جمعه, ۲۷ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست!
بسم الله الرحمن الرحيم

حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست!

(ترجمه)

عبدالفتاح برهان، رئیس شورای نظامی انتقالی سودان، در محفلی به مناسبت جشن 65 سالگی ارتش/سپاه سودان تأکید کرد که قوت‌های نظامی کشورش توانائی حمایت از تحول حکومت دموکراتیک و حفاظت از اهداف بزرگ انقلاب را داراست. او اضافه کرد: «جشن نیروهای مسلح -که همه ساله در 14 اگست/اوت فرا می‌رسد- امسال در حالی برگزار می‌گردد که سودان شبنه آینده، آمادگی مراسم نهایی امضای پیمانی را می‌گیرد که ایجادگر مرحلۀ مهم و سرنوشت‌ساز در تاریخ سودان است. این مرحله پروسۀ انتقال را به دولت آزادی و عدالت تحقق بخشد.» برهان نیروهای نظامی را در حالی زنده باد گفت که آن‌ها از نخستین جشن سالگرد خود در سایۀ عهد جدید که مؤسس دموکراسی است، بزرگداشت نمودند. او تعهد سپرد که نیروهای نظامی تکیه‌گاه خواسته‌های مردم سودان باقی خواهند ماند.

واژگان و اصطلاحات؛ دموکراسی، دولت مستقل، عدالت و حمایت از ارادۀ مردم سودان، در اصل مبادی خویش دارای معانی مشخص ومعینی‌است، این‌ها کلمات مرتبط به یک باور و مبداء بوده که آن مبداء سرمایه‌داری با عقیدۀ جدایی دین از زندگی است.

دموکراسی لغتاً از دو کلمه یعنی Demo و Cartos ترکیب شده و به معنی حاکمیت و سیادت مردم است، دموکراسی اصطلاح غربی است که مفهوم آن حکومت مردم، بالای مردم با قوانین بشری است، در این مبداء مردم دارای سیادت مطلق‌ بوده، زمام امور خویش را بدست داشته، ارادۀ خود را تمثیل و به خواست خود عملی می‌کنند، در پیشگاه قدرت غیر قدرت سؤال نمی‌شود، نظام‌ها و قوانین را خود انسان‌ها - به این اعتبار که صاحب سیادت‌اند- یا توسط نمایندگان که انتخاب می‌کنند می‌سازند و این نظام‌ها و قوانین بوسیلۀ حکام و قضاتی که می‌گمارند تنفیذ می‌شود. ادعای دموکرات‌ها این است که درنظام دموکراسی مردم مصدر دولت و حکومت‌اند، حاکم قدرتش را از مردم اخذ می‌دارد، بناً در اصل مردم صاحب قدرت‌اند بوده ارادۀ خویش را تمثیل و به خواست خود هرگونه که خواست مسیرش می‌دهد، هیچ کس بالای او حاکم نبوده و خود سید و آقاست، اوست که قوانین ساخته و به آن حکم نموده مطابق آن به پیش می‌رود و حاکم را تعیین می‌کند تا به نیابت از وی قوانین ساختۀ مردم را تطبیق کند.

با بررسی این معنی واضح می‌گردد که تطبیق دموکراسی در میدان واقعیت محال است، زیرا چگونگی اعتماد بالای نظر و یا فیصلۀ مردم و یا هم انتخاب مسأله‌ای از سوی آن‌ها در حقیقت به معنای تکیه بر یک تصور غیر واقعی است، اعتماد بالای نظر و فیصله گروهی از مردم به اساس اینکه نظر اکثریت است غالباً اعتماد بالای نظر اقلیت است؛ زیرا نظر این اکثریت بیشتر از مجموع 20% مردم نمی‌باشد؛ چون در مسئله واحد در برخی موارد نظریات به حدی گوناگون است که حد اکثر نظریات در آن مورد از 15% مجموع مردم تجاوز نمی‌کند، این علاوه بر آن است که در بیش‌تری از آرا، احکام و راه حل‌ها نیاز است تا به خبرگان و متخصصین همان موضوع یا به رأی دقیق و درست مراجعه شود؛ امکان ندارد در هر مسئله حکم و فیصله به مردم سپرده شود؛ مثلاً آیا در تعیین یک برنامۀ نظامی و یاهم در ایجاد قوانین اقتصادی مانند تعیین میزان مالیات... می‌شود به رأی عموم مردم مراجعه کرد؟ هرگز! و هم‌چنان امکان ندارد تا در قسممت ایجاد  قوانین بالای مردم اعتماد صورت گیرد!

 این است دموکراسی، نظریۀ خیالی که تطبیق آن در میدان واقعیت امکان پذیر نیست. غرب با رویکرد ایجاد روش‌های گوناگون حکومت‌داری تحت عنوان دموکراسی خود و دیگران را می‌فریبد، زیرا انسان در هر سطح و سویه‌ای که باشد از ایجاد نظامی کاملی که بتواند توسط آن رفتارها و روابطش را تنظیم نموده و در  اشباع حاجاتش مطمئنانه به آن پناه ببرد عاجز است، این برای ما به عنوان مسلمان روشن‌تر از آفتاب وسط روز است.

دموکراسی بر اساس باور جدایی دین از زندگی بنا شده است، عقیده‌ای که ایدئولوژی سرمایه‌داری براساس آن بناشده و آن عقیده‌ای حل وسط می‌باشد این طرز دید از ورای مبارزه میان ملوک و قیصرها و فلاسفه و مفکرین در اوروپا و روسیه سر برون آورد، هنگامی‌که ملوک و قیصرها دین را وسیلۀ استثمار و بهره‌برداری از مردم قرارداده، بر آنها ظلم نموده، خون آنها را به زعم این که نمایندگان خدا در روی زمین‌اند مکیدند، و رجال دین مردم را به سان چهارپایان می‌شماریدند، بنا براین جنگ‌های ویرانگری میان آنها و مردم عام پرباشد که از وسط آن فلاسفه و مفکرین برون آمد، که برخی وجود دین را در زندگی مطلقاً رد نموده و عده‌ای به آن اعتراف نموده ولی به جدایی آن از عرصۀ زندگی و حکومت و سیاست نظر دادند. از دل این مبارزۀ فکر ی حل وسط و جدایی دین از زندگی سر بدر آورد، که نتیجۀ طبیعی آن جدایی دین از دولت و سیاست است، در نتیجۀ این طرز تفکر باوری بوجود آمد که ایدئولوژی سرمایه‌داری بر آن استوار است، و این قاعدۀ فکری است که همۀ افکار سرمایه‌داری بر آن بنا شده است، و بر اساس آن اتجاه فکری و طرز دید آن از زندگی تعیین شده، بر همین اساس به معالجۀ همه مشاکل زندگی پرداخته است، این قیادت فکری است که غرب آنرا حمل نموده و جهان را به سوی آن فرا می‌خواند.

این است حقیقت دموکراسی کفری که غرب کافر  سرزمین‌های اسلامی را به سوی آن فرا می‌خواند، هیچ ارتباطی به اسلام از دور و نزدیک ندارد، با همۀ احکام اسلام در کلیات و جزئیات، در مصدر که از آن آمده، در عقیده‌ای که از آن سرچشمه گرفته، در اساسی که به آن استوار است و در افکار و نظام‌های که از آن بیرون آمده تناقض دارد. و برای آنانی‌که می‌خواهند بیشتر رأی و نظر اسلام را در مورد دموکراسی بدانند، مطالعۀ برخی کتب علماء را که در مورد بحث اسلامی مستنیر(روشن) نموده‌اند توصیه می‌نماییم مانند: "نظام اسلام" از شیخ تقی‌الدین النبهانی، " دموکراسی نظام کفر است؛ اخذ آن، تطبیق آن و دعوت به سوی آن حرام است" از شیخ عبدالقدیم زلوم و کتاب "دموکراسی و حکم اسلام پیرامون آن" اثر سیدحافظ صالح.

اسلام تشریع را فقط و فقط از جانب الله می‌پذیرد و بس، درحالیکه دموکراسی صلاحیت تشریع و قانون گذاری را به مردم داده است، که همین موضوع در ذات خوت کفر صریح است، اگرچه در کل دنیا معمول باشد، چقدر زشت و قبیح است که درسرزمین‌های اسلامی رواج یافته است، در حالیکه شریعتی در نزدما مسلمانان وجود دارد که هر گونه تشریع غیر از اسلام را به شکل قاطع تحریم نموده است، و مصادر اسلام را تنها از نفس آن قرارداده که در قرآن و سنت تمثیل گردیده است که یگانه مصدر تشریع می‌باشد؛ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: «ترَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ»

ترجمه: در میان شما دو امر را گذاشتم، در صورتی چنگ زدن به آن هرگز گمراه نخواهید شد؛ کتاب الله و سنت رسول وی.

الله سبحانه و تعالی می‌فرماید: ﴿إِنْ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾ [انعام:۶]

ترجمه: حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا می‌کند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است.

همچنان اوتعالی فرموده است: ﴿فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ﴾[النساء: ٦٥]

ترجمه: به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند.

و در فرازی دیگری چنین فرموده است: ﴿أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾[الأعراف: ٥٤]

ترجمه: آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او ست! پر برکت (و زوال‌ناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است!

در اینجا لفظ " الْحُكْمُ" به معنی دلیل و برهان یا حکم شرع بوده که مراد از آن صدور اوامر و نواهی بر اعمال، و دادن صفات حسن و قبیح بر اشیا و افعال است. به تعبیر دیگر؛ حکم در این جا به معنی تشریع و قانون گذاری بوده و مقصد از آن پیش‌برد سلطۀ سیاسی نیست، و قطعاً به معنی جانب صاحب سلطه نمی‌باشد، در مورد ما مسلمانان صاحب " حُكْمُ" تنها الله سبحانه و تعالی بوده و ارادۀ مردم هیچ دخلی در آن ندارد.

اگرچه برخی از احکام وضعی با بعضی از احکام شرع مؤافقت هم داشته باشد مانند: منع خیانت در مال عامه، یا گذاشتن مردم بر معتقدات‌شان؛ این ها احکام شرعی تعبیر نمی‌شود، چون به اساس اوامر و نواهی الله متعال وضع نشده است، واجب است که حکم شرعی به اساس خطاب شارع باشد و شارع تنها الله سبحانه و تعالی است نه دستگاه حاکم و مجلس نمایندگان، بنابر این اخذ دموکراسی، تطبیق آن و دعوت به آن برای مسلمانان به صورت قاطع حرام بوده؛ نظامی است که مصدر آن بشر بوده، و هیچ ارتباطی به وحی و دین ندارد. این است حقیقت دموکراسی؛ اگر فرزندان امت در ارتش‌ها و سپاهیان قربانی‌ها را در راه حمایت از دموکراسی بذل کنند؛ باید از الله بترسند و آن را مانند دور انداختن دانه، دور اندازند و حاملین دعوت را در سعی و تلاش برای اقامۀ خلافت و دولتی که احکام شریعت حنیف الهی را تطبیق می‌کند نصرت نمایند، و آن دولت خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت است. الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيداً﴾[النساء: ٦٠]

ترجمه: آیا ندیدی کسانی را که گمان می‌کنند به آنچه (از کتابهای آسمانی که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‌اند، ولی می‌خواهند برای داوری نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. امّا شیطان می‌خواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهه‌های دور دستی بیفکند.

نویسنده: استاد غادة عبد الجبار – أم أواب

مترجم: احمدقسیم راحل

Last modified onچهارشنبه, 28 آگوست 2019

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه