پنجشنبه, ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
عبرت‌هایی‌که از صدمین یادبود حرکت خلافت در هند(1919-1924) که به منظور دفاع از خلافت تأسیس شده بود، باید آموخت
بسم الله الرحمن الرحيم

عبرت‌هایی‌که از صدمین یادبود حرکت خلافت در هند(1919-1924) که به منظور دفاع از خلافت تأسیس شده بود، باید آموخت

از بزرگترین و غم‎انگیزترین حوادثی‌که امت‌اسلامی بدان گرفتار شده سقوط دولت خلافت در 28 رجب 1342هـ.ق(3 مارچ سال 1924م) است. از این روز به بعد عمل به شریعت الهی و تطبیق احکام قرآن از منصّۀ تطبیق در جامعه توقف نمود. از این روز به بعد امت سپر خویش‌را از دست داد و طعمۀ گرگان و کفار استعمارگر شد. لیکن با سقوط این دولت بزرگ امواج اعتراضی عظیمی در همۀ اطراف و اکناف جهان اسلام بلند شد، مسلمانان حتی توان تخیّلِ جهانِ بدون خلافت و بدون احکام الله را که جای آن‌را سکولاریزم و دموکراسی بگیرد، نداشتند؛ این روز از سیاه‎ترین ایام تاریخ مسلمانان بود و بر همین مبنا صدای مسلمان بر ضد سقوط خلافت بلند شد. از بارزترین صداهایی‌که در آن ایام بلند شد، نشأت «حرکت خلافت» در شبه قارۀ هند، توسط دو برادر "مولانا محمدعلی جوهر" و "مولانا شوکت علی" بود. این حرکت در سال 1919م زمانی تأسیس شد که این دو برادر برنامۀ انگلیس مبنی بر نابودی خلافت عثمانی را درک کردند. در این مقاله می‎خواهیم عبرت‎هایی را که امت از آن حرکت بزرگ و نیرومند گرفت برجسته سازیم:

 الف) فرضیت خلافت: خلافت اساسی از اساسات اسلام است، مسلمان از 1400 سال بدین سو درک کردند که خلافت فرض عظیمی از فرایض اسلام است و زنده‎گی بدون آن در چهار دیواری شعاِئر روحی و مراسم مذهبی محصور می‏ماند. علمای شبه قارۀ هند خلافت را فرض اساسی اسلام تعریف کرده‎اند. شاه ولی الله دهلوی( 1703-1762م) یکی از این علمای بارز و برجسته بود، که نزد پیروان مذاهب مختلف از حرمت و جایگاه بلندی برخوردار است. کتاب برجستۀ "إزالة الخفاء عن خلافات الخلفاء" از مهم‌ترین تألیفات شاه ولی الله محدث دهلوی رحمت الله علیه است، که در آن پیرامون اساسی بودن قضیۀ خلافت در اسلام بحث عمیقی نموده است، در این کتاب مرحوم شاه ولی الله محدث دهلوی خلافت را چنین تعریف کرده است: «خلافت ریاست عامۀ مسلمانان برای اقامۀ دین با احیای علوم دینی، اقامۀ ارکان اسلام، قیام به جهاد و آن‌چه به آن تعلق دارد از جمله تجهیز لشکر و فرض ساختن قتال، توزیع فیء، قیام به قضاوت و داوری، اقامۀ حدود، رفع مظالم و امر به معروف و نهی از منکر به نیابت از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم است.»‍‎[1]

مؤسسان و اعضای بارز و برجستۀ حرکت خلافت اعم از متدیینان، صوفیان، سلفیان، سیاست‎مداران اصلاح‌گرا و مفکرین مانند مولانا مودودی؛ علم را از شاه ولی الله محدث دهلوی به ارث برده اند.

ب) اخوّت اسلامی: الگوی دولت-ملت و حکومت‎های وستفالیایی مفهوم «ولاء و براء» مسلمانان را تغییر داده و در داخل حدود هر کشور تعریف کرده است. اسلام از حدود وطنی فراتر رفته و ولاء‌را به مفاهیم و افکار اسلامی ترکیز داده است، همانگونه در کلام رسول اکرم صل‌‌الله علیه وسلم آمده است، آنجا که می‎فرماید:

«مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى» (بخاري)

ترجمه: مثال مؤمنان در دوستی، ترحم، و محبت همانند جسد واحد است، هنگامیکه عضوی از درد شکایت کند همۀ جسد را به تب و همدردی فرا میخواند.

در زمانی‎که مسلمانان غرق در مفکورۀ فاسد وطن‌پرستی بودند، این تنها خلافت بود که وحدت امت اسلامی‌را تحت چتر خلیفۀ واحد تمثیل می‎کرد. در دولت خلافت هجوم بالای مسلمانانِ دهلی جدا از حمله بالای مسلمانان ترکیه نبود، واکنش در برابر هر یکی نزد مسلمانان یکی بود. وقتی‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم مسلمانان را جسد واحد خوانده است چگونه خواهد بود واکنش نشان دادن به آلام دین و دنیا!؟ جنگ جهانی اول فاجعه‎ی بود خسارات سنگینی‌را بر خلافت عثمانی وارد کرد، که در نتیجه منجر به بلند شدن صداهایی از شبه قارۀ هند جهت حمایت برادران‌شان شد، و آن انعکاس طبیعی از فهم حقیقی اخوت اسلامی بود، هنگامی‌که اخبار تمرد شریف حسین (والی عثمانی در مکه) بر ضد خلافت عثمانی به هند رسید، هردو برادران( مولا محمدعلی جوهر و مولانا شوکت علی) با این تصور که این خبر دروغ است آن‌را تکذیب کرده و نپذیرفتند.[4] در عین زمان کمیتۀ عمومی هند برای خلافت در گردهماییِ اعلان کرد که بر لشکر مسلمانان هند لازم است تا دست‌رد به سینۀ حکومت بریتانیایی در هر نوع جنگی علیه ترکیه بزند. هم‌چنان به حرمت حمل سلاح از جانب مسلمانی علیه برادرش حکم صادر کردند. [5]

ج) حفظ هویت اسلامی سازش ناپذیر: هند جزئی از خلافت اسلامی بود که بریتانیا آن‌را در سال 1858م استعمار کرد که بعد از آن شاهد تمرد مسلمانان علیه بریتانیا بود. در عین زمان گروه‎های با هویت وطنی در داخل هند برای بیرون راندن بریتانیا شکل گرفت. حرکت "کنگرۀ ملی هند" از جملۀ برجسته‏ترین جنبش‎های هند بود که در سال 1885م تأسیس شد. ملاحظه می‎کنیم که از میان این دو جبۀ ضد انگلیس که در هند شکل گرفت، مسلمانان سهم بزرگ و نیرومندی در قتال و اخراج بریتانیا به منظور استمرار هند زیر پرچم اسلام و به حیث ولایتی از خلافت داشتند. مسلمانان هند با ثبات و پایداری تمام بر حفظ این هویت بدون کمترین تنازل از موقف شان ایستادند و "کنگرۀ ملی هند" نیز با این اعتقاد که یگانه راه نجات حمایت از مسلمانان و پذیرش مسیر حرکت مسلمانان است با داعیان خلافت یکجا شد و از آنان حمایت کردند. مسلمان در عین حالی‎که یکجا با هندوها بر ضد استعمار بریتانیایی کار و فعالیت می‎کردند، از هویت اسلامی خویش و از مفاهیم اسلام تنازل نکردند. هماهنگی با هندوها در مبارزه علیه اشغال بر مبنای فتوایی بود که پیمان سیاسی و روابط دوستانه با غیر مسلمانانی را که دشمن اسلام نیستند اجازه می‎دهد. باوجود این؛ فتوی تأکید بر این داشت که قیادت مسلمانان به دست کفار جواز ندارد. [6]

د) وحدت نظر مسلمانان به خلافت: مسلمانان از مذاهب مختلف جزء نهضت خلافت شدند، مولانا (ابوالکلام آزاد) از مذهب ظاهری از آن جمله بود که با سایر علمای اصولیین به مبارزه برای حفظ خلافت برخاست. آن‌ها کسانی بودند که اختلافات خویش را بخاطر یک مصلحت بزرگ و قضیۀ سرنوشت‌ساز که آن تطبیق احکام الله بود که تطبیق آن بدون موجودیت خلافت ممکن نیست کنار گذاشتند. عالم برجستۀ دیگری از مذهب دیوبندی (مولانا محمود الحسن) بعد از رهایی از زندان بریتانیایی Malta (کشوری در جنوب اوروپا) در سال 1920 حرکت خلافت‌را تأیید نموده و در آن سهم بسزائی گرفت. عضو برجستۀ دیگری این حرکت«مولانا عبدالباری) از مدرسۀ مشهور "فرنجی محل" بود. در عین حال مولانا عبدالباری از مذهب صوفی بود، مولانا عبدالباری عضو فعّال جمع کردن اموال برای ترکیه در سال 1911م  با جملۀ دوستانش در ولایت "اوتاردبرادیش" (ولایتی از هند) بود. او در پی بر قراری تماس با دو برادر( علی جوهر و شوکت علی) شد و بعدها عضو فعال و پر نشاط حرکت خلافت بود، در حرکت خلافت علمایی از اهل تشیع نیز اشتراک داشتند مانند(امیر علی)؛ که با اهل سنت اتحاد نموده اختلافات مذهبی را کنار گذاشته تا خلافت عثمانی را که به سمع و طاعت با آن بیعت نموده بودند محافظت نمایند، حرکت خلافت در شبه قارۀ هند انتشار و توسعه یافت و در اکثر ولایات گسترش پیداکر. خلافت مسلمانان را وحدت داد (علی مسلمیار) از ولایت کرالا عضو فعال این حرکت بود.

ه) سیاست جزء جدا ناپذیر دین است: یکی از آثار فاجعه بار سکولاریزم بالای مسلمانان غایب شدن مفاهیم سیاست از اسلام است. در غیر آن‌هم این مفهوم در تاریخ مسلمانان هند وجود نداشته است؛ افکار سیاسی در حرکت خلافت تأثیر بزرگی داشت؛ زیرا؛ سیاست جزء جدا ناپذیر دین است؛چنان‌چه رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم می‎فرماید:

«كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِيَاءُ، كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإِنَّهُ لاَ نَبِيَّ بَعْدِي، وَسَيَكُونُ خُلَفَاءُ فَيَكْثُرُونَ‏.‏ قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا ؟قَالَ: فُوا بِبَيْعَةِ الأَوَّلِ فَالأَوَّلِ، أَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ، فَإِنَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ»

ترجمه: امور سیاست بنی اسرائیل را انبیاء به پیش ‌می‌بردند، هرگاه نبیِ از بین میرفت نبیِ دیگری جای او را می‏گرفت، اما پس از من هیچ نبیِ نخواهد آمد؛ بلکه خلفا به کثرت خواهند بود. گفتند: در مورد آنان به ما چه دستور میدهی؟ فرمودند: به بیعت اولی خود وفا کنید وحق آنان را بدهید؛ الله متعال آنان را نیز از رعایت امور رعیت شان سؤال و محاسبه خواهد کرد.

مولانا (أبو الکلام آزاد) در مجلۀ مشهورش "هلال" می‎گوید: «مسلمانی‏که دین را از سیاست جدا می‎داند مرتد است؛ لیکن به شکل خاموشانه کار می‎کند.» [2]. مفتی کفایت الله شاگرد مولانا محمود الحسن در خطابۀ خویش گفته بود: «مسلمان حقیقی دین و سیاست را دو امر جدا از هم نمی‎داند.»[3]

و) قربانیها بخاطر خلافت: در زبان اردو نقلی قولی از "بي أمّان" مادر دو برادر(مولانا محمدعلی و مولانا شوکت علی) وجود دارد، که مادر محمدعلی می‌گوید: «ای فرزندم، زنده‎گی‎ات را در راه خلافت صرف کن.» او تا آن‌گاه که دستگیر و زندانی شد، خودش از اسلام حمایت کرد؛ طوری‌که به فرزندش می‎گوید: «اسلام را به قوت بگیر، به زنده‎گی زیاد اهمیت مده، اگرچه در راه اسلام قربانی شوی.» اولادهای او از این کلام او قوت می‎گرفتند و در خط نخست حفاظت از قضیۀ سرنوشت‌ساز اسلام یعنی خلافت بودند. الله متعال "بي أمّان" و اولادهای صالح او "مولانا محمدعلی و مولانا شوکت" را برکت دهد! اللهم آمین!.

عالم برجستۀ دیگر (محمود الحسن) کسی‎است که همۀ طلاب و شاگردانش را برای قتال و حفاظت از خلافت عثمانی جمع کرده و حرکت مشهورش‌را به نام راه ابریشم مسما کرد، به همین خاطر بریتانیا او را حین سفر به مکۀ مکرمه بخاطر عدم تأیید خیانت شریف حسین دستگیر و به مدت سه سال در زندان مالت زندانی کرد و چنان در معرض شکنجه قرارداد که حتی کسانی که اورا بعد از موت غسل و تکفین کردند، صدمۀ روانی دیدند؛ در پیکر او چیزی از گوشت و روغن نیافتند(آن‌چه بود مجموعۀ چند استخوان در قالب اسکلیت بود). او را در زندان چنان تعذیب می‎کردند که میلۀ داغ آهنین‌را در پشتش می‌گذاشتند و می‎گفتند: «ای محمودالحسن! برای مصالح بریتانیا فتوی بده!»، هنگامی‌که درد و المش کاهش می‎یافت و به هوش می‎آمد، چنین پاسخ می‎داد:«ای انگلیس! من وارث بلال حبشی هستم؛ اگر پوست بدنم را جدا کنی؛ ابداً به مصالح انگلیس فتوی نمی‎دهم.»

ز) خطرناکی مبارزه در عدم وجود وعی سیاسی: حرکت خلافت هند در سال 1921م اموالی بسیاری را جمع آوری نموده و به نسبت عدم آگاهی از خیانت اتاترک آن‌را به حکومت انقره تحت ریاست مصطفی کمال خائین فرستاد. اعضای حرکت خلافت بعد از الغای خلافت به خیانت اتاترک اعتراف کردند. مصطفی کمال خائین از افکار حرکت "جوانان ترک" و کمیتۀ "اتحاد و ترقی" که با افکار قومی و لیبرال دموکراسی ایجاد شده بودند متأثر شد؛ طوری‌که اتاترک در توطئه‌ی سقوط خلافت عثمانی و تأسیس جمهوریت دموکراتیک با هویت ملی از درون همکار شد.

اتاترک خائن حکومت موازی را در سال 1921م در انقره تأسیس کرد و تلاش نمود تا رأی عام را بر ضد خلافت به اتهام این‌که مزدور انگلیس است تحریک کند. او خود را چنان جلوه داد که ناجیِ مسلمانان و دشمن انگلیس است، در حالی‌که او در حقیقت دشمن اسلام و مسلمانان و باورمند به افکار کفر بود؛ افکار ناسیونالیزم ترکی و لبرالیزم و سکولاریزم. بنا بر این وعی سیاسی نجات دهندۀ امت از برنامۀ های کفار است و شناخت دشمنان اسلام و مسلمانان را ممکن می‎سازد، همان‌طور که بر اساس قاعدۀ "ما لا يتم الواجب إلا به فهو واجب" بر مسلمان واجب است تا وعی سیاسی داشته باشند.

و در آخر: تا هنوز مسلمانان مدیون این حرکت نجیب هستند که تلاش کرد تا خلافت‌را از سقوط نجات دهد، در این مبارزۀ مخلصین برای نجات اسلام عبرت‎های بس بزرگی نهفته است؛ بر ما لازم است تا در مورد مبارزۀ علماء بزرگ خویش از شبه قارۀ هند فکر کنیم و برای اقامۀ خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت در جهان اسلام سعی و تلاش کنیم و امت‌را به جایگاه اصلی‌اش برگردانیم تا در نتیجه همۀ مردم از ظُلمات و تاریکی‌های دموکراسی و سکولاریزم به عدل اسلام خارج سازیم. الله متعالی می‎فرماید:

﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلنَٰكُم أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيكُم شَهِيدٗا﴾[٢:١٤٣]

ترجمه: همان‌گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه‌ای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه است.

برادران عزیز! حزب التحریر در مبارزۀ سیاسی خویش برای اعادۀ زندگی اسلامی و اقامۀ خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت از مدت شش دهه بدین سو پیوسته کار و فعالیت می‏نماید. لازم است تا در مسیر واضح خویش که از طریق اجتهاد امیر اول حزب مرحوم شیخ تقی الدین النبهانی رحمه الله تعالی بدون کدام تغییر و تنازل باقی بوده حرکت کنیم. این کاروان با شیخ تقی الدین نبهانی رحمه الله تعالی آغاز گردید و کاخ‎های حکام طاغوتی در جهان اسلام را به لرزه در آورد. اعضای حزب در زندان‎های ظالمان و طاغیان در معرض شکنجه قرار گرفتند مگر نتیجۀ این تعذیب ها جز افزودن بر عزم شباب و ثبات قدم جهت عمل به اقامۀ اسلام چیزی دیگری نبود. رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم می‌فرماید:

«أفضل الجهاد كلمة حق عند سلطان جائِر» (رواه أبو داود والترمذي وابن ماجة)

ترجمه: پرفضیلت‌ترین جهان گفتن سخن حق نزد حاکم ظالم است.

برادران عزیز! حدود یک قرن از تعطیل احکام الله در روی زمین سپری می‌شود و امت یتیم شده و همانند طعمۀ شکار شده‌ای است که گرگ‎ها شکار و پاره‎اش کردند. حکام مزدور بر امت اسلامی مسلط گشته، جرم و جنایت علیه این امت بزرگ همه روزه رو به افزایش است. بر ما لازم است تا این فرمودۀ رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم را یاد کنیم:

«إنما الإمام جُنّة يُقاتل من ورائه ويُتقى به»

ترجمه: خلیفه و امام سپر است که از ورای آن جنگ و به آن پناه برده میشود.

ای مسلمانان! مهلتی مباح-سه روزه‎ای-را که شریعت برای نصب خلیفه معین کرده سپری شده است. بنابر این مسلمانان از مدتی زیادی بدین‌سو گناهکاراند، حالا زمان وجوب بیعت به خلیفه فرا رسیده است؛ چنان‌چه رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم می‎فرماید:

«مَنْ خَلَعَ يَدًا مِنْ طَاعَةٍ لَقِىَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لاَ حُجَّةَ لَهُ وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِى عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

ترجمه: کسی که از اطاعت امام خود را خلع کرد در روز قیامت با الله چنان روبهرو می‏شود که هیچ حجتی ندارد و کسی‌که بمیرد و بر گردنش بیعتی نباشد، در مرگ جاهلیت مرده است.

ای امت بزرگ و نیرومند! زمان بازگشت و برپایی خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوی فرا رسیده است و تحقق بشارت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم نزدیک و نزدیک‎تر شده است؛ پس بشتابید به سوی خیر و جزئی از کاروان بزرگ و نیرومند مبارزه برای تحقق بشارت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم باشید، آن‌چنان که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم می‎فرماید: «ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

نویسنده: عبدالفتاح بن فاروق-هند

مترجم: قسیم راحل

منابع

  1. Izalat al-Khafa›an Khilafat al-Khulfa – vol 1, Pg 6
  2. Hardy, Peter. The Muslims of British India. Cambridge University Press, 1972 – Pg 180
  3. Minault, Gail. The Khilafat Movement: Religious Symbolism and Political Mobilization in India. Oxford University Press, 1982 – Pg 61
  4. Minault, Gail. The Khilafat Movement: Religious Symbolism and Political Mobilization in India. Oxford University Press, 1982 – Pg 57
  5. Minault, Gail. The Khilafat Movement: Religious Symbolism and Political Mobilization in India. Oxford University Press, 1982 – Pg 139
  6. Minault, Gail. The Khilafat Movement: Religious Symbolism and Political Mobilization in India. Oxford University Press, 1982 – Pg 121
  7. Minault, Gail. The Khilafat Movement: Religious Symbolism and Political Mobilization in India. Oxford University Press, 1982 – Pg 34
  8. Abdul Qadeem Zallum, How the Khilafah was Destroyed. Al-Khilafah Publications, 2000 – Pg 147

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه