پنجشنبه, ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
اوکراین و کشمکش‌های نوین بالای موقف بین‌المللی
بسم الله الرحمن الرحيم

اوکراین و کشمکش‌های نوین بالای موقف بین‌المللی

در قسمت گذشته به‌طور خلاصه برخی از اقداماتی را بیان داشتیم که امریکا برای به کرسی نشاندن سیطرۀ بین‌المللی خویش به انجام آن پرداخته بود. در این قسمت نیز شرح آن‌را به درازا نخواهیم کشاند؛ چون هر نقطه از آن نیازمند بحث مستقل خود می‌باشد، لیکن درین قسمت بالای موضوع بنای پیمان‌های سیاسی و اقتصادی تبصرۀ خواهیم داشت، در عین زمان مبارزۀ دیگری را به بحث خواهیم گرفت که با امریکا با رقابت برخورد نخواهد کرد، البته در ضمن سیاست تداوم استیلای بین‌المللی و در اختیار داشتن آن، همان‌طور از وضعیت کنونی اوکراین مثال زنده‌ای خواهیم داشت، برای موضوع پیمان‌های بین‌المللی که به دلیل استیلای سیاست غربی منعقد شده اند. در این شکی نیست که دولت‌های مؤثر در جهان، دولت‌هایی‌که مشتاق اند به کنار امریکا، در موقف بین‌المللی، کدام جای پای، سهم و شراکتی داشته باشند، دولت‌های اروپایی، روسیه و چین می‌باشند؛ چنان‌چه این دولت‌ها بالفعل دارند به این سمت حرکت می‌کنند؛ البته به اسالیب متعدد و جدیدی، از جمله این اسالیب کشمکش‌های جاری در اکراین می‌باشد؛ اگرچه در ظاهر طوری به نظر می‌رسد که این کشمکش‌ها کشمکش‌هایی است که در حدود منطقۀ مشخصی بوده و ناشی از واقعیت تاریخ، نژادی و اقتصادی یک منطقه است.

 در ارتباط به اتحادیۀ اروپا قضیه این گونۀ می‌باشد: متعاقباً پس از فروپاشی جماهر شوروی در سال 1991م اروپا برای تقویت نمودن آن‌چه در گذشته آغاز کرده بود، شروع به تفکر در خصوص وحدت اقتصادی و سیاسی دولت‌های اروپایی نمود، طوری‌که بعد از جنگ جهانی دوم این انگیزه نزد اروپای غربی تقویت بیشتری یافت، مخصوصاً پس از پدید آمدن پیمان‌های جدید و قرار گرفتن کامل اروپا در تحت حمایت و وصایت امریکا، از لحاظ نظامی در زیر چتر سازمان ناتو، که به هدف جلوگیری از پیشروی روسی به سمت اروپا شکل گرفته بود، از لحاظ اقتصادی نیز اروپا تحت مرحمت امریکا قرار گرفت، مخصوصاً زیر چتر پروژۀ سال1947م مارشال کبیر وزیر خارجۀ آن زمان امریکا در خصوص توسعۀ اقتصادی اروپا.

اروپا از سال 1951م گام‌های سیاسی و اقتصادی زیادی به سمت وحدت برداشت، تا این‌که مجموعۀ اقتصادی اروپایی شکل گرفت. گاهی این گام‌ها بی‌نتیجه و گاهی نتیجه بخش بود، تا این‌که اقداما و توجهات آن، البته پس از فروپاشی نظام کمونیستی و از بین رفتن خطر پیمان ورشو، نتیجه‌بخش شده و ساختمان این اتحادیه در سال 1992م در معاهدۀ ماستریخت شکل گرفته و دولت‌های بسیاری از اروپای شرقی و غربی به این اتحادیه پیوست، تا این‌که بعد از خروج رسمی انگلیس از این اتحادیه در سال 2020م تعداد دولت‌های عضو این اتحادیه به 27 دولت رسید.

اتحادیۀ روسی میراث بزرگ خویش، "جماهر شوروی و پیمان ورشو" را به برخی از توافقات استراتیژیک و دفاعی مشترک عوض نمود، از جمله سازمان معاهدۀ امنیت جمعی سال 2002م بعد از تجاوز امریکا بر افغانستان، معاهده‌ای که با برخی از دولت‌های سابق جماهرشوروی چون بیلاروس، ارمنستا، قزاقستان، قرغیزستان و تاجیکستان صورت گرفت. از جمله توافقاتی‌که همرای همسایۀ جدیدش، اکراین داشت، با دولتی‌که دومین دولت استراتیژیک پس از اتحادیۀ روسی در منظومۀ قدیم به شمار می‌رفت، روسیه با این دولت توافق نامۀ رابطۀ دولت‌های مستقل(روسیه، اکراین و بیلاروس) را به امضاء رساند، بعد از آن توافق‌نامه دوم را در نتیجۀ مداخلات برخی از دولت‌های غربی در اکراین، به امضاء رساند؛ توافق‌نامه‌ای که به نام معادۀ بوداپست1994م خوانده شده و اکراین به موجب آن معاده از میراث نظامی هسته‌ای گذشتۀ خویش دست برداشت و در سال1997م همراه روسیه توافق‌نامۀ همکاری و دوستی، در سال 2003م توافق‌نامۀ توسعۀ منطقۀ اقتصادی مشترک با روسیه، بیلاروس و قزاقستان، به امضاء رساند. از سال‌های 2004م تا 2010م رئیس جمهورها و رهبرهای متعددی وابسته به روسیه وغرب بر اکراین حاکم گشتند، در سال 2010م رئیس جمهور ویکتوریانوکوویتش، به سر قدرت رسیده و در سال 2013م به توافق‌نامه‌های غرب پشت و با روسیه توافق‌نامۀ اقتصادی به امضاء رساند. در پی این اقدام ویکتور یانوکوویتش اعتراضات قوی در اکراین آغاز شد؛ اعتراضاتی‌که به کوچ نمودن وی به روسیه در سال 2014م انجامید؛ در عکس العمل به آن روسیه جزیرۀ کریمه را که جزء اکراین (دونباس- منطقۀ صنعتی شرق اکراین) بود ضمیمۀ خود قرار داد؛ پس از آن روسیه و اکراین برای رفع اختلافات بین اکراین و این منطقه معاهدۀ مینسک را به امضاء رساند. این معاهده ازین‌که روی ورق بود و از آن تاریخ تاکنون اجراء نشده بود، در نتیجه منجر به بحران کنونی شد.

در حقیقت هدف از مداخلات غرب در رأس آن امریکا خدمت به اکراین و مردم آن نبود؛ بلکه هدف در قدم اول ایجاد مشکل برای روسیه بود؛ کاملاً مانند مشکلاتی‌که برای اتحادیۀ اروپا ساخته بود. در قدم دوم: امریکا خواست که لولۀ گازی را در گرو و حاکمیت خویش قرار دهد؛ لولۀ گازی‌که از اکراین می‌گذرد. سوم: هدف این‌بود که روسیه نتواند مشارکت‌های اقتصادی و سیاسی برای تقویت نفوذ خویش علیه غرب ایجاد کند، چون چنین مشارکت‌های روسیه را تقویت کرده و آن‌را از زیر فشارها و قیودات غرب دور می‌سازد. به همین دلایل و دلایل دیگری روسیه این قضیه را یک قضیۀ امنیت ملی برای خود تلقی نمود و به تمام انرژی خواست که نگذارد غرب اکراین را ضمیمۀ پیمان ناتو نموده، در کنار آن ایستاده و از آن دشمنی برای روسیه بسازد. بناءً روسیه طبق تفهمات سیاسی خویش اقدام به حل این بحران نموده و چنین تضمین نمود که "در آینده از مداخلات غربی در اکراین جلوگیری می‌کند، یعنی نمی‌گذارد که غرب از طریق ضمیمه سازی اکراین به ناتو و  به اتحادیه اروپا، از طریق ایجاد کودتاهای سیاسی، از طریق تهدید لوله گاز و غیره از نقشه‌هایش، به اکرایین مداخله نماید، که در نتیجه، سیاست‌های امریکا یک سرتناب را محکم داشت و روسیه و چین سر دیگر آن‌را محکم گرفته بود، این قضیه از قضایای آسان سیاسی نیست، مخصوصاً این‌که روسیه در تلاش است شرایط خویش را از طریق قدرت نظامی تحمیل کند؛ البته پس از این‌که از طریق دیپلوماسی و گفتمانی ناکام ماند، اکنون در حال هموار سازی بساط نفوذ نظامی خویش در اکراین است، تا این‌که از خود محافظت کرده و از دست‌درازی ناتو بر دیوار حیاط خانه‌اش جلوگیری کند. بناءً روسیه از این امر دست‌بردار نیست؛ مگر در ضمن تفاهمات سیاسی جدیدی‌که از به تهدید مواجه نشدن آن در آینده ضمانت کند.

چین نیز برخی از پروژه‌های و اقدامات سیاسی و اقتصادی را روی دست گرفت تا از جایگاه خویش در برابر وحشی‌گری‌های امریکایی حمایت کند، بارزترین آن اقدامات رشد اقتصادی می‌باشد که با امریکا رقابت می‌نماید؛ طوری‌که بارها اقتصاد خویش را مضاعف ساخته است. علاوه بر درنوردیدن میدان‌های حیاتی اقتصادی مربوط به دنیای الکترونیک‌ها، انترنت و غیره، همان‌طور چین برای تقویت کردن خود در برابر تهاجمات دیوانه‌وار امریکا، اقدام به ایجاد روابط با دولت‌های همسایه خویش نمود، برخی از از آن روابط استراتیژیک، برخی اقتصادی بودند، بارزترین این روابط تجدید معاهدۀ مشارکت استراتیژیک بیست سال آینده در سال 2001م همراه روسیه بود، که از جمله بارزترین امور در این معاهده جدید وقدیم، مخالفت به نقشه‌های امریکا به توسعۀ نظامی بود؛ چیزی‌که برای امریکا این اجازه را نمی‌داد که به منافع امنیت جهانی صدمه وارد کند، از جمله حمایت از همکاری‌های دو طرف نظامی در عرصۀ دفاع مشترک در حالت کدام تهدید و یا دشمنی، هم‌چنین در آن‌چه مربوط به حاکمیت ملی می‌شود، مثلاً: چین از حاکمیت ملی روسیه در تمام اراضی آن حمایت و همان‌طور روسیه نیز از حاکمیت ملی چین در تمام اراضی آن حمایت می‌کند، از جمله تایوان، همان‌طور تجدید این مشارکت‌های میان رئیس جمهور پوتین و و رئیس جمهورشی جین پینگ، در سال جاری 2022م در دورۀ بازی‌های المپییک امسال، همزمان با بحران کنونی اکراین.

شاید بارزترین این امور- چیزی‌که موضوع بحث ما می‌باشد- در سیاست‌های ضد تهاجمات امریکا و استیلاء آن، نزدیکی روسیه و چین باشد و این‌که تا چه حد ممکن است این توافق و تعاون در برابر استیلای امریکا ایستادگی نماید؟ و این‌که مظاهر این همکاری چیست؟ و این‌که جنگ در حال جریان کنونی در اطراف روسیه، به تعاون و پیمان استراتیژیک موسوم به نشست پوتین و شی جین پینگ اخیر در بازی‌های المپیک در چین، چه ارتباط دارد؟ آیا موفقیت آن در حد انتظار است یا خیر؟ آیا چین بسیاری از روابط اقتصادی خویش با اتحادیۀ اروپا و امریکا را برای کمک به هم‌پیمان استراتیژیک خویش قربانی خواهد کرد؟!

ادامه دارد...

برگرفته از شمارۀ 383 جریدۀ الرایه

نویسنده: استاد حمد طیب –بیت المقدس-

مترجم: علی مطمئن

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه