانوادۀ فقیر را که توسط رابطۀ شکننده و یا هم ناکارآمد کنترول می‌شوند خواهید یافت.»

این توصیف ناخوش‌آیند از زندگی خانواده‌گی در انگلیس بعد از نشر خبر وقایع دیگری، به‌شمول سقوط آمار ازدواج در انگلستان و و ویلز، به پایین‌ترین سطح از سال ۱۸۶۲م و بالا رفتن آمار طلاق به بالاترین سطح از سال ۱۹۹۶م بیرون آمد. (منبع: ادارۀ ملی آمار ONS)

هم‌چنان نظریات راجع به‌سقوط ساختار خانواده در انگلیس توسط سیاست‌مداران، فرهنگیان و معلمان نیز درین کشور زبان‌زد شده است. "رابرت ویلن" از اتاق فکر(انستیتوت دولتی مطالعات جامعۀ مدنی) که اکثراً به دولت انگلیس در امور مدنی مشوره می‌دهد، تجزیه‌های خانواده‌گی را یک مشکلی می‌داندکه خیلی بزرگ‌تر از آن‌است که کمک دولت بتواند آن‌را حل نماید. او گفت: «درصورتی‌که تعداد خانواده‌های از‌هم‌پاشیده کم می‌بود، دولت شاید می‌توانست پول مصرف کرده و اطفال را از دید پولی کمک کند، ولی با مشکل در این مقیاس مقابله کرده نمی‌تواند.»  "کارن وودوال" از مرکز خانواده‌های جداشده گفت: «جدایی در خانواده‌ها به یک حقیقت زندگی در تمام جامعه انگلیس مبدل شده است. اگر شما تمام اجداد اطفالی‌که والدین‌شان ازهم جدا شده اند و بزرگ‌سالانی‌که شریک زندگی اند و دیگر والدین جداشده را اضافه نمایید، به‌نظر می‌رسد که طلاق و جدایی یک مسئله‌ای است که بالای نیمی از جامعه تأثیر گذاشته است.» معلمان در کنفرانس سالانۀ تشکیلات معلمین و مدرسین در سال ۲۰۰۸م ، سقوط نظم خانواده را یک حلقۀ زهرآگین که بالای توانایی اطفال برای آموختن و صحت روانی و بدنی‌شان تأثیر بد می‌گذارد، توصیف کردند.

در طول دهۀ گذشته نظام خانوادگی در انگلیس حالت تاسف‌باری را داشته است. کریستین گای آمر مرکز عدالت اجتماعی و یک اطاق فکر تأثیرگذاری‌که در مورد مسائل اجتماعی در انگلیس نظر می‌دهد. در یک گزارشی‌که در سال ۲۰۱۳م با عنوان "خانواده‌های شکسته، چرا ثبات مهم است" از یک سونامی سقوط نظم خانواده‌ها درین کشور هشدار داده بود. او بیان کرد: «هزینۀ انسانی، اجتماعی و اقتصادی(سقوط نظم خانواده) برای اطفال و بزرگ‌سالان بدون درنظرداشت این‌که این یک امر عاجل ملی است، مخرب بوده و رسیده‌گی به این امر از طرف سیاسیون چپ و راست به گونۀ ضعیف برخورده شده است.

این سونامی فروپاشی خانواده، آینه‌دار حالت جهان غرب است. در انگلیس آمار طلاق به ۴۲ درصد می‌‍رسد. در سال ۲۰۱۲م در هر ساعت ۱۳ طلاق در انگلیس و ولز به‌ثبت می‌رسید. در امریکا ٥۳درصد ازدواج‌ها به طلاق می‌انجامند. در سویدن این آمار ۶۴ درصد و در بلجیم رقم حیرت‌آور ٧۰ درصد است. ( منبع آمار از بزنس انسایدر)

براساس آمار اروپا، بین سال‌های ۱۹۶٥م الی ۲۰۱۳م، آمار طلاق در ۲۸ کشور اروپایی دو برابر شده است. این افزایش زیاد طلاق با افزایش تعداد افراد سرپرست خانه‌وار؛ خانوار‌هایی‌که اطفال با یکی از والدین‌اش زندگی می‌کنند، همراه بوده است. در انگلیس، در بین سال‌های ۱۹۹۶م الی ۲۰۱۲م، تعداد افراد سرپرست خانه‌وار تنها۲٥ درصد یعنی دو میلیون افزایش یافته که حاکی از یک چهارم تمامی خانواده‌های مستقل است. در حقیقت به‌اساس آمارهای دولتی، نزدیک به نیمی‌از ۱٥ساله‌ها در کشور با هردو تن از والدین خودشان زندگی نمی‌کنند. در جوامع فقیرتر این آمار به دو سوم همه نوجوانان افزایش می‌یابد. اکثریت مطلق(۹۲ درصد) خانواده‌ها با یک سرپرست توسط مادران اداره می‌شود که بسیاری در تربیۀ اطفال‌شان به‌مشکل بر می‌خورند، در حالی‌که آن‌ها تنها نان‌آور خانوادۀ‌شان هستند.

هرسال بیست هزار تن، که بیشترشان زنان اند، به این ارقام اضافه می‌شود. نتیجۀ همۀ این‌واقعات این‌است که تعدا عظیمی از اطفال در انگلیس، یک طفل از سه طفل، بدون پدر در خانه بزرگ می‌شوند که طبق ارزیابی‌ها یک الی دو ملیون تن از آنان از هرگونه تماس با پدران‌شان بی‌بهره و یا کاملاً محروم اند. آمار رسمی ثبت تولد برای ۲۰۱٥م نشان داده که بیش از نیمی از مادران جوان با پدران‌شان زندگی نکرده و یا هم پدرشان ثبت نشده است. انستیتیوت پدران اعلام کرده که از هر شش طفل یکی از آن‌ها تا زمانی‌که آن‌ها به شانزده‌ساله‌گی برسند، پدرشان را هرگز ندیده اند. دیوید کامرون نخست وزیر سابق انگلیس، در کنفرانس حزب محافظه‌کار در سال ۲۰۱٥م بیان کرد: «امروزه امکان این‌که یک نوجوان شامل مکتب متوسطه موبایل هوشمند داشته باشد، بیشتر است تا این‌که یک پدر بالای سر خود داشته باشد.»

این امر در دیگر دولت‌های سیکولر غربی نیز به‌همین منوال است. بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۰م در امریکا، از هرسه طفل یکی(۱٥میلیون) بدون پدر و نزدیک به پنج میلیون بدون مادر زندگی می‌کنند. در بعضی ساحات شهری، حتی از هر ده طفل یکی پدر دارد. درکنار بیماری همه‌گیر، فروپاشی خانواده‌ها در کشورهای سیکولر غربی یک کاهش چشم‌گیر نیز در آمار ازدواج‌ها در طی چند دهۀ اخیر رخ داده است. طبق آمار "یورو استیت" در فاصلۀ سال‌های ۱۹۶٥م و ۲۰۱۳م، آمار ازدواج‌ها در بیست و هشت کشور اروپایی نزدیک به ٥۰ درصد کاهش یافته است. در انگلیس طی 40 سال گذشته تناسب جمعیت کلان‌سال که ازدواج کرده اند، از ٧۰ درصد به نصف کاهش یافته است. (منبع: CSJ)

سال ۲۰۱۳م آمار ازدواج به‌پایین‌ترین حد خود رسید و ریکارد شکست. به‌گفتۀ ادارۀ ملی احصایه، تنها نیمی از نوجوانان در کشور ازدواج می‌کنند. در بسیاری از کشورهای شمالی مثل آیسلند، دنمارک و ناروی، تنها ۳۰درصد زنان متاهل هستند که این رقم برای زنانی‌که در بین سنین ۲٥ و ۲۹ سالگی هستند، به کمتر از ۲۰درصد کاهش پیدا می‌کند. (منبع:worldatlas.com)

در مقابل این کاهش آمار ازدواج، زندگی باهم(زوج‌هایی‌که بدون ازدواج باهم زندگی می‌کنند) در کشورهای غربی و در پی به‌رسمیت شناخته شدن آن منحیث یک شکل قبول شده، خانواده در پهلوی ازدواج‌های قانونی، در جوامع لیبرال به اوج خود رسیده است. به‌این ترتیب در انگلیس در حالی‌که در سال‌های دهۀ ۶۰م کمتر از یک تن از هر صد بزرگ‌سال، زیر سن ٥۰سال زندگی باهم(خارج از ازدواج) داشتند. این رقم به یک تن از هر پنج تن امروزه افزایش یافته است، که ۳,۳ میلیون فرد را شامل می‌شود. در حقیقت زندگی‌باهم بیشترین رشد خود را در طول دو دهۀ گذشته در کشور داشته است.

این برخلاف واقعیتی است که مطالعات و گزارشات پی‌درپی واضح ساخته که ازدواج باثبات‌ترین راه برای طفل آوردن است و خانوارهایی‌که برپایۀ زندگی باهم گذاشته شده اند، از احتمال فروپاشی بیشتری نسبت به خانواده‌های ازدواج کرده برخوردار اند. طبق آمار ارائه شده توسط تشکیلات "نهاد ازدواج" اطفال انگلیسی در خانواده‌هایی‌که باهم زندگی می‌کنند، به‌دنیا می‌آیند، ۹۴ درصد بیشتر احتمال دارد که جدایی والدین شان را قبل از آن‌که به‌سن ۱۲ سالگی برسند، نسبت به‌اطفال متولد در خانواده‌هایی مزدوج ببینند.

در نتیجۀ این سبک زندگی لیبرال در غرب، دیگر عجیب نیست که تولدهای خارج از ازدواج(زنازاده) در این کشورها افزایش یافته است. آمارهای "یورو استیت" نشان می‌دهد که سهم تولد‌های خارج از ازدواج در ۲۸کشور اروپایی در سال ۲۰۱۴م، ۴۲درصد بوده است. در سال ۲۰۱٥م تولدهای خارج از ازدواج در بسیاری از کشورهای اتحادیۀ اروپا از تولدهای مشروع و داخل ازدواج پیشی گرفته که طور مثال: فرانسه ٥۹درصد، سویدن ٥٥درصد، دنمارک ٥۶درصد، ایستونیا و اسلوانیا ٥۸درصد بوده است. (منبع: یورواستت) در انگلیس تقریباً نیمی از تمام نوزادان(۴٧درصد) خارج از ازدواج متولد می‌شوند، در حالی‌که درسال‌های ۱۹۴۰م این رقم در حدود ۶درصد بود. (منبع: (ONS

بر اساس یک مطالعه توسط دانشگاهیان در دانشگاه جان هاپکینز امریکا که در سال ۲۰۱۲م نشر شد، ٥٧درصد والدین ۲۶-۳۱ ساله در امریکا طفل خارج از ازدواج داشته اند. برعلاوۀ سونامی فروپاشی خانواده در غرب، مشکلات بزرگ دیگری نیز مثل کم بودن زمانی‌که والدین با اطفال‌شان سپری می‌کنند، بدلیل مصروف بودن هردوی‌شان در کاربیرون از خانه، زندگی خانواده‌گی را متأثر ساخته است. اثرات "زن قهرمان" که سخت مصروف توازن زندگی خانه با شغل درجه بالا است و کوچک شدن تعداد خانوده تا این‌که زوج‌ها داشتن طفل کم‌تر و یا حتی نداشتن هیچ طفلی را انتخاب نمایند که مشکل فاصلۀ طفل را در یک تعداد کشورهایی مثل: فرانسه، آلمان و اسپانیا به‌وجود آورده، نتیجۀ آن جمیعت پیر بیشتر و جوان کمتر برای نگهداری آنان است.

کاهش ارزش زندگی خانواده‌گی در انگلیس و در بسیاری از جوامع سیکولر غربی به وضوح قابل مشاهده است. به‌همین قسم عواقب خانواده‌های فروپاشیده یا ناکارآمد که زندگی بسیاری به‌خصوص اطفال، مشکلات متعدد اجتماعی ریشه‌ای این کشور را به‎تباهی کشانیده است. قاضی "پاول کولریدج" این اندازۀ از سقوط و فروپاشی خانواده‌ها را در انگلیس به‌عنوان "...یک کارنوال دوام‌دار بدبختی انسان و یک دریای ناآرام اندوه انسانی" توصیف کرده است.

نویسنده: داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه