پنجشنبه, ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
فرجام شکست‌بار طرح غرب کینه‌توز، برای تفرقۀ نژادی و مذهبی امت!
بسم الله الرحمن الرحيم

فرجام شکست‌بار طرح غرب کینه‌توز، برای تفرقۀ نژادی و مذهبی امت!

(ترجمه)

منطقۀ خاورمیانه در مقایسه با سایر نقاط جهان از لحاظ جغرافیائی، تمدن و داشتن منابع بزرگ اقتصادی حایز اهمیت است و همین ویژه‌گی‌اش باعث شده تا همواره مرکز حوادث جهانی قرار گیرد. این منطقه برای کشوری‌که سودای ابرقدرت شدن را در سر می‌پروراند، نهایت مهم است؛ چون هر نقشه‌ای‌که برای تسلط بر جهان ریخته می‌شود، ابتدا از منطقۀ خاورمیانه عبور می‌کند. به همین دلیل، غرب تلاش زیادی به‌خرج داد و یک‌پارچه‌گی آن که تحت سایۀ خلافت اسلامی قایم بود، از هم پاشاند و به‌عنوان غنیمت بین کشورهای فاتح تقسیم کرد و حتی پس از تغییر موضع جهانی بعد از جنگ جهانی دوم، خاورمیانه (قلب سرزمین‌های اسلامی) به‌عنوان مرکز تمام نقشه‌ریزی‌های شان باقی ماند.

از این‌جاست که غرب چهارچشمی متوجه است تا خاورمیانه تحت تسلط‌اش باقی بماند و این‌که از اعطای هرگونه استقلال واقعی محروم‌اش کند؛ زیرا اگر به‌حال خودش گذاشته شود، به سرعت تمام، به عقیده و مبدءِ خویش باز خواهد گشت. بناءً همواره این منطقه به‌خاطر مراقب بودن و ممانعت از هرگونه اقدامات، زیر پژوهش‌های زره‌بینی غرب قرار دارد و هرگونه حرکتی‌که در جهت مبدأ و دین این امت صورت گیرد، غرب تمام توجه خود را بدان معطوف می‎‌دارد تا آن‌را از خواستگاه اصلی‌اش منحرف کند.

حالت بسیار دردناک و اسف‌بار زندگی امروزی جهان اسلام، ظلم و اجباری‌که از مدت‌ها بالایش تحمیل می‌گردد، نتیجۀ  تطبیق نظام‌های فاسد و مخالف عقیدۀ امت اسلامی است. به همین دلیل است که امت اسلامی شدیداً مشتاق است تا موضع عزت‌مندانۀ خویش را کسب کرده تا بتواند به جایگاه سابقه‌اش برگشته و این ستم و حکومت‌های اجباری را برطرف کند. مگر مسلمانان طریقۀ این مأمول را ندانسته و همواره در بُن‌بستی گیر می‌مانند که غرب برای‌شان نقشه‌ریزی نموده است و متأسفانه چون غرب را الگو قرار می‌‌دهند، مکرراً عین اشتباه را مرتکب می‌شوند.

منطقۀ خاورمیانه به‌سان کوهی آتشفشانی‌ست که فرجام و نهایت خشم‌اش را کسی نمی‌‌داند؛ مخصوصاً این‌که نتیجۀ انقلاب‌های بهار عربی، روی‌کار آمدن حکومت‌های کثیف‌تر از گذشته بوده و این منجر شده است تا ملت‌های مسلمان علنی و آگاهانه به‌طور مستمر خواستار تعقیب خطوط اصلی‌ای که انقلاب به‌خاطر آن آغاز شد، باشند. آن‌چه را که مطبوعات غربی نقل می‌کنند، باید ما را نفریبد؛ چون حقایق میدانی جهان اسلام نشان می‌دهد که امروزه امت اسلامی بیش‌ترین قدرت را برای بازگشت به حکومت اسلامی دارد؛ مگر راه بیرون‌رفت برای امت اسلامی کدر شده و آگاهی کامل و صحیح را ندارد؛ چون حداقل در صد سال پسین، غرب با تعیین حکامی‌که تخم خشم، نفرت، فرقه‌گرائی و کینه‌توزی را کاشتند، یک‌تعداد از امت اسلامی را فریب داده است.

قوم‌گرائی‌که امروزه در بین ما محسوس است، صد سال قبل وجود نداشت و هرگاه بین فرزندان این امت اختلافی اتفاق می‌افتاد، بر اساس کتاب الله و سنت رسول‌‎اش حل می‌گردید و هیچ‌گاه شاهد فتنه‌هائی این چنینی نبودیم و اگر غرب این افکار را در بین ما نمی‌کاشت، آب‌یاری نمی‌کرد و در واقعیت زندگی ما ظلم و جنگ‌های منفوری‌که بین ما در این روزها به‌مشاهده می‌رسد، عجین نکرده بود، بازگشت‌مان به‌روزهای اقتدارمان نزدیک‌تر بود؛ ولی متأسفانه کسی‌که چرخ این افکار را چرخانده و این جنگ را توجیه می‌کند، از حکام خائن و رسانه‌های اغواء کنندۀشان فرمان می‌گیرد.

در بارۀ ایران باید گفت: در واقع ایران هیچ تفاوتی از سایر سرزمین‌های اسلامی ندارد؛ چون متشکل از ملت مسلمان و حکومت خائن و فاسق است؛ حکومتی‌که غرب آن‌را به‌منظور تطبیق برنامه‌های خویش و چپاول دارائی‌های مردم ایران به‌وجود آورده و همانند سایر سرزمین‌های اسلامی، مردم‌اش را وا گذار نموده که در پَسِ لقمه‌‌نانی سرگردان باشند.

اگر تاریخ معاصر ایران را ورق زنیم، حجم دسیسه‌های آن‌را درک خواهیم کرد؛ به‌طور مثال: در سال 1941م که نیروهای انگلیسی به هم‌پیمانی جماهیر شوروی وقت در آن جنگ را آغاز نمود و در آن زمان یعنی از سال 1925 الی 1941م "رضا خان" بر مسند قدرت تکیه زده بود و پس از خود، قدرت را برای پسرش، "محمد رضاشاه پهلوی" واگذار کرد –که وی تا انقلاب سال 1979م که منجر به برکناری‌اش شد- حکم می‌راند. در خلال زمان حکومت وی تلاش نافرجامی از طرف حزب چپی "توده (TUDEH)" برای ترور شاه صورت گرفت. در دهۀ 1950م قرن گذشته، اختلافات با "محمد مصدق" یک‌تن از ملی‌گرایان عمیق‌تر شد؛ وی مدت کوتاهی را فرار نمود و چون محمد مصدق بر تصمیم "ملی‌سازی" نفت و اخراج شرکت‌های نفتی آن‌زمان انگلیس، پا فشاری می‌نمود، لندن فشارهای سختی را بر تهران به‌هدف عقب‌نشینی از این تصمیم، تحمیل نمود و چون مصدق از تصمیم خویش عقب‌نشینی نکرد، انگلیس و آمریکا انقلابی را طراحی نمودند که به‌نام "آژاکس" شناخته می‌شود که در اثر آن مصدق برکنار شده و برنامۀ "ملی‌سازی" نفت لغو گردید. "محمد رضا شاه" با شعار "آغاز برنامه‌های اصلاحی" به حمایت و همکاری غرب، مجدداً بر ‌مسند قدرت تکیه زد و با ظلم و بربریت، بر ایران حکم راند؛ چنان‌چه تمام احزاب سیاسی به استثنای حزب حاکم را ملغی اعلام نمود و تشکیلات پولیس مخفی "ساواک" را که وحشیانه‌ترین انواع جرایم را علیه مردم این کشور مرتکب می‌شدند، بازگرداند، و نیز اراضی وسیع کشاورزی را ملی اعلام نمود.

در 16 جنوری 1979م مردم مسلمان ایران برای زدودن غبار ذلت از خویش، خاصتاً این‌که شاه حجاب را منع نموده و نظام تعلیمی را تغییر داده بود، انقلاب نمودند و خواست مردم، تطبیق شریعت اسلامی و ازسرگیری زندگی بر اساس آموزه‌های اسلام بود. در اثنای این انقلاب، تفاوتی بین شیعه و سنی به‌چشم نمی‌خورد؛ چنان‌چه تمام اقشار جامعه در این انقلاب سهیم بودند.

آمریکا برای کمک به"آیت الله خمینی" که در فرانسه در تبعید به‌سر می‌بُرد، پناه بُرده و "جیمی کارتر" و خمینی در سال 1979م با هم‌دیگر تماس تلیفونی داشتند و خمینی وعده سپرد که چون به بالاترین هِرم قدرت ایران برسد، نفت را از غرب قطع نخواهد کرد و این انقلاب را به سایر کشورهای منطقه صادر نخواهد نمود و به این صورت، سیر این انقلاب به منفعت امریکا جریان یافت. (منبع: افشاسازی‌های ویکیلیکس)

به همین خاطر، امریکا با نفوذی‌که در ارتش ایران داشت، تسهیلاتی را برای جهت دادن انقلاب به مصلحت خمینی فراهم نمود. این در حالی‌ بود که مسئولیت خمینی، تأمین ثبات در داخل، منحرف نمودن انقلاب و رهائی از رهبران مخلص انقلاب، صرف نظر از شیعه و سنی بودن‌شان بود!

چون خمینی به تهران رسید، اولین سخنرانی خویش را در حالی ایراد نمود که پس از آن "شیخ احمد مفتی زاده" -که یکی از پایه‌های بزرگ این انقلاب و سنی نیز بود- سخنرانی نمود؛ مگر حین تصویب قانون اساسی، شیخ احمد عملکرد خمینی را محکوم نموده و گفت: «این شخص با دامن زدن به‌مسائل مذهبی، مردم کشور را متفرق می‌کند.» بعداً شیخ احمد به اتهام مخالفت و بی‌احترامی به قانون اساسی زندانی شده و فقط چند روز پیش از وفات‌اش وی را آزاد نمودند. به این ترتیب تمام رهبران مخلص این انقلاب، سرکوب شدند!

با شروع عصر جدیدی‌که به‌حساب خون شهداء به‌دست آمده بود و مردم مسلمان ایران همواره طالب بازگشت شریعت بودند، خمینی فکری دیگر در سر می‌پروراند و آن این‌که این انقلاب را به‌سمت‌وسویی جهت دهد که خواست خودش و امریکاست؛ چون به‌تاریخ 30 آگست 1979م حزب التحریر به‌منظور راست‌آزمائی‌شان-در چیزی‌که فکر می‌کردند هستند- متن طرحی را برای ساخت قانون اساسی‌ای‌که برگرفته از قرآن و سنت بود، به آیت الله خمینی و مجلس خبرگان ارائه نمود. مگر آن‌ها بدان عمل ننموده و به خون شهداء خیانت نمودند و به این ترتیب، در مقابل امت اسلامی و این حزب -که بازیچه بودن‌شان را کشف نمود، کاملاً فاش گردیدند و این حزب تمام نقیصه‌های قانون اساسی و نظام ولایت فقیه را که بعدها تصویب شد، فاش نمود.

خمینی پس از استحکام حکومت و قدرت خویش، ظلم و جور را آغاز نموده و شکاف بین صفوف مردم ایران را گسترش داد؛ با تمام وسائل، فرقه‌گرائی را ترویج داد و به مثابۀ عصایی در دست امریکا قرار گرفت که امریکا برای تطبیق سیاست‌های منطقوی خویش در آینده به آن نیاز داشت و جهان را با شعار دشمنی‌اش با رژیم صهیونیستی و امریکا –که همواره آن‌را به "شیطان‌بزرگ" لقب می‌داد- فریب داد؛ ولی در واقع به‌حیث ابزاری در دست‌شان بود و تمام پلان‌های‌شان را تطبیق می‌نمود.

به همین دلیل، کسانی‌که از 40 سال کم‌تر سن دارند، فقط همین را می‌دانند که ایران دشمن امریکاست و تصویری‌که دارند، محدود بین محور شر و شیطان بزرگ است؛ نمی‌دانند که هردو طرف را روابط و توافقات دوستانه؛ حتی در زمانی نه چندان دور، دَور هم جمع کرده است! تاریخ ثابت نموده که بین این دو، دشمنی نبوده و جنگی هم در کار نیست؛ بلکه عکس آن درست است.

ایران جنگ اول خود را با عراق، که به‌نام "جنگ اول خلیج" نام نهاده شد و مستقیماً پس از انقلاب ایران؛ یعنی در 1980م راه‌اندازی شد، هشت سال ادامه داد و بیش از یک ملیون کشته و خسارات هنگفتی را به این دو کشور به‌بار آورد. صرف نظر از جنگ‌های بین‌المللی، نتیجۀ این جنگ به منفعت امریکا بود؛ چون پس از کشتار مخلصان انقلاب توسط خمینی، مردم علیه خمینی انقلاب نکنند، عراق ضعیف شده تا نفوذپذیری و ضعف طرف خلیج علنی شود و میدان تهدید قرار گیرد تا در نهایت، "سعودی" نیز احساس کند که در معرض تهدید قرار دارد و به این ترتیب، مرحلۀ دشمنی و جنگ سنی و شیعه آغاز گردید و تا امروز هم ادامه دارد. از موارد دوستی این دو کشور رسوائی "ایران‌جت" و فروش اسلحه توسط امریکا و رژیم صهیونیستی/دولت یهود به ایران بود.

در حملۀ امریکا در سال 2003م به عراق، نظام ایران سهم فعالی در پیروزی امریکا داشت؛ چنان‌چه این حمله با هماهنگی ایران صورت پذیرفته و "سیستانی"(یکی از مراجع اهل تشیع) به این استدلال، که اردوی امریکا نیروی آزادی‌بخش است، به عدم جواز جنگ با نیروهای امریکائی فتوا داده بود و نیز که شبه‌نظامیان شیعه با حمایت ایران چه فجایعی را در حق مسلمانان عراق مرتکب شدند، فراموش نخواهیم کرد. هم‌چنان، اظهارات "آوری شمعونی" در روزنامۀ "معارف یهود" دلیل تبانی ایران با اسرائیل/دولت یهود است؛ چنان‌چه وی گفته بود: «ایران کشور منطقوی است که ما منافع استراتیژیک زیادی با این کشور داریم و آن‌چه همراه رژیم ما صورت می‌گیرد، دشمنی نبوده؛ بلکه جنگ برای نفوذ است و نه جنگ برای وجود. ...» این منافع استراتیژیک بین ایران و دولت یهود واقعاً چیست؟!

هم‌چنان نباید نقش تنظیمات شیعی را -که امریکا در کُل جهان به‌هدف ترویج افکار تُندرو شیعه به‌شکل محرمانه تمویل می‌کند- نادیده گرفت؛ افکاری‌که با اسلام راستین در تقابل قرار داشته و از تفکر جنگ بین شیعه و سنی حمایت می‌کند؛ چون این جنگ مانع وحدت امت و ضامن وجود بقای رژیم صهیونیستی می‌باشد.

رسانه‌ها نیز در ایجاد ذهنیت و شعله‌ور نمودن دشمنی بین شیعه و سنی و نیز بزرگ جلوه‌دادن توان ایران -که به هیچ‌وجه متناسب با حقیقت آن نبود- نقش بارزی داشتند. این همه، برای خدمت نمودن به منافع منطقوی امریکا بود؛ چون ظاهر فعالیت‌های هسته‌ای ایران نسبت به امریکا، عملاً به‌حیث "مترسک" عمل نمود؛ چون اموال کشورهای خلیج را به یغما برد و نیز کشورهای منطقه مثل کویت، بحرین، قطر، عمان، امارات، اردن، مصر و عراق امریکا را اجازه دادند تا در این کشورها پایگاه‌های خود را احداث کند.

این خود نوع جدیدی از استعمار بود که رقابت کرده یا بهتر است بگوئیم به نفوذ کشورهای اروپائی به‌صورت عموم و خاصتاً انگلیس خاتمه می‌دهد و موضوعی است که تا امروز نیز ادامه دارد.

امریکا ایران و حزب‌اش را در لبنان نیز برای حمایت از نظام اسد در سوریه، استخدام نمود و در این جنگ، در کنار این‌که شعارهای دروغین‌اش مثل "مقاومت" و "ممانعت از تسلط کفر" فاش گردید، حزب ایران متحمل خسارات مالی و جانی زیادی نیز شد. با نزدیک شدن به پایان نقش ایران، موقف امریکا در قبال ایران تغییر کرد و اصلاً این تغییر از آغاز دور ریاست جمهوری ترامپ شروع شد؛ مگر به شکل واضح آن، از زمان عقب‌نشینی امریکا از توافق‌نامۀ هسته‌ای ظاهر شد؛ چنان‌چه تحریم‌های قاطعی را بر ایران وضع نمود و تحریم‌های شدیدتری نیز وضع خواهد نمود؛ چون در این برهه‌ای از زمان، هدف امریکا اینست که ملت ایران را علیه دولت ایران بشوراند و این دقیقاً موضوعی‌ست که امریکا آرزوی اتفاق افتادن آن‌را در زمانی نه چندان دور دارد.

تحریم‌های امریکا سبب شده تا مردم این کشور سرمایه‌های خویش را به خارج انتقال دهند که این خود منجر به کاهش قیمت پول ایران شده است. در این اواخر، قیمت "تومان" در مقابل دالر کاهش قابل ملاحظه‌ای داشته است؛ هرچند دولت ایران تلاش نمود با این امر مبارزه کند؛ مثلاً این‌که رسماً قیمت یک دالر را 4200 تومان تعیین نمود؛ مگر در بازار سیاه همین اکنون(در وقت نگاشتن این مقاله) یک دالر به بیش از 7000 تومان خرید و فروش می‌گردد و این موضوع فشار زیادی را بر دولت ایران وارد نمود و منجر شد تا در کنار اموالی دیگر، بیش از دوصد ملیارد دالر با این‌که "سپاه‌پاسداران" از آن مطلع بود، از کشور قاچاق شود. دولت تلاش نمود تا در دادوستدهای خویش از واحد پولی خود استفاده کند؛ مگر در این امر ناکام ماند و در داد و ستد و معاملات خویش از واحد پولی اروپا (یورو) استفاده می‌کند. فساد اجتماعی‌که "ولایت فقیه" تا حال از خود به‌جا گذاشته، نیز در بحرانی کردن وضع داخلی نقش بزرگی داشته است.

شمارش معکوس برای سقوط نظام ولایت فقیه در ایران، برای همه واضح است؛ مگر دریافت چگونگی و زمان این سقوط سخت است. آیا این سقوط توسط قیام خشونت‌آمیز صورت خواهد گرفت؟ و یا این تغییر بر روش انقلاب‌های مخملی اتفاق خواهد افتاد؟ و یاهم به روش انقلاب‌های بهار عربی؟

واضح است که امریکا برای تأمین منافع آینده‌اش تلاش دارد تا خاورمیانه را تقسیم کند و تمایلی ندارد که کشورهای بزرگی در این منطقه رشد کنند. امروز نوبت ایران و سعودی است و پس از آن مصر خواهد بود؛ مهم نیست که کدام یک دوست است و کدام دشمن!! مهم اینست که تمام طرف‌ها، تحت تسلط امریکا باشند و مطلقاً هیچ بازی‌گر دیگر در میدان نباشد. این تقسیمات باید به شکل فرقه‌ای بوده و غرق در عداوت و خون‌ریزی باشد. متأسفانه این پارچه نمودن طوری جلوه داده می‌شود ‌که یگانه راه‌حل عملی برای جلوگیری از خون‌ریزی و راه‌حل مشکلات است؛ چنان‌چه در همین مورد، یک‌تعداد از ایده‌هایی مطرح شده است که به‌طور نمونه، دو طرح مطرح شده را تذکرمی‌دهیم:

1. طرح "برنارد لوئیس" برای پارچه‌پارچه نمودن کشورهای خاورمیانۀ بزرگ: این موضوع را که وی در پایان بیانیۀ خویش برای "برژینسکی" مشاور امنیت ملی امریکا نوشته بود، در آن آمده‌است: «مشکلی را که ایالات متحدۀ امریکا از آن رنج خواهد بُرد، چگونگی شعله‌ور نمودن جنگ دوم خلیج در حاشیۀ جنگ اول است تا امریکا توسط آن بتواند مرزهای "سایکس پیکو" را تصحیح کند؛ چون ایالات متحدۀ امریکا در سال 1983م نیز چنین تصمیمی داشت.»

2. طرح "رالف پیترز": این طرح بعد از طرح برناردلویس ارائه شد و در سال 2006م در روزنامۀ "نیروهای مسلح" نیز منتشر شد و قائل بر تجزیه و تقسیم نمودن منطقۀ خاورمیانه و جهان اسلام است؛ به‌طوری‌که باعث هرچه بیش‌تر شدن خون‌ریزی گردد.

طرح‌های زیاد دیگری نیز موجود است که بیانگر قصد امریکا برای پارچه نمودن منطقه بر اساس نژاد، فرقه و مذهب برای تأمین منافع دایمی خودش، صرف‌نظر از امکانات تطبیق این طرح‌ها و یا قصد امریکا برای تقسیم منطقه در ضمن استراتیژی کامل‌اش است. مؤفقیت و ناکامی‌ امریکا وابسته به اینست که اهل این منطقه برنامه‌ای شامل برای مقابله با این پلان شوم امریکا را در اختیار داشته باشند. بناءً ما معتقدیم که هرگونه عمل تجزیه‌طلبانه بدون توانائی ساخت کیان واحد اسلامی، که متضمن دیدگاه ثابت مبدئی باشد، در واقع تأمین منافع طرح‌ریزی شدۀ امریکاست. بنابر این، کسانی‌که بدون داشتن دیدگاه کامل، واضح و اهداف مبدئی واقعی و مشخص شده عمل می‌کنند، نیاز است تا در مورد عملکرد خویش بازنگری کنند؛ در غیر این‌صورت، تصور می‌کنند که کار شایسته‌ای انجام می‌‌دهند؛ ولی در واقع، آب در آسیاب غرب می‌ریزند.

بر امت اسلامی‌ست تا در برابر هرطرح تجزیه‌طلبانه بایستند؛ هرچند به‌ظاهر راه‌حلی موقت جلوه کند. در غیر این‌صورت، کیان سرزمین‌ها زیر سوال رفته و بیش‌تر پارچه‌پارچه خواهیم شد، مواضع ما بیش از امروز، ضعیف خواهد شد و نتیجه‌اش این خواهد بود که آن‌چه را دیروز قبول نمی‌کردیم، امروز به‌خاطر ضعف و عدم توانائی رویاروئی با آن، قبول کنیم. بنابر این، تمام سرزمین‌هائی‌که خواستار قیام اند، باید بدانند که هر راه‌حل تقسیم، به‌مثابۀ فروکردن "میخ" در جسد این منطقه است و تمام ملت‌هائی‌که در آرزوی عزت و بازپس‌گیری عزت پیشینیان خویش اند، لازم است تا با عینک شریعت، که بر آگاهی سیاسی برگرفته از عقیدۀ اسلامی است، به موضوع ببینند.

در هرگونه اختلاف نظری‌که بین فرزندان این امت وجود دارد، راه‌حل نیز وجود داشته و برطرف شدنی است؛ مگر نیاز است تا تمام ملت‌های اسلامی خود را از این گروه حکامی‌که بر گُرده‌های‌شان سوار اند، آزاد کرده و به رسانه‌های مغرضانه‌ گوش فرا ندهند؛ چون افکار ما را به آن‌چه که در مصلحت ما و دین ما نیست، سوق می‌دهند.

یگانه نگرانی غرب این است که ما به اسلام و به‌شکلی از اشکال، به عرصۀ جهانی سیاست باز گردیم؛ چون غرب به‌خوبی می‌داند که اسلام تمدنی مستقل از سایر تمدن‌ها دارد و از تاریخ و تمدن بسیار بزرگ برخوردار است و توانائی آن‌را دارد تا بدون احساس نیاز اتکاء به نظام غربی یا غیر آن، نظم نوین جهان را رقم زند و ما مسلمانان، به‌رغم تمام سوءاستفاده‌هائی‌که غرب حداقل در صد سال پسین نموده بازهم منتسب به عقیده‌ای مستحکم به استحکام کوه‌ها، می‌باشیم و شکست کامل مسلمانان، نتیجۀ تلاش‌های بزرگ غرب بوده است!

جهان بزرگ اسلام خواب بود و امروز پس از غفلت و خواب، دارد بیدار می‌شود و ان شاءالله این ملت‌ها خواهند دانست که اصل قدرت‌اند و حکام‌شان همانند بازیچه در دست دشمنان امت‌اند. لذا بر تمام مؤمنان غیوری‌که گواهی می‌دهند که هیچ پروردگاری غیر از الله وجود نداشته و محمد ﷺ فرستادۀ اوتعالی است، واجب است تا از تمام توان خویش برای تحقق طرح امت، که علیه این حیله است، کار بگیرند و هیچ طرحی‌ جز طرح حزب التحریر که هدف بازگشت به زندگی اسلامی را متحقق کند، وجود ندارد؛ چون این طرح اصلاً از کتاب الله و سنت رسولﷺ گرفته شده است. این حزب، در بین امت از 65 سال به این‌سو کار و فعالیت می‌کند و به یاری الله جمع بسیار بزرگی را گِرد هم آورده و جنگ‌های جهانی و تغییرات را در عرصه‌های داخلی و خارجی تحت نظر داشته، شایسته‌گی رهبری امت را دارد و به‌یاری الله سبحانه وتعالی کشتی امت را به ساحل نجات خواهد رساند.

ای ملت بزرگ‌منش ایران! راه‌حل از این خائنان و مزدوران و نه هم از تصامیم کشورهای بزرگ یا آن‌چه که بدان جامعۀ جهانی گفته می‌شود، صادر نخواهد شد؛ بلکه راه‌حل در عقیدۀ راسخ ما نهفته است و آن چیزی نیست جز حاکمیت شریعت و پای‌بندی به قانون پروردگار. راه‌حل در دولت خلافت راشده، که رسول الله صلی الله علیه وسلم وعدۀ آن را داده است، نهفته است؛ زیرا این دولت از مسلمانان حمایت و از ریختن خون مسلمانان جلوگیری می‌کند؛ بساط ظلم را برچیده و حق و باطل را از هم باز می‌شناسد.

ای اردوی مسلمانان در سراسر جهان! به‌خاطر نصرت این دین و حفاظت از خون مسلمانان تلاش کنید تا رستگاری دنیا و آخرت را کمائی کنید و ابزاری مجرمانه در دستان ستم‌گران، خائنان و مزدوران نباشید؛ چون خشم پروردگار عزیز و جبار شما را فراخواهد گرفت. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿‏وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[نور: 55]

ترجمه:الله به كسانی از شما كه ايمان آورده‌اند و كارهای شايسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد كه آنان را قطعاً جايگزين (پيشينيان و وارث فرماندهی و حكومت ايشان) در زمين خواهد كرد (تا آن‌را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند)؛ همان‌گونه كه پيشينيان (دادگر و مؤمن ملّت‌های گذشته) را جای‌گزين (طاغيان و ياغيان ستم‌گر) قبل از خود (در ادوار و اعصار دور و دراز تاريخ) كرده است (و حكومت و قدرت را بدانان بخشيده است). هم‌چنين آئين (اسلام نام) ايشان را كه برای آنان ميیپسندد، حتماً (در زمين) پابرجا و برقرار خواهد ساخت و نيز خوف و هراس آنان را به امنيّت و آرامش مبدّل می‌سازد (آن‌چنان كه بدون دغدغه و دلهره از ديگران، تنها) مرا می‌پرستند و چيزی را انبازم نمی‌گردانند. بعد از اين (وعدۀ راستين) كسانی‌كه كافر شوند، آنان كاملاً بيرون شوندگان (از دائرۀ ايمان و اسلام) به‌شمار می‌آیند (و متمرّدان و مرتدّان حقيقی می‌باشند).

و نیز الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ[حج:40]

ترجمه: و به‌طور مسلم الله كسانی‌را ياری می‌دهد كه (با دفاع از آئين و معابد) او را ياری دهند. الله نيرومند و چيره است (و با قدرت نامحدودی‌كه دارد، ياران خود را پيروز می‌گرداند و چيزی نمی‌تواند او را درمانده كند و از تحقّق وعده‌هايش جلوگيری نمايد).

نویسنده: عبدالکریم ابومصعب

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه