دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
شرح حدیث "وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً"
بسم الله الرحمن الرحيم

شرح حدیث "وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً"

(ترجمه)

به جواب عبدالله عمر

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

من عبدالله از افغانستان هستم. شیخ بزرگوارما الله سبحانه وتعالی شما را حفظ فرماید! رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: "ستنقسم امتي الى ثلاثة وسبعين فرقة وكلها في النار ما عدا واحدا؛ به زودی امت من به هفتاد وسه گروه تقسیم خواهد شد که به جز یک گروه تمام شان در دوزخ است." امیدوارم این حدیث را شرح دهید.

پاسخ

و علیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

اول: حدیثی‌که در مورد آن سوال کردید، به این عبارتی‌که در سوال شما ذکر شده نمی‌باشد. ما این حدیث را در جواب ۲۴ ربیع الآخر ۱۴۳۹هـ.ق. با روایات متعددی بیان کردیم که در بعضی این روایات زیادت‌های متفاوتی است و در اخیر آن جواب خلاصه کرده و گفتیم: «حدیثی‌که در خصوص تفرقه امت است، بدون زیادت صحیح بوده، ولی زیادت اولی این حدیث یعنی" كلها في النار إلا واحدة" آن را بسیاری حسن دانسته اند؛ اما زیادت دوم یعنی "كلها في الجنة إلا واحدة" را بسیاری ضعیف دانسته و تعداد کسانی‌که با این زیادت این حدیث را صحیح و حسن دانسته باشند، اندک است. بناءً روایتی‌که من ترجیح می‌دهم، همین"كلها في النار إلا واحدة" بوده؛ اما زیادت دیگر؛ یعنی جمله "كلها في الجنة إلا واحدة" گرفته نشده و به آن استناد نمی‌شود و این بیان به اساس روایاتی است که این دو نوع زیادت را با خود دارد. بناءً نظر به آنچه ما در جواب سوال مشار الیه ذکر کردیم، روایاتی‌که اعتماد و استدلال بر آن ممکن است، روایات ذیل است:

  - ترمذی در سنن خود از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«تَفَرَّقَتْ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ أَوْ اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَالنَّصَارَى مِثْلَ ذَلِكَ وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً»

ترجمه: یهود به هفتادودو گروه و یا هفتادوسه گروه تقسیم شدند و نصارا هم‌چنان به مثل یهود تقسیم شدند، ولی امت من به هفتادوسه گروه تقسیم شده است.

در همین باب از سعد و عبدالله بن عمرو و عوف ابن مالک روایت شده است که ابو عیسی گفته است: حدیث ابوهریره حسن صحیح است و در روایتی ترمذی از عبدالله بن عمرو روایت است که گفت رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«... وَإِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ تَفَرَّقَتْ عَلَى ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهُمْ فِي النَّارِ إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَةً قَالُوا وَمَنْ هِيَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِي»(ابو عیسی گفته است که این حدیث حسن و غریب است)

ترجمه: بنی اسرائیل بر هفتادودو گروه متفرق شده و امت من به هفتادوسه گروه تقسیم می‌شود که به جز یک گروه‌شان همه شان در آتش اند. گفتند؛ آن کدام گروه است یا رسول الله؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت؛ آن گروهی‌که من و اصحابم بر آن هستم.

- حاکم در مستدرک خود بر شرط صحیحین از ابو عامر عبدالله بن لحی روایت نموده است که گفت: ما با معاویه ابن ابو سفیان حج کردیم، سپس او وقتی نماز ظهر را در مکه اداء می‌نمود، گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً، وَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلَّا وَاحِدَةً وَهِيَ الْجَمَاعَةُ...» (حاکم گفته است که این‌ها اسنادی هستند که با موجودیت‌شان می‌توان به صحت این حدیث استناد کرد... و ذهبی هم با حاکم موافق است)

ترجمه: بدون شک که اهل کتاب در دین‌شان هفتادودو گروه متفرق شدند و این امت به هفتادوسه گروه تقسیم شده که تمامی‌شان جز یک گروه در آتش اند و آن گروه همین جماعت است...

- ابوداود مثل این روایت را در سنن خود و ابن ماجه نیز روایت کرده است.

 دوم: معنی‌که من آن را در خصوص این حدیث ترجیح می‌دهم؛ طوری است که در ذیل ذکر می‌شود:

1. استعمال فرقه و تفرق در شریعت اکثراً به معنی اختلاف در عقیده و اصل دین استعمال شده، ولی کلمه اختلاف در اختلاف محکمات و احکام قطعی و واضح استعمال شده است:

- الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ [آل عمران: ۱۰۵]

ترجمه: و هم‌چون کسانی نباشید که پس از نشان‌های روشنی‌که بر آن‌ها آمد، پراکنده شدند و اختلاف و رزیدند، این‌ها کسانی‌ اند که بر آن‌ها عذابی بس بزرگ است.

- ﴿وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ﴾ [بینه: ۴]

ترجمه: و آن‌های‌که کتاب به آن‌ها داده شده است، فرقه فرقه نشدند، مگر پس از آن‌که نشانه‌های روشن برای آن‌ها آمد.

- ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾ [آل عمران: ۱۹]

ترجمه: همانا دین نزد الله (سبحانه وتعالی) اسلام است. کسانی‌که کتاب به آن‌ها داده شده اختلاف نکردند، مگر پس از آن‌که علم بر آن‌‌ها حاصل شد، سبب خوی برتری‌طلبی‌که میان‌شان بود و آن کسی‌که به آیات الله (سبحانه وتعالی) کفر ورزد مسلماً الله (سبحانه وتعالی) سریع الحساب است.

- ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴾ [انعام: ۱۵۹]

ترجمه: مسلماً کسانی‌که دین خویش را به تفرقه کشاندند، پیروان گروه‌ها و آرمان‌های شدند، توهیچ نسبتی با آن‌ها نداری، کار آن‌ها فقط با الله (سبحانه وتعالی) است، سپس از آنچه می‌کردند، آگاه‌شان خواهد کرد.

2. جماعت در این‌جا و در این احادیث شرعاً بر گروهی از مسلمانان اطلاق می‌شود که در عقیده اسلامی با هم موافق اند. نصوص شرعی وارد شده است که همین معنی را می‌رساند که از جمله این نصوص همین حدیث متفق علیه است؛ از عبدالله بن مسعود روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«لَا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَّا بِإِحْدَى ثَلَاثٍ الثَّيِّبُ الزَّانِي وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ» (رواه مسلم)

ترجمه: ریختن خون هیچ مسلمانی‌که بر کلمه لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ شهادت داد، جائز نبوده؛ مگر به سه دلیل: شخص زناکار محسن، نفس در برابر نفس و کسی‌که دین خود را ترک کرده و از جماعت جدا شود.

 در این حدیث شریف رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان کرده که ترک جماعت بیرون شدن و ترک دین است، زیرا او دین خود را ترک و جماعت را جدا شده، پس دانسته می‌شود که جدا شدن از جماعت به این معنی کفر و خروج از دین و ملت است.

 - در فتح الباری شرح صحیح البخاری ابن حجر به گونه ذیل وارد شده است: «این گفته‌اش که کسی دینش را ترک و از جماعت جدا شد. هم‌چنین در روایت ابوذر از کشمیهنی و دیگران گفته شده است که المارق من الدین یعنی کسی‌‌که از دین بیرون می‌شود، اما در نزد نسفی، سرخسی، مستملی "المارق لدینه "آمده است. طیبی گفته است؛ "المارق لدینه " تارک از دین است که از مروق گرفته شده یعنی بیرون شدن از دین. در روایت مسلم گفته شده که تارک در دین جدا شونده از جماعت است و در روایت دیگری از مسلم و ثوری نقل قول شده که "المفارق للجماعة" منظور از جماعت، جماعت مسلمانان، یعنی کسی‌که مسلمانان را جدا شده و با ارتدادشان مسلمانان را ترک می‌کند. پس این صفت تارک دین و جدا شدن از جماعت است. بیضاوی گفته است؛ تارک در دین صفت حتمی مارق است، یعنی کسی‌‌که جماعت مسلمانان را ترک می‌کند و از جمع‌شان بیرون می‌شود.» پایان

این گفته که در خصوص این حدیث روایات متعددی آمده است، مثلاً «وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي»، «وَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ»، «وَإِنَّ هَذِهِ الْمِلَّةَ سَتَفْتَرِقُ» از این روایات واضح می‌شود که امت یا ملت در این‌جا امت مسلمه است که به دین اسلام ایمان آورده و رسول الله صلی الله علیه وسلم در یک روایت امت را به خود نسبت داده و «أُمَّتِي» گفته است و امت را در روایت دیگر معرفی نموده و گفته است که منظور همین امت و همین ملت است. واضح است که این حدیث در خصوص امت و ملت مشخصی بوده که همانان امت مسلمه است.

بعضی از اختلافات در اسلام ناجائز و بعضی جائز است. اختلاف جائز همان اختلافات در مسائل اجتهادی است. بناءً در خصوص مسائل اجتهادی در فهم نصوص برای کسی‌که به صواب می‌رسد، دو مزد است و برای کسی‌که به خطاء می‌رود؛ طوری‌که در حدیث شریف آمده است یک مزد داده می‌شود. حدیثی‌که در بخاری از عمرو بن عاص روایت شده که وی شنیده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌گفت:

«إِذَا حَكَمَ الْحَاكِمُ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ وَإِذَا حَكَمَ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ»

ترجمه: وقتی حاکم حکم و اجتهاد نمود و حکم آن به حق اصابت کرد، پس برای او دو اجر  و وقتی حاکم حکم و اجتهاد کرد و به خطا رفت برای آن یک اجر است.

اختلاف نادرست و ناجائز اختلاف در عقیده، محکمات و احکام قطعی است. این اختلاف صاحب خود را از اسلام بیرون کرده و از جمله این اختلافات، اختلافی است که بر مبنانی هوای خود انسان به وجود آمده، مانند اختلاف اهل بدعت، آن‌هائی‌که به بدعت‌شان کافر نمی‌شوند و از جمله این اختلافات، اختلافی است که در قسمت اطاعت امام صورت گرفته که این نوع اختلاف صاحب خود را از اسلام بیرون نمی‌سازد.

3. بنا به مطالبی‌که در فوق ذکر شد، اگر این مطالب را ملاک موضوع خود قرار دهیم، فهم این حدیث شریف که در خصوص افتراق یهود و نصارا و امت مسلمه آمده ممکن شده و شرح و توضیح آن قرار ذیل است:

1-             الله سبحانه وتعالی موسی علیه السلام را با دین حق برای بنی اسرائیل فرستاده؛ پس کسی‌که از این قوم برای موسی علیه السلام ایمان آورده و در عقیده و توحید با او اتفاق کردند، مؤمن گردیده و ملت واحد شدند؛ ولی کسانی‌ بودند که از عقیده و توحید بیرون شده و با موسی علیه السلام در دین اختلاف کردند:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً»

ترجمه: مسلماً که اهل کتاب در دین شان تفرقه کردند و هفتادودو گروه شدند.

پس این مردم از عقیده، احکام قطعی و روشن دین موسی علیه السلام خارج و کافر شدند. گروه‌های‌که از دین موسی علیه السلام خارج شدند با این اختلاف شان ملت‌های دیگری شدند:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً»

ترجمه: مسلماً که اهل کتاب در دین‌شان تفرقه کردند و هفتادودو گروه شدند.

بدین ترتیب هفتادویک گروهی‌که از پیروی موسی علیه السلام خارج شدند، کافر و اهل آتش اند، اما ملتی‌که بر دین موسی علیه السلام باقی مانده که همان ملت هفتادویکمین و یا ملت هفتاددومین است، ملت بر حق و از اهل جنت است که همین گروه، گروه ناجی و از پیروان موسی علیه السلام هست. هم‌چنان الله سبحانه وتعالی عیسی علیه السلام را با دین حق به سوی بنی اسرائیل فرستاده و کسانی با او در عقیده حق و توحید ایمان آوردند و به اساس همان عقیده و یک ملت و مومن شدند، اما در عین زمان کسانی از مردم در دین با او اختلاف کردند و از عقیده و محکمات و احکام قطعی دین عیسی علیه السلام جدا شدند و از دین عیسی علیه السلام خارج و کافر شدند که این گروه از دین عیسی علیه السلام خارج و با این اختلاف‌شان در دین و اصل دین ملت‌های دیگری شدند که تعدادشان به هفتادویک گروه می‌رسید که همه‌شان ملت‌های کفری و از اهل دوزخ اند، اما ملتی‌که بر دین عیسی علیه السلام باقی ماندند که همان گروه هفتادودوم بودند؛ پس همان گروه از اهل حق و اهل جنت و همین گروه، گروه ناجیه و از پیروان عیسی علیه السلام محسوب می‌شوند.

سپس الله سبحانه وتعالی محمد صلی الله علیه و سلم را با دین حق و عقیده توحید فرستاده و کسانی با او توافق کردند و با عقیده که او و اصحابش ایمان آورده بودند، ایمان آوردند و با توافق و ایمان‌شان امت اسلامی شدند؛ ولی اقوامی بوده و هستند که از صف آن حضرت صلی الله علیه وسلم و مسلمانان و دین شان خارج و از دین، جماعت و عقیده اسلامی خارج و هنوز خارج می‌شوند که خروج این قوم و این مردم خروج از اسلام می‌باشد. زیرا ایشان به عقائدی ایمان آوردند که با عقیده اسلامی در مخالفت قرار داشته و این گروه‌های‌که از اسلام خارج شدند و یا خارج می‌شوند، تعدادشان به هفتادودو گروه رسیده و یا در آینده می‌رسد که تمام این گروه ها کفری بوده و از اهل دوزخ اند. به این ترتیب همان گروه هفتادوسومین باقی می‌ماند و همین گروه که جماعت و امت اسلامی را تشکیل داده و همین گروه هست که به دین رسول الله صلی الله علیه و سلم و صحابه آن ایمان دارند. همین گروه است که به احکام قطعی و واضح اسلام تمسک می‌جویند و همین گروه اند که امت اسلامی بوده و به الله سبحانه وتعالی، ملائکه، کتب، رسولان، روز آخرت، قضاء وقدر، خیر و شر قضاء و قدر از جانب الله سبحانه وتعالی ایمان دارند که همین گروه به صورت عموم امت اسلامی است. همین گروه، گروه ناجیه و از اهل جنت است. همین گروه ملتی است که بر آنچه رسول الله صلی الله علیه و سلم ایمان دارند و همین گروه جماعت مسلمانان می‌باشد.

4. بنا به شرح فوق از معنی این حدیث و این واقعیت، امکان دارد که بحث را این‌گونه خلاصه کنیم:

أ- گروه ناجیه همان امت اسلامی به مفهوم عام آن بوده و همین گروه است که بر عقیده اسلامی و احکام دین و احکام واضح آن جمع شده اند، هرچند که صاحبان رأی، فکر و مذاهب در سائر مسائل فروع با هم اختلاف کردند، زیرا ایشان به عقیده اسلامی، احکام قطعی و احکام واضح اسلام ایمان دارند. بناءً می‌توان این مسائل را چنین عرض یابی و نتیجه گیری کنیم:

 اهل سنت و جماعت از اهل کلام مانند اشعریه، ماتریدیه و دیگر مذاهب کلامیه و هم‌چنان کسانی‌که بالای شان لفظ سلفی و اهل حدیث و غیره اطلاق می‌شود، انشاء الله همۀشان از گروه ناجیه بوده، زیرا ایشان از پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و احکام واضح آن ایمان دارند؛ ولی اختلافاتی‌که در بین‌شان است، این گروه را از اسلام خارج نمی‌کند.

ب- مذاهب فقهی مختلفی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که از احناف، مالکی، شافعی، حنابله وغیره مذاهب فقهی و سائر پیروان مجتهدین هستند، انشاء الله همه شان از گروه ناجیه هستند، زیرا ایشان از پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و واضح اسلام ایمان دارند و اختلافی‌که در بین‌شان وجود دارد، آن‌ها را از اسلام خارج نمی‌سازد.

ج- گروه‌ها و حرکت‌های اسلامی‌که در عصر ما کار می‌کنند، مانند حزب التحریر، اخوان المسلمین، جماعة التبلیغ و گروه‌های جهادی، سلفی و غیره انشاء الله که همه شان از اهل گروه ناجیه هستند؛ زیرا ایشان از جمله پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و واضح اسلام ایمان دارند.

لذا برای هیچ گروه اسلامی از امت مسلمه جائز نیست که بر مبنای این حدیث شریف، تنها خود را گروه ناجیه بخواند، زیرا این ادعاء به معنی این است که هرکس آن‌ را مخالفت کند، از دائره اسلام به دائره کفر بیرون می‌شود که این حالت به هیچ وجه درست نیست، پس تمام مسلمانان به عقیده اسلامی ایمان داشته و به احکام قطعی و واضح اسلام پایبند هستند و انشاء الله از گروه ناجیه می‌باشند.

گروه‌های‌که از اسلام خارج شدند، کافر شده و مستحق این هستند که از جمله گروه‌هایی باشند که از اهل دوزخ باشند و این گروه‌ها همان‌‌هایی هستند که دین را مخالفت کرده و از عقیده اسلامی خارج و از اسلام و احکام قطعی آن تجاوز کردند و به الله سبحانه وتعالی غیر آن را شریک آروده و یا بعد از محمد صلی الله علیه وسلم رسول دیگری را قبول و یا سنت رسول الله صلی علیه و سلم را انکار کردند؛ مانند قوم دروز که عقیده به نسخ ارواح داشته و نصارا، بهائیان، قادیانیان وغیره که این گروه‌‌‌ها نیز از گروه‌های کافری‌ اند که از اسلام خارج شدند. هم‌چنان یهودی‌که از دین موسی علیه السلام خارج و عزیر علیه السلام را ابن الله می‌دانند و هم‌چنان از تابعین عیسی علیه السلام که عیسی علیه السلام را فرزند الله سبحانه وتعالی می‌خوانند، این‌ها گروه‌ها و کسانی اند که از عقیده رسولان‌شان کنار رفته و به این اساس کافر شدند.

امیدوارم که معنی حدیث مبارک با توضیحات فوق واضح شده باشد. الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

امیرحزب التحریر

مترجم: مصطفی اسلام

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه