جمعه, ۲۷ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

جهان در آستانه­­ی تغییر جهانی ان‌شاءالله خلافت راشده بر منهج نبوت امر غالب الهی خواهد بود!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

 اتحاد جماهیر شوروی سابق، که در اواخردهه­ی هشتاد قرن گذشته، چهل سال و اندی پیش سقوط کرد، بمعنی سقوط نظام بین‌المللی بود که در آن زمان ابر قدرت به حساب می‌آمد و هم‌چنان به معنای این بود که نظام بین‌المللی نوینی به نفع کشور قدرتمندتر یعنی امریکا پایه‌ریزی شود. از آن زمان تا کنون امریکا برای حفاظت از نظم بین‌المللی نوین سخت تلاش می­کند و بدیل نظام کمونستی را به عنوان رقیب اسلام قرار داده است. اسلام را خطر آینده­ای می‌داند که باید از بازگشتش در میدان زندگی بین‌المللی به عنوان فرهنگ، شریعت و حکومت زنده، در قالب یک حکومت واحد، یعنی دولت خلافت پیش‌گیری شود؛ دولتی‌که قلب‌ها و افکار حاکمان غربی از نام بردن آن می‌لرزد. امریکا مبارزه با اسلام و قانونش را برعلاوه­ی مبارزه‌اش با چین و روسیه و وحدت کشورهای اروپایی، که برای داشتن وزنی در عرصه­ی بین‌المللی بگونه­ی مجموعی در تلاش آن اند، شروع نمود. از همین جهت است که امریکا جنگ جهانی خود را علیه اسلام زیر نام جنگ با تروریزم اعلام نمود؛ اما در این جنگ شکست خورد و در عرصه­ی فرهنگی مفلس‌تر از قبل گشت؛ حتی توان کمک نظامی را نیز از دست داد؛ چنانچه خروج ذلت‌بارش از افغانستان سپس از عراق و سوریه مظهری از مظاهر شکستی بود که بر آن اعتراف نموده است.

خروج امريكا از سرزمین‌های اسلامی اجباری بود؛ نه اختیاری؛ زیرا در جوش مشغولیت امریکا با جنگ علیه مسلمین، چین از آن استفاده نموده و توانست تا به سرحد رسیدن به یک رقیب جدی برای امریکا در مبارزه­ی بین المللی، در تمام عرصه‌ها نزدیک شود. روسیه نیز گرچه به تنهایی قادر به رقابت با امریکا نیست؛ اما با چین خطر راهبردی جدی را خلق می­کند.

امریکا در اواخر زمان حاکمیت بوش پسر اول و شروع حاکمیت بوش پسر دوم بر شکستش در برابر اسلام اذعان نمود و ملامتی را در انتشار افراط‌گرایی و تروریسم بدوش رهبران انداخت و به گمان این‌که سبب تروریسم در منطقه شدند، با این حال هیچ چیزی در جنگ امریکا با اسلام تغییر نکرد. زمانی‌که اوباما آمد، این شکست را علناً اعلام نمود که باید از مفکوره­ی تک‌قطبی بودن در حاکمیت جهانی صرف نظر کنیم و خواست رابطه با جهان اسلام را خوب سازد. بنابراین، در ماه‌های اول حاکمیتش از مصر دیدن نموده، در الازهر سخنانی را ایراد نمود و هدفش از ایراد آن‌ها تقویت رابطه­ی با جهان اسلام بود که در زمان حاکمیت بوش پسر مخدوش شده بود. وی گفت: «وظیفه‌ام در جهان اسلام واضح ساختن این امر است که امریکایی­ها دشمنان شما نیستند.» اما مسلمان‌ها او و تمام جهان را با انقلاب‌هایی‌که علیه حاکمان و اربابان غربی شان برپا گردید، غافل گیر ساختند. بنابراین، زمانی‌که ترامپ آمد، دشمنی غرب با اسلام و مسلمین را علنی نموده و خواستار تحریم دخول مسلمین به ایالات متحده­ی امریکا شد. وی اعلام نمود که می‌خواهد نیروهایش را از افغانستان، عراق و سوریه به این دلیل که جنگ­های باز شده­ی مضر بوده اند، بیرون کند؛ اما خودش نتوانست این امر را اجرا کند تا این‌که جوبایدن آمد و نیروهایش را به گونه اجباری و ذلت‌بار بیرون کشید. مسئولین امریکا در مورد شکست جنگ شان در این مناطق سخن گفتند.

با سرکار آمدن بایدن به این نتیجه می‌رسیم که امریکا اجرایی کردن نقشه­ی جدیدی را برای نظم بین‌المللی جدید که خودش به تنهایی حاکم تک قطب جهان باشد، آغاز نموده است؛ یعنی دولتی‌که در رأس بوده و رقیبی نداشته باشد. دریافتیم که امریکا صفحاتی از مبارزه را باز می­کند و صفحاتی را می‌بندد، کشورهای را سقوط می‌دهد، کشورهای دیگری را محاصره نموده و با تعدادی پیمان می‌بندد تا بر مبنای آجندای خویش تغییر ایجاد کند...

بایدن بعد از خروج عملی از مناطق مسلمان‌ها به شعله‌ور نمودن جنگ میان روسیه و اکراین اقدام نمود که هدفش ضعیف کردن دو طرف رقیب او در عرصه­ی بین‌المللی یعنی کشورهای اتحادیه­ی اروپا و روسیه هست که بدون مداخله مستقیم امریکا در این جنگ انجام می‌شود. هم‌چنان آشکار گشت که امریکا نقشه­ی دیگری نیز برای چین در نظر گرفته است تا او را ضعیف نموده و به ماحولش مشغولش سازد، بدون این‌که خودش بطور مستقیم در این امر دخالت کند. امریکا می‌خواهد همه­ی کشورهای دنیا را بایکدیگر ضعیف و ناتوان سازد تا خودش بعد از آن رهبر جهان جدید با پروژه­ی جدید جهانی مارشال باقی بماند. به نظر می‌رسد سیاست تقسیم کشورها و برانگیختن جنگ در میان آن‌ها از نقشه‌های تضعیفی باشد که امریکا به دنبال آنست و شامل تقسیم روسیه، چین و گروه کشورهای اروپایی می‌شود. اینکه کشمکش‌های قومی، مذهبی و گروهی را در میان مسلمان ها دامن می‌زند برای این است که اجازه ندهد تا خلافت اسلامی شان را اقامه کنند... این آنچه است که اکنون بر سیاست و مبارزه کشورها سیطره داشته و کشورهای فعال در عرصه بین‌المللی به آن مشغول هستند. مشخص است که نتایج این مبارزه، آینده­ی مبارزه سیاسی بین‌المللی در کره­ی خاکی را تا چند نسل رقم خواهد زد.

پس جهان امروز در آستانه تغییر جهانی واقع است. نصیب اسلام و مسلمین در آن چه خواهد بود؟ دوباره به اول سخن برمی گردیم و آن این‌که امریکا وقتی‌که اسلام را بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی سابق از بیکاری به عنوان دشمن برنگزید، بلکه از این جهت برگزید که می‌دانست اسلام مبدأ، فرهنگ، و قانون زنده برای حاکمیت است که قابل تطبیق در یک حکومت همه شمول یعنی دولت خلافت می­باشد. برعلاوه می‌دانست که مسلمین شروع به بازگشت به رشد و بیرون آمدن از خمار و کوریی هستند که با جنگ فکری و سیاسی غربی دچارحال شان شده بود و شروع به تلاش برای از سرگیری زندگی اسلامی مثل گذشته نمودند. انقلاب‌هایی‌که بهار عربی نام گرفت، جز جرقه­ی از این رویکرد نبود. اگر امریکا مجبور شود از جنگ علیه اسلام به سبب بروز نیروی دیگری‌که در عرصه­ی بین‌المللی به عنوان رقیب او ظهور کرد، منصرف شود که امریکا نمی‌تواند از آن غافل باشد؛ مگر این‌که اسلام تنها رقیب مهم در این مبازه باقی می‌ماند. اسلام چیزهایی در اختیار دارد که غیر آن در اختیار ندارد. اسلام مبدئی در اختیار دارد که هیچ رقیبی ندارد. تمام کشورهای رقیب مبدأ سرمایه‌داری را حمل می­کنند که سبب تمام بدبختی­ها و بحران‌های جهان است و می‌خواهند که نظام بین‌المللی جدید، نیز مبنی بر مفاهیم همین مبدأ باشد، و تمام آنچه برای آن امروز مبارزه می‌کنند، مبارزه برای جایگاه و مصلحت است و بس. به عبارت دیگر هرگونه تغییری‌که بنابر ترانه‌سرایی آن‌ها ایجاد شود، تغییر حقیقی و درمان ریشه‌ای نخواهد بود.

تنها اسلام است که حامل حق، راه‌حل، و نجات است. همین امر نقطه قوت اسلام در این مبارزه محسوب می‌شود؛ زیرا نجات‌بخشی اسلام مسلمین و غیر مسلمین را شامل است.

 هر مبدئی را فرض کنیم برای پیروزی نیازمند نیروی فکری و مادی است، پس غرب و کشورهای فعال در عرصه­ی بین‌المللی دارای نیروی مادی هستند؛ اما نیروی فکری درست و مستعد را ندارند. در مقابل اسلام دارای نیروی فکری درست و باصلاحیت است؛ اما نیروی مادی و دولت خلافت را که حامی آن  است، مالک نیست.

الله سبحانه وتعالی مسلمانان را امر کرده تا کل زندگی خویش را مطابق امر او تعالی استوار سازند و به عنوان حق الله سبحانه وتعالی برای اقامه­ی خلافت، تطبیق شریعت، فتح مناطق و داخل ساختن بندگان در اسلام بکوشند. باید طریقی را برگزینند که رسول الله و صحابه­ آن حضرت انتخاب کرده بودند و در میان مسلمین امتی باشند که: ﴿أ ُمَّة يَدعُونَ إِلَى ٱلخَيرِ وَيَأمُرُونَ بالمَعرُوفِ وَيَنهَونَ عَنِ ٱلمُنكَرِ؛ امتی‌که بسوی خیر فرامی‌خواند و امر به معروف و نهی از منکر می کند. الله سبحانه وتعالی به نصرت کسی‌که او را نصرت می­دهد، وعده سپرده است و یاری رساندن را منحصر به خویشتن کرده است.

اما در مورد امتی‌که در آیه کریمه تذکر یافته است، حزب التحریر به عنوان همین امت مصداق آیه کریمه قرار گرفته و بر طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم حرکت می‌کند. همان کارهای را انجام می­دهد که رسول الله برای اقامه­ی دولت اسلامی انجام داده اند و مراحلی را طی می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم طی کرده است.

این سخن درست است که حزب به تدوین و تبنی احکام فکری شرعی، طریقه­ی شرعی و حرکت در مسیر شرعی، بسیار با متانت، صبر و التزام، بدون این‌که اندازه موی از طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم تجاوز کرده باشد، به نهایت آن دست یافته است.

حزب در مبارزه فکری و مقابله سیاسی با غرب داخل اقدام شده است و مصالح امت را تبنی کرده، نقشه­های غرب کافر استعمارگر را برملا می­کند. در این مسیر از رسول الله صلی الله علیه وسلم پیروی می‌کند، پیروزی‌اش تا جایی ادامه یافته که نظر عمومی در جهان اسلام بر اسلام سیاسی معطوف شده و خلافت اسلامی امید همه­ی امت شده است و حزب را به عنوان حزب خلافت می‌شناسند. حالت طوری است که برگشت دوباره­ی اسلام به عرصه­ی زندگی به کابوس کشورهای کافر غربی تبدیل شده که با یکجا کردن نیرنگ و مکرشان می‌خواهند مانع آن شوند.

ازجمله دست‌آوردهای حزب یکی تقدیم قانون مجهز برای تطبیق در دولت اسلامی آینده است که در آن ارکان دولت و صلاحیت آنها را تبیین نموده است. هم‌چنان ایجاد جمع کثیری از جوانان برای حمل دسته‌جمعی عبایی دعوت قبل از اقامه­ی دولت، با تمام مشکلات و سختی­های آن است؛ جوانانی‌که در اعماق دعوت فرورفته و تمام سختی‌هایش را تحمل می‌کنند؛ مردانی‌که شخصیت های­شان را برروی زمین با واقعیت سنگ­دل و ظالم بنیان‌گذاری کردند. با آنکه تکذیب و اذیت شدند، صبر پیشه کردند تا مقابله با مشکلات از آن‌ها حاملین دعوت و مردان دولت آینده­ی خلافت به اذن الهی ساخت.

به مجرد این‌که حزب برمنهج رسول الله صلی الله علیه وسلم حرکت می‌‌کند، شباب حزب را پیش از آمدن دولت خلافت، بصورت کامل برای حکومت کردن آماده ساخته است. از آنچه باعث آرامش و اطمینان خاطر می­شود، اینست که حزب تبنیات خویش را در اداره­ی کارهای حزبی شبیه تبنیات شرعی برای اداره­ی حکومت، بعد از برپایی دولت قرار داده است؛ از قبیل منصب امیر در مقابل منصب خلیفه، اعضای دفتر امیر در مقابل وزرای تفویض، معاونین امیر برای رساندن آنچه وارد و یا صادر می­شود، در مقابل وزرای تنفیذ، ولایات کار و دعوت که معتمدین بر آن‌ها تعیین می­شود، در مقابل ولایات اداری در دولت اسلامی که بر آن‌ها والی‌ها گمارده می‌شوند و محلیات و نقباء که در مقابل عاملین دولت اسلامی و عاملین عاملین آن‌ها قرار دارند.

اما درمورد نصرتی‌که الله سبحانه وتعالی بر خود لازم گردانیده و فقط از آن خود دانسته و برای پیامبران خویش و مؤمنان در دنیا و در آخرت تخصیص داده است، الله متعال فرموده است:

﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ؛ نصرت مؤمنان برما حق است) و فرموده است.﴾ [روم: ٤٧] وقال: ﴿وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ نصرت جز از نزد الله غالب و با حکمت نیست.﴾ [أنفال: ١٠] وقال: ﴿هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ؛ اوست که ترا با نصرتش و با مؤمنان مورد تأیید قرار داد.﴾ [أنفال: ٦٢] وقال: ﴿حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاءُ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ؛ ( تا جایی رسید که پیامبران نا امید شدند و گمان بردند که تکذیب شدند، نصرت مان برای شان رسید، کسانی را که خواستیم نجات یافت و عذاب ما از گروه جنایت کار برنمی گردد.﴾ [يوسف: ١١٠] وقال: ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ؛ ( ما پیامبران مان و کسانی را در زندگی دنیا و روز آخرت ایمان آورده اند نصرت می دهیم. [غافر: ٥١] وقال: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ؛ ( ای کسانیکه ایمان آورده اید! اگر خدا را یاری کنید یاری تان می­کند و گامهای تان را استوار می گرداند.﴾ [محمد: ٧]

آیات بسیار دیگری از این قبیل و جود دارند. وقتی ایمان داریم که نصرت فقط از جانب الله سبحانه وتعالی است، این به این معنا است که الله سبحانه وتعالی اسباب آمدن خلافت را آماده می­سازد و اوضاع بین‌المللی را مناسب آن نموده و دل‌های اهل قدرت از مؤمنان را برای نصرت باز خواهد نمود... این همان چیزی است که برای رسول الله صلی الله علیه وسلم رخ داد و قرآن کریم از آن سخن گفته است. ابن هشام در مورد کسانی‌که از مدینه برای مراسم حج حاضر شده بودند، می­گوید: ابن اسحاق گفته است: «زمانی‌که الله سبحانه وتعالی اراده نمود تا دینش را اظهار کند و پیامرش را عزت بخشیده و وعده‌اش را برای او متحقق سازد، رسول الله صلی الله علیه وسلم در موسمی که با گروهی از انصار ملاقات کرده بودند، بیرون شدند و خود را برای قبایل عرب عرضه کرد چنانچه در هر موسم این کار را انجام می‌داد؛ در اثنایی‌که در عقبه (نام جای) بسر می‌بردند، با گروهی از خزرج ملاقات کردند که الله سبحانه وتعالی برای شان اراده خیر داشت.» این همان چیزی بود که با مصعب ابن عمیر در زمان دو بار ملاقات او در دو وقت از یک روز با هریک از اسید بن الحضیر و سعد بن معاذ رضی الله عنهما که رؤسای قوم خویش بودند، رخ‌داد. این ملاقات­ها و ملاقات­های زیاد دیگری همراه با نتیجه انجام شد که دشواری زیادی در پی نداشتند.

هم‌چنین آنچه که ام المؤمنین حضرت عایشه رضی الله عنها در این باب ذکر نموده است، روز بعاث هدیه­ای بود از جانب پروردگار برای پیامبرش؛ چون رهبران سال‌مند مدینه که معمولاً مخالف تغییر بودند، در آن روز از بین رفتند و در عوض جوانانی را آورد که قناعت دادن شان راحت بود. به عنوان مثال: اسید بن الحضیر که پدرش الحضیر کشته شده و خودش بعد از پدر رهبری قبیله را عهده‌دار شده بود...

قرآن کریم در جاهای متعدد از دخالت ربانی در نصرت مؤمنین سخن گفته و می‌فرماید:

﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ [حشر: ٢]

ترجمه: او ذاتی است که کافران از اهل کتاب را برای اولین جمع اخراج نمود، در حالی‌که گمان نمی‌کردید بیرون آورده شوند. آنان فکر می‌کردند قلعه‌های شان از آن‌ها در برابر الله محافظت می‌کند. الله از دری به آن‌ها وارد شد که گمان نمی‌کردند و در دل‌های شان وحشت انداخت، خانه‌های شان را بدستان شان و دستان مؤمنین تخریب می‌کردند؛ پس ای صاحبان خرد پند بگیرید.

حوادث هجرت رسول الله صلی الله علیه وسلم همه بر همین دخالت ربانی دلالت دارند. در مورد این سخن چه می­گویی  که الله سبحانه وتعالی ما را به حرکت بر مسیر رسول الله امر نموده است؛ پس اگر او تعالی را با حرکت در مسیر رسول الله صلی الله علیه وسلم و هر قدر که فشارها بر ما افزایش می‌یابد، نصرت کنیم و از آن بیراهه نرویم نصرت ما را عهدده‌دار شده است! او ذاتی است که اسباب نصرت را برای مان آماده می‌سازد. از او سبحانه وتعالی انتظار داریم تا آن طوری‌که می­خواهد نصرت مان کند! شاید آنچه امریکا برای شعله‌ور نمودن جنگ میان کشورها، که با روسیه و اکراین آغاز یافته است، از جمله­ی آمادگی­ها برای اقامه دولت اسلامی (خلافت) باشد! کلید نصرت فقط در نزد الله سبحانه وتعالی است، نه در دست امریکا و نه در دست غیر امریکا؛ هرگونه که باشد. برما لازم است تا بدانچه الله سبحانه وتعالی از ما می­خواهد، ملتزم باشیم و در عین حال مراقب باشیم که چگونه الله متعال دولت خلافت را برای ما اقامه خواهد کرد... "از تو سئوال می­کنند این مژده کی است؟ بگو: بزودی خواهد آمد".

امت امروزه در مقابل حقایق ثابتی ایستاده است که نوسان ندارند و انرژی خویش را از آن‌ها می‌گیرد؛ زیرا آن‌ها برگرفته از عقیده­ی امت می­باشند. از جمله­ی این حقایق یکی اینست که این امت، امت موعوده به خلافت راشده بر منهج نبوت است. این دین بار دیگر حاکم می­شود و خلافت بنابر وعده­ی خالق جل شأنه و به بشارت رسولش صلی الله علیه وسلم آمدنی است، ان شاء الله! الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ [نور: ٥٥]

ترجمه: الله متعال برای مؤمنان از شما و کسانی‌که اعمال نیکو انجام داده اند، بشارت داده است که ایشان را در زمین خلیفه می‌سازد، چنانچه پیشینیان شان را خلیفه ساخته بود تادین شان را که مورد رضایت شان است، تمکین نموده و بعد از خوف برای شان امنیت ارزانی کند؛ مرا پرستش کنند و برمن چیزی را شریک نسازند؛ کسی‌که بعد از آن کفر ورزد، آنان اند که فاسقان هستند.

وقال صلى الله عليه وسلم: «إِنَّ اللَّهَ زَوَى لِي الْأَرْضَ فَرَأَيْتُ مَشَارِقَهَا وَمَغَارِبَهَا وَإِنَّ أُمَّتِي سَيَبْلُغُ مُلْكُهَا مَا زُوِيَ لِي مِنْهَا وَأُعْطِيتُ الْكَنْزَيْنِ الْأَحْمَرَ وَالْأَبْيَضَ» (رواه الإمام أحمد)

ترجمه: پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:  الله زمین را برایم نمایان ساخت، سپس شرق و غربش را دیدم، حاکمیت امتم تا آن جایی‌که برایم نمایان شد، می‌رسد، دو گنج سرخ و سفید برایم بخشیده شد.

نصرت از جانب الله متعال است. او حتماً بندگان مؤمن خویش را نصرت می­دهد؛ اگرچه ناتوان و کم باشند! کفر و کافرین را از بین می‌برند، اگرچه تمام اسباب نیرومندی و قدرت را مالک باشند. مصداق این فرموده­ی الله است:

﴿إنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ؛ بدون شک پیامبران مان را و کسانی را که ایمان آورده اند در زندگی دنیا و روز رستاخیز یاری می‌رسانیم. [غافر: ٥١] وقوله سبحانه: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ؛ می‌خواهیم برکسانیکه در زمین مستمند هستند منت گذاریم و آنان را امامان و میراث بران قرار دهیم.﴾ [قصص: ٥] ﴿وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ؛ برای شان در زمین تمکین دهیم و برای فرعون، هامان و لشکریان شان آنچه را که بیم داده می‌شدند، نشان دهیم.﴾ [قصص: ٦]

ما با بدست گرفتن اسباب اقدام می‌کنیم و امر پروردگار مان را لازم می‌دانیم و اعتماد کامل داریم که نصرت با شروطی که شریعت وضع نموده است، همگام این امت است... بدون شک، الله سبحانه وتعالی از بندگان مؤمن خویش دفاع نموده و دشمنان شان را ذلیل می‌سازد. الله برای هدایت کردن، کمک کردن و یاری رساندن کافی‌ست. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ [حج: ٣٨]

ترجمه: بدون شک الله (سبحانه وتعالی) از کسانی‌که ایمان آورده اند، دفاع می‌کند و الله هیچ خیانت‌پیشه و ناسپاسی را دوست ندارد.

این کشورهای طاغوتی ظالم با نیرو و استبدادی‌که دارند، در نزد الله متعال از خانه­ی عنکبوت سست‌تر اند. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[عنكبوت: ٤١]

ترجمه: مانند کسانی‌که غیر از الله صاحبان امر برگزیدند، همانند عنکبوت است که خانه ساخته است. بدون شک سست‌ترین خانه خانه­ی عنکبوت است.

خانه­های را که یهود بنا نموده است، بزودی ان­شاء الله خانه­های برای مسلمین خواهد شد که بعد از یهود در آن‌ها سکونت گزینند؛ اسلحه و عبادت گاه­های شان تصرف خواهیم نمود و در راه الله متعال استفاده خواهد شد. الله سبحانه وتعالی فرموده است: ﴿وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَئُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا؛ زمین، خانه­ها، اموال و زمینی را که هنوز قدم نگذاشته بودید را برای تان به میراث گذاشتیم و الله (سبحانه وتعالی) بر هر چیز توانمند است. [احزاب: ٢٧] ، باید در مورد گفته­ی الله سبحانه وتعالى بیندیشیم: ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ؛ او ذاتی است که کافران اهل کتاب را از خانه­های شان در نخستین اقدام اخراج کرد، در حالی‌که گمان نمی‌کردید که اخراج شوند و می‌پنداشتند که قلعه‌های شان از آن‌ها در برابر الله متعال محافظت می‌کند، الله از جای آن‌ها را مجازات کرد که گمان نمی‌کردند، در دل‌های شان وحشت انداخت؛ خانه­های شان را بدست‌های خود و دست‌های مؤمنین تخریب می‌کردند؛ پس عبرت بگیرید، ای صاحبان بصیرت! [حشر: ٢]

وعن أبي عبد الله خباب بن الأرت -رضي الله عنه- قال: شكونا إلى رسول الله وهو مُتَوَسِّدٌ بُرْدَةً له في ظِلِّ الكعبة وقد لقينا من المشركين شدة، فقلنا أَلاَ تَسْتَنْصِرُ لنا؟ ألا تدعو الله لنا؟ فقال:«قد كان من قبلكم يُؤخذ الرجل فيُحفر له في الأرض، فيُجعل فيها، ثمَّ يُؤتى بالمِنْشَارِ فيوضع على رأسه فيُجعل نصفين، ويُمشَّط بأمشاطِ الحديد ما دون لحمه وعظمه، ما يَصُدُّهُ ذلك عن دينه، والله لَيُتِمَّنَّ الله هذا الأمر حتى يسير الراكب من صنعاء إلى حضرموت لا يخاف إلا الله والذئب على غَنَمِه، ولكنكم تستعجلو»

ترجمه: از عبدالله بن ارت رضی الله عنه روایت است که گفت: به رسول الله صلی الله علیه وسلم که در سایه­ی کعبه تکیه زده بودند، از خشونت مشرکان نسبت به خود مان شکایت کردیم و گفتیم: آیا برای مان طلب یا ری نمی‌کنی و از الله در خواست نمی­کنی؟ پس فرمود: قبل از شما مردی را می‌گرفتند و در زمین برایش حفره­ی ایجاد می‌کردند و در آن قرارش می‌دادند و سپس با اره دو نصفش می‌کردند و باشانه‌های آهنی گوشت و استخوانش را جدا می‌کردند؛ این کار او را از دینش باز نمی‌داشت! قسم به الله(اوتعالی) این امر را کامل می‌سازد تا این‌که سواره از صنعا تا حضرموت حرکت می‌کند و در مسیر جز از الله و گرگ بر گوسفندانش نمی‌هراسد؛ اما شما عجله می‌کنید.

از جمله حقایقی‌که از اتفاقات بدست می‌آید:

مقید بودن حزب التحریر به احکام شرعی متعلق به تغییر و کار برای اقامه­ی خلافت نقش بارزی در ساختن و نوشتن تاریخ دارد. لبریز شدن احساسات عامه­ی مسلمین، علماء و توده‌های شان و این‌که دست به دعا می‌برند تا این‌که الله سبحانه وتعالی گشایشی در مشکل بزرگ شان ایجاد کند، همه نشان می­دهد که پیروزی از آن اسلام است؛ گرچه این احساسات با انجام عمل شرعی از سوی مسلمین همراه نیست؛ اما به عنوان یک نظر عمومی برای مصلحت دعوت حزب تا زمانی‌که نصرت و گشایش الله سبحانه وتعالی فرارسد، مهم است. بزودی می‌دانند که این اجابت دعاهای شان بوده است. بر آنان لازم است که از حزب حمایت کنند، بر اساس حق الهی در یاری آن اقدام کنند و بزودی در خواهند یافت که کارما کار امت است.

امت به سرعت بر مسایل اسلامی قابل ملاحظه­ای جمع می‌شود. چنانچه دیدیم چگونه بر رد نظربد به سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم گرد آمدند و بر رد آشتی با یهود هم صدا شدند؛ حتی این موضوع را در بازی فوتبال شاهد بودیم، چه برسد به اقامه­ی حکم الله سبحانه وتعالی در روی زمین.

این‌که بارها از نیروی تمسک مسلمین به اسلام شان می‌شنویم، نشان می­دهد که آینده از آن این دین بوده و اسلام دین زنده در نفوس است. در مقابل آن غرب امروز در حالت ورشکستگی قابل توجهی قرار گرفته و پیش روی خود گزینه­ای جز دعوت به همجنس‌گرایی و جداسازی خانواده، که مورد نفرت مسلمین و غیر مسلمین است، نمی‌یابد. جنگ‌های ویرانگر را حتی در میان ملت­های خود برای مبارزه­ی مصلحتی دامن می­زند.

ما با قلب آرام می­گوییم که خلافت راشده مسوده فرهنگی جدیدی خواهد بود و این مسوده باثبات بسوی هدف خویش به عنوان مصداق بشارت رسول گرامی مان پیش می‌رود: «ثم تکون خلافة علی منهاج النبوة» پس قضاوت بر این امر از زاویه شرعی و واقعیت نشان می­دهد که خلافت به اذن الهی دم دروازه­هاست و سرزمین­ها، زمین­ها و اموال کفار غنیمت برای مسلمین خواهد گشت تا با آن‌ها برای جنگ با دشمنان شان توانمند شوند؛ چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«إذا هَلَكَ قَيْصَرُ فَلَا قَيْصَرَ بَعْدَهُ، وَإِذَا هَلَكَ كِسْرَى فَلَا كِسْرَى بَعْدَهُ، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لِتُنْفَقَنَّ كُنُوزُهُمَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (متفق عليه)

ترجمه: زمانی‌که قیصر به هلاکت رسید، بعدش قیصری نیست و زمانی‌که کسری به هلاکت رسید، بعدش کسرایی­ نیست. سوگند به ذاتی‌که نفسم در دست اوست، گنج‌های قیصر و کسری را در راه الله انفاق خواهید نمود.

ای مسلمانان! کسی‌که از ما می­خواهد بهترین عمل را انجام دهد، باید در خدمت دعوت به سوی دولت خلافت اسلامی باشد! باید جز اوقاتی‌که برای گذراندن زندگی مهم هستند، باقی وقت خویش را صرف دعوت کند و هیچ چیز دیگری او را از دعوت مشغول نسازد! بدون شک، دولت خلافت اسلامی انشاء الله آمدنی است و دامنه­ی کار فراخ هست، هرکس باید به اندازه توانش با آن تعامل کند.

ای مسلمانان! دولت خلافت ان شاءالله  بزودی برپا می­شود و باید خود را برای اوضاع بعد برپایی خلافت آماده سازیم! از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که سزاوارتر به آن بوده و قبل از برپایی، در اثنای آن و بعد از قیام خلافت از اهل آن باشیم.

﴿وَيَومَئِذ يَفرَحُ ٱلمُؤمِنُونَ (4) بِنَصرِ ٱللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُۖ وَهُوَ ٱلعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ [روم: 4-5]

ترجمه: درین روز است که مؤمنین به نصرت الله (سبحانه وتعالی) خوشحال می‌شوند و الله آن کس را که بخواهد یاری می­رساند و او غالب و مهربان است.

ای بار الها، ما را از راست‌کاران قرار ده و فتح مبین را نصیب مان بگردان و ما را بارسول گرامی خود در جنات نعیم محشور بگردان! یارب!

برگرفته از 438-439-440 مجله الوعی

مترجم: حبیب اسلمی.

ادامه مطلب...

هژمونی غربی و تصویب قانون حقوق همجنس‌گرایان در جاپان؛ درسی برای مسلمانان!

(ترجمه)

خبر:

جاپان لایحۀ بحث‌برانگیزی را با هدف ارتقای درک جامعه دگرباشان جنسی؛ علی‌رغم انتقاداتی مبنی بر این‌که، این قانون تضمین‌های حقوق بشری را ارائه نمی‌دهد و ممکن است به طور غیرمستقیم تبعیض را تشویق کند، تصویب کرده است. جاپان به عنوان تنها کشور گروه هفت (G7) توصیف می‌شود که در آن هیچ حمایت قانونی از اتحادیه‌های همجنس‌گرایان وجود نداردغ اما از سوی امریکا برای به رسمیت شناختن ازدواج همجنس‌گرایان با فشار مواجه شده است. با این حال، قانون جدید تصویب شده، آن انتظارات را برآورده نمی‌کند.  پیش‌نویس اولیه قانون، که بر ضرورت عدم تحمل تبعیض بر اساس گرایش جنسی و هویت جنسی تأکید می‌کرد، به گونه‌ای اصلاح شده که «نباید تبعیض ناعادلانه وجود داشته باشد.» منتقدان می‌گویند؛ این تغییر درها را به روی امکان عدم تحمل باز می‌کند؛ اگرچه اکثریت جاپانی‌ها از ازدواج همجنس‌گرایان حمایت می‌کنند؛ اما حقوق شراکت موجود در حال حاضر با حقوق ازدواج سازگار نیست. (منبع: سی ان ان)

تبصره:

گیرواگیر بحران جمعیتی‌ای که جاپان با آن مواجه است، نشان می‌دهد که جاپان از عدم استقلال سیاست داخلی خود در برابر قانون حقوق همجنس‌گرایان تسلیم شده است. از نظر منطقی، می‌توان گفت که جاپان باید با تقویت نهادهای ازدواج سنتی، گسترش رفاه و ممنوعیت رابطه جنسی آزاد و ازدواج همجنس‌گرایان، از رعایای خود محافظت کند؛ اما با کنترول سیاسی یا هژمونی غرب، جاپان به سختی می‌تواند سیاست‌هایی را طراحی کند که در خدمت منافع و سرنوشت خودش باشد. این واقعیت بیانگر اینست که نمی‌توان بر نفوذ استعماری غرب اعتماد کرد.

  از سوی دیگر، عضویت جاپان در یک مجمع غربی مانند گروه هفت (G7) به تله‌ای برای این کشور تبدیل می‌شود تا حاکمیت بین‌المللی خود را برای اقدام بر اساس منافع خود از دست بدهد. جاپان باید بداند که انجمن‌ها و سازمان‌های بین‌المللی واقعاً روابط مساوی بین اعضا نیستند؛ بلکه تمایل دارند توسط آن دسته از احزابی اداره شوند که قدرت هدایت سیاست‌های مبتنی بر سکولاریزم و ​​لیبرالیزم را دارند. همین پویایی را می‌توان در سایر سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل، سازمان تجارت جهانی، صندوق بین‌المللی پول وغیره مشاهده کرد؛ چون ابزارهایی هستند که به کشورهای غربی در کنترل جهان بر اساس اصل سکولار و لیبرال کمک می‌کنند.

این پدیده باید درسی برای مسلمانان باشد تا تأثیر منفی برقراری روابط نزدیک با قدرت‌های غربی را چه از طریق روابط دوجانبه و چه از طریق روابط چندجانبه درک کنند. همکاری با کشورهای کافر حرام نیست؛ اما برخی از الزامات مانند عدم تعارض با منافع سرزمین‌های اسلامی و یا عدم دشمنی با اسلام باید رعایت شود. همکاری باید بر اساس اسلام باشد، نه بر اساس قراردادهای سرمایه‌داری. مهم‌ترین چیز اینست که این رابطه بر اساس هدف دعوت و گسترش اسلام باشد. این تنها راه گسترش رحمت بر امت اسلامی و بشریت است و تنها راه جلوگیری از اصول شیطانی در برابر نابود شدن زنده‌گی بشر می‌باشد.

نویسنده: عبدالله أسوار

دو شنبه 1 ذی الحجة 1444هـ.ق.

مصادف با 19 جون 2023م.

مترجم: محمد یاسین سادات

ادامه مطلب...

حاکم کیست و قانون‌گذاری از آن چه کسی است؛ از آن الله متعال یا انسان؟

  • نشر شده در سیاسی

(قسمت دوم)

(ترجمه)

مبنای فکری پرسش فوق در کتاب "الصندوق الاسود للفکر الغربی" تألیف "ثائرسلامت" به انجام رسیده است. پرسشی‌که کتاب در محورش می‌چرخد، مؤلف درین کتاب به مشکلات دشوار فکری پرداخته است که از وضع قانون به دست بشر ناشی می‌شود. از همین رو به راه‌حل‌های که مسئله را به جهت درست هدایت می‌کند، پرداخته و گفته است: نتایج برگشت تقنین بدست آفریدگار در عوض بشر چیست؟ و چرا لازم است بدان پرداخته شود؟ چرا باید خود شریعت و قانون اسلامی با خصوصیات معجزه‌آسایش بعنوان شیوه مصلحت بشری، تثبیت حق و برپا داشتن عدالت برای تنظیم درست زندگی، مورد تمسک قرار گیرد؟

حدود و علاماتی‌که ضامن  صلاحیت تقنین است و نشانه‌هایی‌که مرتبط به طبیعت حکم بوده و لازم است که قانون‌گذار آن‌ها را برای درک درست واقعیت در اختیار داشته باشد:

ا) تعیین زاویه درستی است که از آنجا به واقعیت مورد نظر نگاه کند تا مشکلات را بگونه درست معالجه نموده و در هر زمان و مکانی متصف به شمول، توسعه و ثبات باشد. با صف‌آرایی جدید بدون نرمی و اختلاف برای تغییر زندگی وارد میدان شود تا قانون‌گذار با اختلاف زمان‌ها، مکان‌ها و جوامع نیازمند تغییر نباشد و یا این‌که در حکمرانی مجبور نشود از نقیضی به نقیض دیگر قدم نهاده، جامعه را در نوسان فکری قرار دهد و در نتیجه عدالت هیچ‌گاه متحقق نشود.

اسلام زاویه را مشخص نموده است که از آن نگاه جهانی دارد و مشکلات انسان را بگونه‌ای معالجه می‌کند که مربوط به انسان من‌حیث انسان است؛ از آن جایی‌که ماهیت و خواص انسان (نیروی حیاتی او از غرایز و نیازمندی‌های بدنی) همان است که هست و هیچ تفاوتی میان انسان امروز و انسان هزار سال قبل در خواص، ماهیت و نیازهایش وجود ندارد. بنابراین معالجات برای مشکلات انسانی هم‌چنان پابرجا و ثابت است. راه‌حل‌های اسلامی با جهانی بودنش شناخته می‌شود؛ بگونه‌ای که متعلق به قبیله‌ای یا قوم خاصی نیست؛ تأثیر اختلاف جنس، اندازه‌ها، توان‌ها، و برتری‌ها بر مسئولیت‌ها، مکلفیت‌ها و احکام را در نظر گرفته، سپس زن را با احکام مختص به آن که با زن بودنش تناسب دارد، خاص نموده و مرد را با احکام دیگری خاص نموده است که مطابق سرشتش می‌باشد. در زمانی‌که اختلاف توان تأثیری بر حکم نداشت، هردو را با خطاب دیگری مخاطب قرار داد که در آن تأثیری بر جنس دیده نمی‌شود.

شریعت اسلامی مکلفیت‌ها، حقوق، و مسئولیت‌ها را بر فرد، خانواده، جامعه و دولت به اعتبار قدرت و توانایی توزیع نموده است؛ کاری‌که اشتراک فرد را در تحقق رفاه، امنیت و حفظ ارزش‌ها تضمین می‌کند. مسئولیت‌های گروه و دولت بر حل مشکلات فرد و توزیع عادلانه ثروت، پلی برروی پرتگاه منازعات میان گروهای جامعه می‌شود(مانند امر به معروف و نهی از منکر، همبستگی اجتماعی و غنیمت).

اسلام این فرامین و نواهی و این مسئولیت‌ها، مکلفیت‌ها و حقوق را بر نیازهای قابل تغییر، متحرک و در حال انقلاب و تبدیل به اعتبار حالات، شرایط و تغیرات زمانی، مکانی، اجتماعی و عرفی بیان نکرده؛ بلکه با تشریع احکام خاص حالات، شرایط، حوادث، عرف و مصالح را تحت نظم آورده است؛ یعنی حوادث و مشکلاتی را که از واقعیت ناشی شده اند و یا در آن واقعیت موجود هستند، درمان می کند. اما آن واقعیت را مصدر قانون و تفکر برای برگرفتن راه‌حل از خودش قرار نمی‌دهد؛ بلکه موضوع تفکر و تغییر قرار می‌دهد تا آن را با مفاهیم و احکامش برای برگرفتن راه‌حل تنظیم کند. این راه‌حل‌ها اساس نامیده می‌شوند، ثابت هستند و تغییر نمی کنند. بنابراین با آن ثبات، ضامن دوام یافتن تحقق عدالت و ضامن متحقق شدن اهداف و مقاصد بگونه درست و انسجام آن‌ها در همان منظومه تشریعی می‌باشد. واقعیت مصدر تفکر قرار داده نمی‌شود که مثلاً بگوید مردم نیازمند مسکن و پول ساخت آن هستند، پس راه‌حلی ندارد، جز این‌که از حرمت ربا شانه خالی کنیم و بانک‌ها و قرضه‌های سودی ایجاد کنیم. اسلام این کار را انجام نمی‌دهد؛ زیرا این تفکر نتیجه نظام سرمایه‌داری است که دولت را از صفت سرپرستی شبانی برکنار می‌کند و به یک دولت خودکامه تبدیل شده و در رفع نیازمندی‌های انسان بگونه اساسی دخالت نمی‌کند. در عوض اینکه ثروت را عادلانه بر افراد جامعه توزیع کند، به دست اقلیتی از مردم انباشته می‌شود؛ ثروتمندان دارائی‌های طبیعی و استخراج آن‌ها مانند مصالح ساختمانی، سمنت و آهن را احتکار می‌کنند، در نتیجه قیمت آن دو چند می شود.

استوار بودن نظام سرمایه‌داری بر اسکناس‌های که پشتوانه طلا ندارند، اقتصاد را دچار تورم نموده و باپایین آمدن نرخ پول قیمت‌ها بلند رفته است. بنابراین، اکثریت قابل ملاحظه‌ای از جامعه به کارگرانی برای صاحبان شرکت‌ها و سرمایه‌داران تبدیل می‌شوند که توان بدست آوردن قیمت خانه را ندارند. مشقت خانه ساختن بعنوان نتیجه طبیعی نظام سرمایه‌داری بالا می‌گیرد و شخص را وادار می‌کند که به بانک‌ها پناه ببرد. در حالی‌که در اسلام معادینی که دائمی هستند، مانند نفت، طلا، نمک، آهن، سمنت و دیگر ثروت‌های طبیعی مانند آن‌ها، تحت ملکیت خصوصی قرار نمی‌گیرد؛ بلکه در ملکیت عموم مسلمین هست. استخراج و بکارگیری مدبرانه و درست آن‌ها ضامن تأمین نیازهای اساسی و بخش اعظمی از نیازمندی استکمالی مسلمین است. نظام اقتصادیی‌که مبتنی بر طلا و نقره باشد، در آن تورم راه ندارد.

حکومت بر اعمال انسان که برای اشباع مظهری از مظاهر غرایز و یا نیازهای عضوی خویش انجام می‌دهد، ناظر است. از آنجایی‌که اعمال و ارتباطات (داد و ستدها) تحت قوانین همسان قرار می‌گیرند؛ مانند روش‌های اشباع غرایز جنسی و آنچه را شامل است، مانند نکاح و طلاق، یا انواع معاملات، احکامی‌که به اعمال انسان و حوادث مرتبط هستند، برای هر واقعیت حکم ثابت و جداگانه هست. مثلاً حکم زنا غیر از حکم بوسه است و حکم بوسه غیر از حکم لمس می‌باشد. هرکدام از آن‌ها حکم و پیگرد خاص دارد. واقعیت نماز کسوف غیر از واقعیت نماز جنازه است؛ چنانچه ممکن است اعمال انسان بشکل داد و ستدهایی باشد که در هر زمان و مکان تکرار می‌شود، مانند اسباب تملک و بدست آوردن مال، ازجمله کار که شامل شکار، مضاربت، احیاء زمین بدون زرع و کار در بدل اجرت را می‌شود؛ میراث، کمک‌های دولت برای رعیت و غیر آن‌ها.

اسباب تکثیر و رشد اموال، معاملات خاصی هستند که احکام ثابت دارند، مانند بیع، اجاره، قراردادها، قمار وغیره. در شریعت اسلامی معاملات من‌حیث معاملات در نظر گرفته می‌شوند. بطور مثال: کار در بدل مزد، چه در امریکا باشد و چه در چین، در این زمان باشد و یا در زما‌ن‌های قدیم؛ کار در شرکت باشد و یا کار اجیر خاص در بافندگی لباس‌ها در زمان حکومت عباسی، مثلاً، چه قمار با بازی خاص باشد و یا بخت‌آزمایی، در هرصورت اسلام احکام اعمالی را صادر می‌کند که با آن مظاهر غرایز و یا نیازهای عضوی برای جزئیات انجام معاملات مانند (فروش و ازدواج) اشباع می‌شود. بطور مثال: از طریق تملک و بدست آوردن این اشیاء از ماشین تا پیاز و آن‌که با آن گرسنگی خویش را بر طرف می‌سازد و کیفیت تصرف در آن ( ازطریق خرید یا سرقت مثلاً) احکام تفصیلی را می‌دهد که بر اساس آن خرید حلال است؛ سود، سرقت و ربودن حرام است؛ احکام زکات، احکام ضمانت حقوقی‌که بر این تصرفات اثرگذار است، مانند حق مزدور، این‌ها تا روز قیامت ثابت می‌مانند و تغییر نمی‌کنند. پس احکام معاملات تغییر نمی‌کند؛ زیرا ما در بدل شتر هواپیما می‌فروشیم؛ از آنجایی‌که کلمه بیع تمام انواع معامله را شامل می‌شود؛ الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا [بقره: 275]

ترجمه: الله (متعال) خرید و فروش را حلال و(ربا) را حرام قرارداده است.

در آیه فوق حکم عام بر تمام انواع بیع تطبیق می‌گردد. بنابراین این یک حکم عام است.

اسلام در اقتصاد، جامعه و دیگر نظام‌های اجتماع نظر خویش را بر مشکل من‌حیث این‌که مشکل اجتماعی و یا اقتصادی است، متمرکز نمی‌کند؛ بلکه ازین نگاه می‌بیند که مشکل اقتصادی متعلق به انسان است. درین صورت برای حل مشکلات بیکاری و رکودهای تکراری و تباه‌کننده اقتصاد سرمایه‌داری نیازی به نظریات "جان مینارد کینز" نداریم! فقر با زیاد شدن تولید در مان نمی‌شود؛ بلکه نیاز به توزیع ثروت بر تک تک افراد برای اشباع نیازهای اساسی شان دارد.  

شریعت اسلامی کیفیت توزیع ثروت را برتمام افراد بگونه انفرادی، برای اشباع نیازهای اساسی معتبر می‌داند؛ اما در غرب به رشد اقتصادی از خلال تولید ملی نگاه می‌کنند؛ در حالی‌که شمار کسانی‌که مالک ثروت هستند، از پنج درصد مردم بلندتر نمی‌رود. ارقام بیکاری، آوارگی و دسترسی نداشتن به امور بهداشتی سر به فلک کشیده است. این از تأثیر نوع نگاه به مشکل به عنوان مشکل اقتصادی ناشی از فرد انسان است. اسلام فقر فرد و فقر گروه را معالجه می‌کند. پس نظام اسلام وحدت اجتماعی را ایجاد می‌کند؛ در حالی‌که زوایای دید لیبرالیزم و سکولریزیم به سوی مشکلات، آزادای مطلق انسان در انتخاب را به ارمغان آورده است که او را اجازه می‌دهد تا به آخرین درجه بهره‌برداری مادی دست پیداکند. بحث در مورد مشکلات به عنوان مشکلات اقتصادی و اجتماعی ارتباطی به انسان و جامعه انسانی نمی‌گیرد؛ بطور مثال: این زاویه -که حقیقت نسبی است و این‌که تغییر، قانون زندگی است- امری‌ است که احکام و قوانین شان را بگونه‌ای قرار داده که از نقیضی به نقیض دیگری منقلب می‌شود.

ب) اسلام ارتباط هر مؤثر حقیقی و یا ظنی را که بر اعمال و اشیاء تأثیرگذار است، تحت قاعده آورده است تا قضایایی که عملاً بر واقعیت تأثیرگذار نیستند، مانند زمان، مکان، محیط و پیشرفت‌های تخنیکی، صنعتی و عمرانی و یا اموری‌که در رفتار تأثیرگذار هستند، از قلم انداخته نشوند. احکام شریعت این تأثیرات را با احکام قاعده‌مند، درمان می‌‌کند و در بند فرایندهای اشتباهی مانند عادات، رسوم و عرف‌های غلط نیست.

ت) اسلام موضوع مصلحت و فساد را از دیدگاه مادی خالص بحث نمی‌کند که توأم با هوس‌ها، آروزها و محاسبه محدود از سوی  انسان باشد؛ بلکه برای انسان نظام کاملی را پیشکش نموده که برایش روش زندگی بوده و نظم عالی و کامل ارتباطات اقتصادی، اجتماعی و غیره را تضمین می‌کند. اسلام مسئولیت‌های فردی و اجتماعی انسان و دولت را بگونه کامل و شامل مشخص می‌کند، سعادت و آرامش را برای انسان، استقرار و امنیت را برای جامعه و عزت و سربلندی را برای امت به ارمغان می‌آورد.

ث) می‌بینیم که مبنای قوانین بشری بر تحقق مصالح که غالباً مصالح مادی است، استوار می‌باشد و فقط مقیاس‌های مادی و منفعت‌طلبانه دارد. در عین زمان، این‌که قانون‌گذار بشری توان درک مصلحت را بگونه قطعی ندارد؛ امری‌که قوانین را در معرض منقلب شدن از نقیضی به نقیض دیگر قرار می‌دهد و همیشه در دایره احتمال هستند، بدون این‌که مرجح حتی ظنی و جود داشته باشد تا یکی از نظریات متعددی‌ را که برای حل مشکل ارائه می شود، امکان صواب بودن بدهد؛ امری‌که هرنوع ارزش را از این قوانین و احکام سلب می کند.

گاهی اوقات مصلحت با قانون ملغی شده متحقق می‌شود که بعد از مدتی این امر آشکار می‌شود و یا این‌که مصلحت بطور مؤقت توسط قانون کنونی تحقق می‌یابد؛ سپس شرایط و حالات تغییر می‌کند و آشکار می‌شود که مصلحت تحقق نیافته است، بناچار باید تغییرش داد و یا تعدیلش نمود. بسا اوقات اتفاق می‌افتد که راه‌حل امری بوده که در ذهن قانون‌گذار خطور نکرده است؛ از همین جهت است که در غرب احزاب سیاسی برای تغییر قوانین و سیاست گذاری‌ها در هر دوره انتخاباتی برای این‌که آثار منفی آن‌ها در جامعه قابل مشاهده است، سعی می‌کنند. بنابراین، بگونه حتمی است تا به یک منبع تقنینی پناه برده شود که از ظن و گمان در تعیین مصالح عمومی خارج باشد.

ج) علاوه بر این، ارزش‌هایی‌که از انجام اعمال بدست می‌آید، همیشه مادی نیستند؛ گاهی اوقات روحی، انسانی و یا اخلاقی هستند. برای همین غرب از ارزش‌های غیر مادی، محض، تهی و خشک است؛ اگر در جامعه کسی از آن‌ها در خیابان مورد ظلم و تجاوز قرار گیرد، کمتر کسی یافت می‌شود که او را یاری رساند؛ اگر انجام دهند برای ارزش‌های نصرانی بودن و انسانی انجام می‌دهند که در وجودشان نهادینه است، نه برای ارزش‌های بدست آمده از خود جامعه سکولرستی غرب.

ح) اسلام به این دیدگاه است که رویکرد به مصالح باید شامل ناحیه مادی، روحی، اخلاقی و انسانی باشد تا احکام با ارزش‌های که آن‌ها را متحقق ساخته، مرتبط باشد و یا این‌که جزء سیستم احکامی باشند که به هدف ایجاد نظام‌های اجتماعی ایجاد شدند که فواید بزرگ‌تری را به ارمغان می‌آورند؛ مانند نظام زکات؛ اگرچه از اموال ثروتمندان گرفته می‌شود؛ اما متکفل استقرار اجتماعی یا حد اقل یک مرجح و جود دارد که آن را یک مصلحت ثابت در عقل قرار می‌دهد و منبع آن ذات دانا، باحکمت و باخبر است.

خ) درست بودن قانون و موضوعیت آن است که کسی از کس دیگر طرف‌داری نمی‌کند؛ پس قانون از تحقق شعارهای فریبنده، مانند برابری اجتماعی بدون این‌که نگاهی به تفاوت‌های فردی، مسئولیت‌ها و توانایی‌ها انداخته شود، جریان پیدا نمی‌کند، مثل دموکراسی تخیلی نیست که بر رأی اکثریت و یا اراده عامه بناشده است.

د) برای این‌که عمل صالح انسان اعمار زمین را تضمین کند، منجر به تخریب و فساد در زمین نشود، انسانیت و عقل انسان را در نظر بگیرد و مصلحت انسان بگونه حقیقی متحقق شود، می‌طلبد که قانون‌گذار توان شناخت مصلحت و مصلحت حقیقی عامه و آنچه آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد، داشته باشد.

ذ) داشتن قدرت برای تحقق عدالت، انصاف و برابری در برابر قانون، ضمانت از حقوق و تحقق توازن میان حقوق فردی، مصلحت عامه و حق عمومی و این‌که پیگرد با گناه متناسب باشد و در پیگردها برابری و هم مانندی وجود داشته باشد.

ر) این‌که قانون به اعماق مشکلات مختلف و آنچه که در آن تأثیرگذار است و آنچه از آن تأثیر می‌پذیرد، نفوذ کند و نگاه در آن‌ها نگاه احاطه کننده و در برگیرنده بر مبنای شناخت نفس انسانی، حقیقت، محرکات، حرکات، تمایلات، شناخت زندگی بشری و تنوع نیازها و  رویکردهای او باشد.

حدودی‌که ضامن صلاحیت قانون‌گذاری و آن‌که به تطبیق حکم در زندگی ارتباط می‌گیرد:

ا- ارتباط قانون با ارزش‌های دینی و اخلاقی؛ بگونه‌ای که قانون در خدمت و حمایت دین و اخلاق باشد؛ نه این‌که گزینه‌ایی برای نابودی آن.

ب- نهادن معالجات مناسب شرایط طبیعی و مرعات شرایط استثنایی که گاهی انسان از آن‌ها ممکن است بگذرد (احکام اضطراری و مشقت).

ت- باید مقیاس‌ها و ارزش‌هایی و جود داشته با شند که هدف از آن‌ها فراگرفتن جامعه و یا این‌که اهدافی برای قوانین باشند؛ اما وجود چنین مقیاس‌ها و ارزش‌ها با اساس فکری سکولریزم و دموکراسی در تناقض اند؛ زیرا جامعه از دیدگاه آنان باید کثرت‌گرا  باشد، در حالی‌که وجود این ارزش‌ها برای مفکوره کثرت‌گرایی خطر محسوب می‌شود؛ زیرا مقدر نمودن یک فکر معین بر جامعه مصادره نمودن حق تفکر انسان پنداشته می‌شود و قوانین را جامد می‌سازد؛ در حالی‌که قوانین از دیدگاه آنان در طبیعت خویش نسبی و متغیر اند؛ کاری‌که پاشنۀ در خویش را بروی نقض عدالت می‌گشاید و قوانین از هر هدف و مقصدی‌که برای جامعه دنبال می شود، تهی می‌گردد.

ث- استوار بودن؛ از آنجایی‌که تغییر علامه فساد نظام و عدم توانایی قانون پیشین بر حل مشکلات بعنوان راه‌حل درست است، در واقع تغییر اقرار بر این فساد است. در جایی‌که مشکل یکی  است، در مان جدید درمان قدیم را می‌کوبد و اشتباه بودنش را تثبیت می‌کند. این‌که تغییر همیشه جریان دارد، به این معنا است که بشر توانایی تقنین را ندارد؛ چنانچه تغییر به معنی اقرار به این امر است که نظام پیشین عدالت را متحقق نکرده و ارزش‌هایی را ‌که ازش انتظار می‌رفت، در سطح جامعه به ارمغان نیاورده است. رجوع به تمام حالاتی که با نظام سابق معالجه شده، برای بازگرداندن حقوق به صاحبان آن‌ها نیز امکان پذیرر نیست. بنابراین، جامعه بگونه دوامدار بدون تحقق عدالت و ارزش‌های اجتماعی باقی می‌ماند؛ کاری‌که اعتماد مردم را نسبت به قوانین کاهش می‌دهد و احترام آن‌ها را به قانون کم می‌کند. در نتیجه عدم توانایی نظام در حل مشاکل آشکار گردیده و آرامش از میان می‌رود.

ج- بدون شک اسلام گروهی از احکام را فعال گردانیده تا با حل مشکلات تکامل یافته و اهداف تقنینی را بدست دهند؛ بگونه مثال: زمانی‌که به حرام بودن دزدی و قطع دست دزد حکم صادر می‌کند، ظاهر این قانون اگر تنها بدور از سایر احکام تطبیق شود، به دشوار با رحمت بودن اسلام برای بشریت سازگار دیده می‌شود؛ اما اگر نگاه دقیق انداخته شود، دیده می‌شود که اسلام اسباب ملکیت حلال را بیان نموده است و بر آن تشویق می‌کند، مانند کار. بنابراین، معامله را حلال و ربا را حرام قرار داده است. قراردادها و کلمات آن‌ها و آنچه بر آن‌ها از مشکلات مانند دیون، معاملات مدت‌دار وغیره را مرتب می‌شود، قاعده‌مند ساخته، میراث هبه، نفقه و احکامی‌که تعلق به تسهیلات مسکن، لباس، صحت و تعلیم تربیه برای مردم است، بر دولت واجب شده است تا نیازهای اساسی مردم را برای‌شان تأمین کند.

دولت از تسلط بر افراد و ربودن املاک آن‌ها ممنوع شده وسایر اموری‌که اسلام بدان‌ها پرداخته است، مجموعه کلی از احکام را در چهارچوب تولید رحمت و عدالت تشکیل نموده است، که قطع دست دزد نتیجه تجاوز او هست؛ بعد از این‌که از منظومه کامل احکام خروج نموده است؛ احکامی‌که نیازهای همان سارق را بعنوان رحمت بر او تضمین نموده است.  قطع دست دزد جزایی است که برای جبران گناه سارق در نظر گرفته شده است؛ اما در حق جامعه پیگردی است که ممانعت کننده از ارتکاب جرم است که اموال مردم را حفاظت نموده و در امن قرار می دهد تا کسی جرأت سرقت نداشته باشد. از دید این‌که جزا مناسب جرم است، رحمت پنداشته می‌شود و همین گونه الی آخر.

بنابراین، جلب مصلحت و دفع مضرت نیاز به تفکر برتر از مجرد تفکر در مشکل، گذاشتن راه‌حل برای آن دارد؛ تفکری‌که در ضمن چارچوب قوانین جامع و کامل مشکل را از اساس حل می‌کند، نیازهای فرد را در تمام ظرفیت‌ها برآورده می‌کند و با امنیت جامعه و نظامش توأم است. این مسئله نیازمند تکامل مجموعه‌ای از قوانین در نظم اجتماعی است و این امر در نظام‌های بشری ملموس نیست؛ بلکه آن‌ها را قوانینی یافتیم که بدون در نظر گرفتن اثر کلی قوانین بر تعامل با مشکل، بسنده می‌کنند.

نویسنده: ثائر سلامت

برگرفته از شماره 436 مجله الوعی

مترجم: حبیب اسلمی.

ادامه مطلب...

شهید محمد صلاح، نمونۀ دیگری از خوب بودن ارتش امت

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

روز شنبه 3 ژوئن 2023م، رژیم یهود از کشته شدن سه سرباز خود و زخمی شدن چهارمی‌اش در  جریان تیراندازیی که نیروهایش در خطوط مرزی رژیم یهود و مصر توسط یک سرباز 22 ساله مصری بنام محمد صلاح که در نیروهای مرزبانی مصر خدمت می‌کرد، مورد هدف قرار گرفتند، خبر داد.

این حادثۀ بی‌نظیر با وجود گذشت بیش از چهل سال از توافق‌نامه صلح کمپ دیوید و با وجود ارتباطات مستحکم امنیتی و نظامی بین رژیم یهود و نظام مصر، بار دیگر موضوع درگیری بین یهودیان و مسلمانان را نفس تازه بخشید.

عملیات محمد صلاح، نمونۀ از قهرمانی یک جوان نظامی بود که باید در کارنامۀ نظامیان که از وی سبقت گرفتند، علاوه شود. این عملیات، خاطره درگیری نظامی بین دو طرف را از زمان جنگ اکتبر 1973م و سقوط نظم دفاعی یهود و ورود به سینا و فراتر از آن را زنده کرد.

این حادثه، هم‌چنین یادآور نمونه‌های قهرمانانه‌ای بود که سربازان مصری علیه یهودیان رهبری کردند، از جمله: سرباز سلیمان خاطر  که در سال 1985م با کشتن پنج نفر یهودی در منطقه نویبه مصر، یهودیان را به ماتم نشاند؛ سپس نظام مصر از خودکشی وی در شفاخانه/ بیمارستان زندان نظامی خبر داد! سرباز ایمن حسن در 28 نوامبر 1990م عملیات رأس النقب را در إیلات انجام داد و 21 سرباز یهودی را به هلاکت رساند و 20 تن دیگر را زخمی کرد. عملیات وی به تلافی قتل عامی بود که توسط نیروهای اشغال‌گر یهود در مسجدالاقصی بوقوع پیوست و 21 تن شهید شدند. هم‌چنین به خاطر اقدامات یهودیان علیه دانش‌آموزان مدرسه بحرالبقر در سال 1970م بود که در جریان آن، 30 تن قربانی شدند و در عوض این‌که نظام مصر از وی تشکری و قدردانی کند، وی را ده سال زندانی کرد و بعد از رهایی وی را 11 سال تحت نظر امنیتی خود قرار داد!

این عملیات، هم‌چنین یادآور نمونه‌های قهرمانانه‌ نظامی در شرق فلسطین است، مانند: افسر مشهور حدیث الجازی (متوفی 2001م.) در جنگ الکرامه سال 1968م. وی کسی بود که به دستانش و به دستان مجاهدین امثالش مقوله «ارتش شکست ناپذیر اسرائیل» متلاشی شد. سرباز أحمد الدقامسه بالای زنان یهودیی که وی را در هنگام ادای نماز تمسخر کردند، تیراندازی کرد و هفت تن از آنان را در سال 1997م به هلاکت رساند و نظام أردن وی را به 20 سال زندان محکوم کرد!

نمونه‌های زیادی وجود دارند که گواه خوبی لشکریان و نیروهای امت اند که از دانشکده نظامی فارغ التحصیل گردیده است؛ از جمله؛ افسران و سربازانی‌که دین و امت شان را دوست داشته و در برابر ظلم و ستم سکوت نمی‌کنند، مانند؛ افسر ترکی شهید مولود مارت ألطنطاش که از افسران ضد شورش ترکیه بود و در سن 22 سالگی در سال 2016م سفیر روسیه را در انقره کشت. این کار وی به تلافی عملیات قتل و آوارگی مردم حلب توسط روس‌ها بود. وی شعار سر می‌داد که "الله اکبر...! حلب را فراموش مکنید، سوریه فراموش مکنید!" واکنش رسمی ترکیه، محکومیت و دستگیری مادر و خواهر این قهرمان برای تحقیق و هم‌چنین محاکمه 28 تن دیگر به اتهام شرکت در این حادثه بود!

این رویدادها، دارای جنبه‌های مشترک بسیاری اند، از جمله در سطح رسمی؛ خیانت نظام‌های حاکم در سرزمین‌های مسلمانان و دسیسه‌های شان علیه فلسطین و علیه هرکسی‌که برای دفاع از آن و دیگر سرزمین‌های اسلامی تلاش کند. به عوض این‌که این نظام‌ها به دفاع از مقدسات و آزادسازی فلسطین از دست یهودیان بپردازند؛ حاکمان آن را می‌بینیم که با آن‌ها روابط خود را عادی ساخته، مرزهای‌ شان را حفاظت کرده، مخالفان شان را محاکمه می‌کنند و در برابر کشته‌شدگان شان اظهار غم و اندوه می‌کنند، چنانکه حسین، پادشاه اسبق أردن چنین کرد و در این اواخر؛ سیسی، رئیس جمهور مصر عمیقاً غم و اندوه خود را از کشته‌شدگان سربازان یهود در وقتی‌که ارتش شان به جنین و نابل حمله کرده و نواره غزه را محاصره و مقدسات مسلمانان را مورد تجاوز و بی‌حرمتی قرار داده بودند، إظهار کرد!

از سوی دیگر، این نمونه‌ها  غیرت و شجاعت فرزندان مسلمانان را در نیروهای مسلح نسبت به آنچه که برای مسلمانان در فلسطین، سوریه و دیگر سرزمین‌ها می‌گذرد، نشان می‌دهد. هم‌چنین این نمونه‌ها بیان‌گر اینست که خیر و خوبی در بین لشکریان مسلمانان تا هنوز وجود داشته و این‌که امت و لشکریانش، به شکل کلی به ویروس عادی‌سازی روابط و توافق‌نامه‌های صلح ذلت‌بار ملوث نشده و پیوسته، دوست‌دار سرزمین مبارک بوده و از حوادثی‌که در آن رخ می‌دهد، متأثر می‌شوند. آنچه که باید از این حادثه بی‌نظیر فایده گرفت، اینست که لشکریان را باید مورد خطاب قرار داده و برای جهاد و مبارزه تحریک شان کرد تا راه محمد صلاح و یارانش را که از وی سبقت گرفته اند تا آزادسازی کامل فلسطین و نصرت اسلام به پایۀاکمال برسانند.

نویسنده: حامد شاهین-سرزمین مبارک (فلسطین)

برگرفته از شماره 447 جریده الرایه

مترجم: محمد مزمل

 

ادامه مطلب...

هوش مصنوعی؛ خوبی‌ها و بدی‌ها

(ترجمه)

خبر

آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، با بیان این‌که دانشمندان و کارشناسان خواستار اقدام شدند و اعلام کردند که هوش مصنوعی یک تهدید وجودی برای بشریت بوده و چیزی کمتر از یک جنگ هسته‌ای نیست، وی تأکید کرد که ما باید این هشدارها را بسیار جدی بگیریم. (منبع: الجزیره)

تبصره

پيامبر صلى الله عليه وسلم در یک حدیثی به روایت از  ابوهریره فرمودند:

«سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ سَنَواتٌ خَدَّاعَاتُ يُصَدَّقُ فِيهَا الْكَاذِبُ وَيُكَذَّبُ فِيهَا الصَّادِقُ وَيُؤْتَمَنُ فِيهَا الْخَائِنُ وَيُخَوَّنُ فِيهَا الْأَمِينُ»

ترجمه: بزودی بر مردم سال‌هایی خواهند رسید که در آن سال‌ها دروغگو صادق شمرده می‌شود و راستگو ،تکذیب می‌شود و به خائنین اطمینان می‌شود و امانت‌داران به خیانت متهم می‌شوند.

 از زمانی‌که سرمایه‌داری بر کشورها و  بشر حکم‌روایی می‌کند، مردم همه گروگان منافع و محکومین هوای نفس و شهوت شدند. آرزوهای شخصی محرک زنده‌گی بشر و تصویر زنده‌گی گروگان منافع شخصی شده است. بنابراین، وضعیت ما چنین قرار گرفته و جای تعجب نیست که هدف از تولید بسیاری از ابزارهای مدرن افزایش سود باشد؛ صرف نظر از آسیبی‌که ممکن است از آن برای بشریت، جهان و شاید حتی کائنات برسد.

تولید و توزیع موادمخدر مصداق بارز حرص و طمع است که آسیب مستقیم و جدی بر جوامع بشری در تمام نقاط جهان وارد می‌کند.

در این شکی نیست که ده‌ها هزار و یا حتی صدها هزار محصول و مواد مضر برای جسم، روح، جامعه و محیط زیست وجود دارد، که از نظر سرمایه‌داری به عنوان منابع اقتصادی و نفعی کالای سودمند تلقی می‌شود.

با این حال، مواد و محصولات زیادی وجود دارد که می‌توان از آن‌ها بطور یکسان بصورت خوب و بد استفاده کرد؛ همان‌طور که می‌توان از چاقو برای بریدن سبزیجات یا کشتن استفاده کرد و همین قسم از انترنت که می‌توان از آن برای آموزش و ارتباط خوب و یا اشاعه شر، بداخلاقی، اخبار نادرست و سایر منابع شیطانی استفاده کرد.

هم‌چنین در مورد هوش مصنوعی که می‌تواند به بشریت خدمت کند یا آن را نابود کند، نیز صدق می‌کند؛ مانند انرژی هسته‌ای که می‌تواند برای تولید برق و راه‌اندازی کارخانه‌ها و موتورهای قدرتمند استفاده شود، که از آن در جنگ به عنوان بمب‌هایی استفاده می‌کنند که همه چیز را نابود کرده و محصولات و نسل بشر را از بین می‌برد؛ قسمی‌که امریکا در هیروشیما و ناکازاکی انجام داد.

بدی در ماده یا محصول نیست، بلکه در استفاده از آن و در قواعدی است که به درجه اول در دیدگاه زندگی، معنای خوشبختی، معیارها و اعتقادات قرار دارد، که در نتیجه ترس از الله سبحانه وتعالی، احترام به روح انسان و تضمین امنیت و ثبات انسانیت را در پی دارد. یا بالعکس یک سرمایه‌دار بخاطر به دست آوردن پول‌های که نه آن‌ها را باخود به قبر می‌برد و نه در روز آخرت وسیلۀ شفاعتش می‌شود، از تمام این ارزش‌ها چشم پوشی کرده و  تابع هوای نفس می‌شود.

راه‌حل بنیادی برای همه این ترس‌ها، کنار گذاشتن سرمایه‌داری در همه اشکال آن و روی آوردن به دین حق و تطبیق شریعت رب العالمین است، و دیگر دلیلی برای اضطراب وجود نخواهد داشت؛ وقتی رهنما عقیده، مانع آن ترس از الله سبحانه وتعالی و انگیزه نیکی به خود و دیگران باشد.

از انس بن مالک رضی الله عنه، خادم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:

«لَا یُؤمِنُ اَحَدُکُم حَتَّی یُحِبَّ لِأَخِیهِ مَا یُحِبَّ لِنَفسِهِ» رواه البخاری و مسلم

ترجمه: هیچ یک از شما مؤمن راستین نمی‌شود تا زمانی‌که برای برادرش همان چیزی را بپسندد که برای خودش می‌پسندد.

ملاک، نفع مردم است، چنانچه که ابن عباس رضی الله عنه روایت نموده است:

«سُئِلَ رسولُ اللهِ  ﷺ: مَن خَیرُ النَّاسِ؟ قال: أَنفَعُهُم لِنَّاسِ»

ترجمه: از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسیدند: بهترین مردم کیست؟ فرمود: سودمندترین آن‌ها برای مردم.

 به این منظور شما را به نجات در دنیا و آخرت دعوت می‌کنیم.

نویسنده: م. یوسف سلامة

تاریخ: 28 ذی القعده 1444هـ.ق.

مصادف با 17 ژون 2023م.

مترجم: محمد یاسین سادات

ادامه مطلب...

نقشه راه اسلام برای نجات از بحران پولی در پاکستان

  • نشر شده در پاکستان

مدتی است که صاحبان قدرت در پاکستان با بحران پولی دست و پنجه نرم می‎کنند. آن‎ها نمی‎توانند راه بیرون‏رفت واضح و روشنی را از این بحران پیدا نمایند. تدارکات بودیجۀ آن‎ها نشانۀ دیگری از آن است. بحران پولی پاکستان ناشی از چارچوب پولی مشخصی است که حکام پاکستان آن را اتخاذ نموده‎اند. پاکستان سیاست مودل ارزی فیات را اتخاذ نموده و ارزش پولی خویش را به دالر آمریکا ارتباط داده است. در این مودل، ارزش پول وابسته به ظرفیت تولیدی اقتصاد، ذخایر اسعار خارجی و توانایی پاکستان برای کسب اسعار خارجی می‎باشد. هر زمانی‎که گراف رشد پاکستان کاهش یابد، ذخایر اسعار خارجی آن به دالر کاهش یافته و توانایی آن برای کسب اسعار نیز کاهش می‎یابد. پس ارزش روپیه پاکستان کاهش یافته و موجی از تورم را برای مسلمانان پاکستان به بار می‎آورد.

برنامه‌ریزی وزیر مالیه علی‎الرغم اطمینان خاطر وی ناکام خواهد ماند. عیار ساختن نرخ دالر و روپیه در یک ارزش خاص، یا اتخاذ نرخ تبادله بر اساس مارکیت/بازار بحران پولی پاکستان را حل نخواهد کرد. هردوی این نظریه‎ها دو نسخه از یک مودل پولی ارز فیات هستند که در آن پول هیچ ارزش ذاتی ندارد. در عوض، ارزش خودرا از عوامل دیگری مانند قدرت اقتصاد، ساختار تجارت بین‎المللی کشور و ارزش دالر و در دست‎رس بودن دالر به دست می‌آورد. بنا براین، صاحبان قدرت کشور را از بحران پولی نجات نخواهند داد.

اسلام چارچوب پولی خودش را می‎دهد. اسلام دستور داده است که پول دولتی توسط ثروت و فلزات قیمتی پیشتیبانی شود، و با این امر به عامل اصلی تورم و بحران پولی پایان می‎دهد. رسول‎الله صلی الله علیه وسلم ضرب دینار طلا را به وزن 4.25 گرام و درهم نقره را به وزن 2.975 گرام به عنوان واحد پولی نظام تعیین نموده است. طلا و نقره ارزش ذاتی دارند و ارزش خودرا مستقل از قدرت اقتصاد یک کشور یا میزان ذخایر ارزی آن حفظ می‎نماید. در مورد کسر تجاری، زمانی‎که طلا و نقرۀ کشور از کشور خارج می‎گردد، کاهش مقدار طلا و نقره منجر به کاهش قیمت‎ها در داخل کشور می‎گردد. این کاهش قیمت‎ها به افزایش صادرات کشور کمک می‎کند و منجر به ورود طلا و نقره به خزانۀ کشور می‎گردد. بنا براین، طلا و نقره دارای میکانیزم "خود اصلاحی" هستند که به طور خودکار با مشکل کسر تجاری مبارزه می‎نماید.

برای مسلمانان جایز نیست راه‌حل اسلام را برای حل بحران پولی از طریق دیموکراسی تطبیق نمایند. دیموکراسی نظامی است که در آن تصمیمات مردم نسبت به اوامر الله و رسولش برتری دارد. این حکم‎روایی نظام اسلام یعنی خلافت است، که تمام راه‌حل‎های اسلامی را برای مشکلات مسلمانان پیش‎کش می‎نماید. خلافت بر منهج نبوت دینا و درهم را به عنوان اسعار دولت اسلامی اتخاذ خواهد نمود، که با آن بحران پولی پاکستان را برای همیش پایان داده و دوران شگوفایی را به بار خواهد آورد که یک پول ثابت به بار می‏آورد.

پس ای مسلمانان، برای تأسیس خلافت بر منهج نبوت با حزب‎التحریر یکجا شوید! پس ای نیروهای مسلح مسلمان پاکستان، همین حالا به حزب‎التحریر نصرت دهید تا تغییر واقعی را که امت اسلامی در انتظار آن است و برای آن دعا می‎نماید، ایجاد نمایید!

دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر -ولایه پاکستان

مترجم: عبدالرحمن قاطع

ادامه مطلب...

قاضی خصومت‌ها

(ترجمه)

در این خصوص ابوداوود در سنن‌اش از علی رضی الله عنه چنین روایت می‌کند:

«عَنْ عَلِی عَلَیهِ السَّلَام قَالَ بَعَثَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ إِلَى الْیمَنِ قَاضِیا فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ تُرْسِلُنِی وَأَنَا حَدِیثُ السِّنِّ وَلَا عِلْمَ لِی بِالْقَضَاءِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ سَیهْدِی قَلْبَكَ وَیثَبِّتُ لِسَانَكَ فَإِذَا جَلَسَ بَینَ یدَیكَ الْخَصْمَانِ فَلَا تَقْضِینَّ حَتَّى تَسْمَعَ مِنْ الْآخَرِ كَمَا سَمِعْتَ مِنْ الْأَوَّلِ فَإِنَّهُ أَحْرَى أَنْ یتَبَینَ لَكَ الْقَضَاءُ قَالَ فَمَا زِلْتُ قَاضِیا أَوْ مَا شَكَكْتُ فِی قَضَاءٍ بَعْدُ»

ترجمه: از علی رضی الله عنه روایت است، که ایشان فرمودند، رسول الله صلی الله علیه وسلم من را به عنوان قاضی به یمن فرستاد، گفتم یا رسول الله، من را می‌فرستید، در حالی‌‌که من نوجوان هستم و در خصوص قضاوت دانش (لازم را) ندارم. فرمودند الله به زودی قلب‌ات را راهنمایی کرده و زبانت را ثابت خواهد داشت؛ هنگامی‌که در پیش رویت دو طرف مخاصم می‌نشیند، هرگز (درمیان شان) داوری نکن تا به (سخن) دومی گوش فرادهی، همان‌طورکه به (سخن) اولی گوش دادی؛ این‌کار برای مشخص شدن قضاوت بهتر است. علی رضی الله عنه فرمود: از آن پس من همواره قاضی بودم و یا فرمود: از آن پس من در هیچ قضاوتی دچار شک و تردید نشدم.

رسول الله صلی الله علیه وسلم خود در خصومت‌هایی‌که در میان مردم به وقوع می‌پیوست، قاضی قرار می‌گرفتند؛ هم‌چنان ‌غیر از خود، کسانی از مسلمانان را به نیابت از خویش به قضاوت می‌گماشتند. چنان‌چه در حدیث فوق بیان شد، علی رضی الله عنه را به صفت قاضی یمن گماشتند و علی رضی الله عنه و ما را آموختاندند که قضاوت میان مردم چه گونه صورت می‌گیرد. به علی رضی الله عنه فرمودند: «هنگامی‌که در پیش رویت دو طرف مخاصمه می‌نشیند، هرگز (درمیان شان) داوری نکن تا به (سخن) دومی گوش فرادهی، همان‌طورکه به (سخن) اولی گوش فرادادی.» بدین ترتیب، چیزی‌که ما از این حدیث آموختیم این است که:

1-      این‌که در قضاوت خصومت‌ها، موجودیت مدعی و مدعی علیه لازمی است؛ چون این مدعی و مدعی علیه اند که دو طرف مخاصم در یک قضیه می‌باشند و بدون مدعی هیچ قضیه‌ای مورد محاکمه قرار نگرفته و هیچ دعوی اقامه نمی‌شود.

2-       این‌که هیچ قضاوتی صورت نمی‌گیرد، مگر در مجلس محاکمه و جلسۀ قضایی: نشستن دوطرف مخاصم در پیش روی قاضی، شرط صحت قضاوت و شرط در پذیرش اسناد و مدارک طرفین دعوی است؛ چون در قضاوتی‌که دوطرف مخاصم، پیش روی قاضی حاضر نمی‌آیند، از هیچ اعتباری برخوردار نیست؛ طرفین باید هریک حجت خویش را در یک جلسه واحد بیان دارند و سپس قاضی در میان شان حکم صادر کند.

3-      این‌که حجت مدعی، برهان و دلیلی‌ است که ادعایش را تأیید می‌کند و این برهان ودلیل گاهی سند نوشته شده و یا اقامۀ شهود بر صحت آن سند است و گاهی اقامۀ شهود بر واقعیت موضوع خصومت، در صورت نبودن سند نوشته شده در نزد مدعی. چنان که الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَاینْتُمْ بِدَینٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْیكْتُبْ بَینَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا یأْبَ كَاتِبٌ أَنْ یكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیكْتُبْ وَلْیمْلِلْ الَّذِی عَلَیهِ الْحَقُّ وَلْیتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا یبْخَسْ مِنْهُ شَیئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِی عَلَیهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یسْتَطِیعُ أَنْ یمِلَّ هُوَ فَلْیمْلِلْ وَلِیهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَینِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ یكُونَا رَجُلَینِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنْ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا یأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ كَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَینَكُمْ فَلَیسَ عَلَیكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایعْتُمْ وَلَا یضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیعَلِّمُكُمْ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ﴾ [بقره: 282]

ترجمه: ای كسانی كه ایمان آوردهاید! هرگاه به همدیگر تا مدّت معینی وامی دادید، آن را بنویسید، و باید نویسندهای دادگرانه آن را بنویسد، و هیچ نویسندهای از نوشتن بدان گونه كه الله بدو آموخته است، سرپیچی نكند. پس نویسنده باید بنویسد و آن كس كه حق بر ذمّه او است، باید املاء كند و از پروردگارش بترسد و چیزی از آن نكاهد، و اگر كسی‌كه حق بر ذمّه او است، كمخرد یا ناتوان باشد، یا او نتواند كه املاء كند، باید ولی او دادگرانه املاء كند. دو نفر از مردان خود را به گواهی گیرید و اگر دو مرد نبودند، یك مرد و دو زن، از میان كسانی گواه كنید كه مورد رضایت و اطمینان شما هستند(تا اگر یكی انحرافی پیدا كرد، دیگری بدو یادآوری كند) و چون گواهان را به گواهی خوانند باید كه از این كار خودداری نورزند. از نوشتن وام (خواه كم باشد یا زیاد) تا سررسید آن دلگیر نشوید. این در پیشگاه الله دادگرانهتر و برای گواهی استوارتر، و برای آن كه دچار شكّ و تردید نشوید، بهتر می‌باشد. مگر این‌كه داد و ستد حاضر و نقدی باشد كه در میان خود دست به دست میكنید، پس در این صورت بر شما باكی نیست، اگر آن را ننویسید. هنگامی‌كه خرید و فروش میكنید، كسانی را به گواهی گیرید و نویسنده و گواه نباید كه زیان ببینند و نباید كه زیان برسانند، و اگر چنین كنید از فرمان الله بیرون رفتهاید. از الله بترسید و الله به شما میآموزد و الله به آنچه میكنید آگاه است.‏

4-      این‌که حجت مدعی علیه در رد ادعای مدعی و در رد دعوی، سوگند است، این در حالتی است که مدعی کدام دلیل و برهانی برای اثبات دعوای خویش نداشته باشد. در این صورت قاضی از مدعی علیه می‌خواهد که سوگند بخورد به این‌که دعوی و ادعای که علیه او وارد شده، دروغ است. چنان‌چه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی‌که ترمذی از وائل بن حجر از پدرش روایت می‌کند، چنین بیان داشتند:

«عن وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مِنْ حَضْرَمَوْتَ وَرَجُلٌ مِنْ كِنْدَةَ إِلَى النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ الْحَضْرَمِی یا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا غَلَبَنِی عَلَى أَرْضٍ لِی فَقَالَ الْكِنْدِی هِی أَرْضِی وَفِی یدِی لَیسَ لَهُ فِیهَا حَقٌّ فَقَالَ النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ لِلْحَضْرَمِی أَلَكَ بَینَةٌ قَالَ لَا قَالَ فَلَكَ یمِینُهُ قَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ فَاجِرٌ لَا یبَالِی عَلَى مَا حَلَفَ عَلَیهِ وَلَیسَ یتَوَرَّعُ مِنْ شَیءٍ قَالَ لَیسَ لَكَ مِنْهُ إِلَّا ذَلِكَ قَالَ فَانْطَلَقَ الرَّجُلُ لِیحْلِفَ لَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ لَمَّا أَدْبَرَ لَئِنْ حَلَفَ عَلَى مَالِكَ لِیأْكُلَهُ ظُلْمًا لَیلْقَی اللَّهَ وَهُوَ عَنْهُ مُعْرِضٌ»

ترجمه: وائل بن حجر از پدرش روایت می‌کند که وی چنین گفته است: یک مرد از حضرموت و یک مرد از کنده نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدند، مرد حضرمی گفت یا رسول الله این مرد زمین من را در اختیارش گرفته است، مرد کندی گفت؛ این زمین خودم است که در دست من است، او در این زمین کدام حقی ندارد. رسول الله صلی الله علیه وسلم به مرد حضرمی فرمودند، آیا کدام دلیل و برهانی داری؟ مرد حضرمی گفت نه؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند؛ پس می‌توانی این را سوگند دهی. وی گفت یا رسول الله این مرد فاجر است، هیچ باکی بر چیزی‌که بر آن قسم می‌خورد ندارد و از هیچ چیزی اجتناب نمی‌کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم  به وی فرمودند، تو با این مرد جز این هیچ کار دیگری کرده نمی‌توانی. مرد کندی رفت تا برای آن سوگند بخورد؛ زمانی‌که وی رویش را (به قصد رفتن) بر گشتاند، رسول الله صلی الله علیه وسلم به وی گفت؛ اگر بر مال تو سوگند خورد، بدان که آن را به بی‌عدالتی خورده و با الله طوری ملاقات خواهد کرد که از وی روی گردان خواهد بود.

5-       اما در اسلام و دولت خلافت که بزودی به اذن الله سبحانه وتعالی خواهد آمد، محکمه چگونه تشکیل می‌شود؟ مطابق به شکلیاتی تشکیل خواهد شد که حزب التحریر در قانون اساسی تبنی شده‌اش بیان می‌دارد:

6-       جواز ندارد که محکمه‌ای شکل یابد مگر توسط یک قاضی که صلاحیت فیصله را در قضاوت داشته باشد؛ اما جواز دارد که همراه با وی یک قاضی و یا بیشتر از یک قاضی باشد که فقط تنها صلاحیت مشوره و اظهار رأی داشته باشند، با این ملاحظه که رأی آن بر قاضی مکلف به حکم در قضیه الزام آور نیست؛ چون این عمل‌کرد رسول الله صلی الله علیه وسلم است طوری‌که برای یک قضیه بیشتر از یک قاضی نگماشته اند.

7-      این‌که تعیین چندین قاضی در یک شهر که در یک مکان به کار قضاوت مشغول بوده و در تمام انواع قضایا صلاحیت قضاوت را داشته باشند، جواز دارد؛ اما کار شان در محاکم جداگانه صورت گرفته و هر محکمه دارای قاضی واحد باشد که صلاحیت رسیدگی به یک قضیه را داشته باشد؛ طوری‌که جواز دارد یک قاضی را در قضایای معینی قاضی تعیین نموده و آن را از قضاوت در غیر آن قضایا منع نمود؛ یعنی برای وی قضایای مشخصی را تخصیص داد؛ چون قاضی در قضاوت نائب خلیفه بوده و قضاوت مبنی بر این مانند وکالت است، بدون هیچ تفاوتی میان قضاوت و وکالت، چون قاضی وکیل خلیفه بوده و همان‌طورکه جواز دارد وکالت، وکالت خاص باشد، جواز دارد وکالت عام نیز باشد. بنا براین، جواز دارد که قاضی را در قضایای معینی تعیین و قاضی دیگری را در قضایای دیگر تعیین نمود، اگر چه در یک مکان هم باشد، مهم این است که در یک محکمه یک قاضی حکم کند؛ چنان‌چه از رسول الله صلی الله علیه وسلم در قضاوت در خصوص یک قضیه نیابت شد، مانند نیابت عمرو بن عاص و همان‌طور که در تمام قضایای یک ولایت از رسول الله صلی الله علیه وسلم نیابت شده است، مانند نیابت علی بن ابی طالب رضی الله عنه که به قضاوت یمن گماشته شد؛ چیزی‌که دال بر جواز خصوصی ساختن و عمومی ساختن قضاوت می‌باشد.

8-      این‌که مبنی بر این جواز دارد که قضایا را درجه‌بندی کرده و بر اساس آن درجات و بر اساس تخصص قضات در انواع مختلف قضایا محاکم متعددی ایجاد نمود و این تنظیماتی‌ است که در دوره‌های اولی میان مسلمانان وجود داشته است، چنان‌چه ماوردی در کتاب خویش (احکام السلطانیه) می‌گوید: ابو عبدالله الزبیری گفت: همواره امرای ما در بصره بر مسجد جامع قاضی‌ای را می‌گمارند که آن را قاضی مسجد می‌نامیدند، آن قاضی در خصوص دو صد درهم، بیست دینار و کمتر از آن حکم می‌نمود و از موقفی که برایش تعیین شده بود، تجاوز نمی‌کرد.

9-      این‌که قضاوت در اسلام از حیث حکم در قضایا؛ در یک درجه قرار دارد، در اسلام و سپس در دولت خلافت محاکم استئناف و محاکم تمییز وجود نخواهد داشت. به مجرد این‌که قاضی حکم خویش را صادر نمود، حکم آن نافذ بوده و حکم آن توسط قاضی دیگر نقض نمی‌گردد؛ چون قاعدۀ شرعی این است که (اجتهاد به مثل آن نقض نمی‌گردد). بنا براین، موجودیت محاکمی‌که احکام محاکم دیگر را نقض نماید صحت ندارد. 

اما برخی حالات مشخصی هست که در آن حکم قاضی نقض می‌شود و آن حالات عبارت اند از:

1-       آن گاه که قاضی بر اساس احکام کفر حکم کند، مبنی بر این فرمودۀ رسول الله صلى الله علیه وسلم:

«من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رد»

ترجمه: هرکسی در قضیۀ ما چیزی را احداث کند که از آن نباشد آن چیز مردود است.

2-       آن‌گاه که قاضی به حکمی حکم کند که مخالف نص قطعی کتاب، سنت و اجماع صحابه باشد، مبنی بر این روایت ابوداود از جابر رضی الله عنه:

«أَنَّ رَجُلًا زَنَى بِامْرَأَةٍ فَأَمَرَ بِهِ النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ فَجُلِدَ الْحَدَّ ثُمَّ أُخْبِرَ أَنَّهُ مُحْصَنٌ فَأَمَرَ بِهِ فَرُجِمَ»

ترجمه: مردی با زنی زنا کرده بود براساس فرمان رسول الله صلی الله علیه و سلم حد درَّه بر وی جاری شد، سپس خبر داده شد که وی محصن بوده است، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمان به سنگسار آن دادند.

3-      هرگاه قاضی حکمی را صادر کند که مخالف واقعیت قضیه باشد، مانند این‌که به قصاص نمودن شخصی مبنی بر این‌که وی قاتل است حکم کند، سپس قاتل واقعی مشخص شود. عبدالرزاق در تألیف خویش از ابی حرب بن اسود دیلی از پدرش روایت کرده که وی گفت: زنی نزد عمر رضی الله عنه آورده شد که بچه‌ای را به دنیا آورده بود؛ در حالی‌که شش ماه از ازدواج آن می‌گذشت. عمر رضی الله عنه خواست وی را سنگسار نماید، خواهرش نزد علی رضی الله عنه آمد و گفت: عمر خواهرم را سنگسار می‌کند، اگر کدام عذری برایش سراغ داری، برایم بگو! علی رضی الله عنه گفت: برایش عذری هست. وی تکبیری گفت که عمر رضی الله عنه آن را شنید؛ سپس به سمت عمر رضی الله عنه رفت و گفت؛ علی به این باور است که برای خواهرم عذری وجود دارد. عمر رضی الله عنه به دنبال علی رضی الله عنه فرستاده گفت: عذر آن چیست؟ علی رضی الله عنه گفت: الله سبحانه می‌فرماید:

﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ [بقره: 233]

ترجمه: مادران باید که فرزندان خود را دو سال تمام شیردهند.

و می‌فرماید:

﴿وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا [احقاف: 15]

ترجمه: و کمترین دوران بارداری و از شیرگرفتگی او سی ماه است.

در این صورت مدت زمان بارداری آن شش ماه و مدت زمان تا جداسازی او از شیر مادر بیست و چهار ماه می‌شود، گفت چنین شد که عمر رضی الله عنه آن زن را رها نمود. در این حالات و مانند آن حکم قاضی نقض می‌گردد و کسی‌که صلاحیت نقض آن را دارد قاضی مظالم است.

4- در اخیر: خوب است که قبل و بعد از محاکمه هر دو طرف مخاصم مورد موعظه قرار گیرند: چنان‌چه مسلم در صحیح خود از ام سلمه روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین فرمودند:

«إِنَّكُمْ تَخْتَصِمُونَ إِلَی وَلَعَلَّ بَعْضَكُمْ أَنْ یكُونَ أَلْحَنَ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ فَأَقْضِی لَهُ عَلَى نَحْوٍ مِمَّا أَسْمَعُ مِنْهُ فَمَنْ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ حَقِّ أَخِیهِ شَیئًا فَلَا یأْخُذْهُ فَإِنَّمَا أَقْطَعُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنْ النَّارِ»

ترجمه: شما نزد من برای مخاصمه (دعوی) می‌آیید، ممکن برخی از شما در استدلال خویش خوش لحن‌تر باشد و من طبق آن‌چه می‌شنوم قضاوت کنم، کسی‌‌که من قسمتی از حق برادرش را برایش دادم، پس وی، آن را نگیرد، چون من قطعه‌ای از آتش را برایش دادم.

 

ادامه مطلب...

حقوق بشر سکولاریستی و غربی یا وساوس شیطان!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در قدم نخست، کسی‌که بالای مخلوقات هیچ حقی نداشته و آفرینش، تعیین هدف و سرنوشت، مرگ و میر، حشر و نشر، حساب و کتاب، سزا و جزا، قضا و قدر، نفع و ضرر، رزق و روزی، بهشت و دوزخ، تسخیر زمین و آسمان، روشنی و تاریکی گرمی و سردی، رفت و آمد شب و روز را عهده‌دار نبوده و در توانش نیست و هم‌چنین کسی‌که جایگزین کردن نسلی و یا پیدایش نسل جدیدی، دام‌داری و زراعت را در توان نداشته و حتی عاجزتر از آنست که بتواند پشه‌ای را بیافریند و یا چیز ربوده شده خود را از آن بازپس گیرد، با این حال چگونه می‌تواند ادعا کند که تعیین و تعریف حقوق، تقنین و تشریع به وی سپرده شده و وی مرجع آن است و در قالب آن، با رأی و نظر خود و هم‌فکرانش هرگونه که بخواهد می‌تواند حقوق را تصویب کرده و حکم مثبت و منفی، رفع و نفی، سزا و جزا تعیین و تعریف کند؟!

منظور ما از حق و حقوق، مصلحت و منافعی است که به عنوان منافع مشخص تعیین و تعریف شده و توسط فرد و یا گروهی مورد تأیید قرار گرفته و بخاطر آن، قوانینی وضع شده که بر آن، سزا و جزا مرتب شده و بر اساس آن‏ها نظام‌ها و طرق زندگی تبنی و ساخته می‏شود.

پس فردی‌که مصلحت خودش را تعریف و تعیین کرده نمی‌تواند؛ چگونه خواهد توانست که مصلحت و منفعت دیگران را تعیین کند؟! در حالی‏که وی فردی از میان خودشان بوده که مثل آن‌ها از عجز و ناتوانی و نرمی و سستی برخوردار است. لذا این انسان با این عقل قاصر و محدود خود که نه از آفرینش مخلوقات آگاهی دارد و نه از تقدیر و سرنوشت‌شان، چگونه می‌تواند مصالح و منافع این همه مخلوقاتی‌ را که درهم و برهم بوده و متأثر از اندیشه‌های متفاوتی هستند و حتی با هم در تناقض قرار دارند، تعیین و تعریف کند؟!

با این حال، وی چگونه می‌تواند مصلحت و منفعت را بدون شناسایی و تشخیص نوعیت نیازمندی شخص، تعیین و تأیید کرده و آن را به عنوان قانون وضع کند؟! وقتی چیزی شناسائی نشود، به مثابه اینست که آن چیز وجود نداشته و در نتیجه، مفهومی را تولید نکرده و از آن، مفکوره‌ و قانونی ایجاد نشده و سزا و جزای بر آن مرتب نمی‌گردد.

لذا، این ادعای باطل و بی‌اساس از سوی انسان عاجز و ناتوانی‌که هیچ حقی بر مخلوقات ندارد، مبنی بر این‏که وی احاطه علمی بر هم‏نوعان خود از بشر داشته و وی غرائز، حاجات و خواسته‏ها، احوال و ضروریات اجتماع و نظام‌های جامعه بشر را می‌داند، واقعاً مضحک و خنده‌آور است. با این وجود بازهم اصرار دارد که وسوسه‌ها و خواهشات نفسانی متضاد خود را به عنوان ارزش‌ و قانون زندگی مردم مبنی بر این‏که حقوق انسان محدود به همین خواهشات و تمایلات است، قرار دهد. سپس در تخطی خود شرایط، زمان و مکان وسوسه‌ها و خواهشات نفسانی خود را اساس قرار داده و بر آن اصرار دارد! مراد از زمان و مکان در این‌جا، زمان و مکان اروپای غربی به دلیل جهانی بودنش و تسلط آن بر جهان و تمام بشریت می‏باشد!

این تکبر و اصرار در تلاش غلبه یافتن بر عجز و قصور انسان، منشأ بلاها و بیماری‌هاست و شر فراگیری است که ارزش‏ها را تحت نام ارزش‏ها ویران نموده، بشریت را تحت نام آزادی به اسارت کشیده، اذهان را به نام عقلانیت نابود کرده و إلحاد را برای خدائی گرفتن مخلوقات پدیدار ساخته و ظلم و ستم را تحت نام حقوق بشر وضع و وحی را تحت نام کفر به سکولاریسم و زیرپا کردن حقوق پیروانش انکار کرده است!

این استکبار و جهالت سیاه، به صاحب حق؛ یعنی الله سبحانه وتعالی حق‌گفته کفر ورزیده است. بنام آزادی عقیده توهم و غوغا بپا کرده، تعدی بر صاحب حق و پیامبرانش را روا دانسته و وحی را نیز مورد تجاوز قرار داده است. هر نوع بی‌خردی، بی‌حیائی و کفر را آزادی‌اندیشه خوانده و معصیت خالق و دشمنی با شریعت وی و تجاوز به حدود شریعت و ارتکاب محرمات و فواحش علنی و مخفیانه بطور فردی و یا جمعی را اساس زندگی قرار داده، در قالب نظام‌ها و قوانین برای بشر تقدیم کرده و آن را آزادی شخصی خوانده است! سپس خوردن اموال مردم به باطل را در قالب؛ معاملات سودی، قمار، فریب‌بازی، احتکار، استعمار، سرقت تلاش‌ها، انکار حقوق دیگران، سرقت دارایی‌ها و طمع و آزمندی در هر چیزی حتی در خود طمع را جائز و روا دانسته و آن را آزادی اقتصادی خوانده است. سپس از همه‌ی این گمراهی‌ها و آفات، قانونی وضع و در راه نشر و جهانی کردن آن تلاش کرده است.

به این ترتیب، بشریت تحت نام حقوق انسان از حق و واقعیت عدالت پروردگارش جدا و دور کرده شد و ملبس به لباس باطل غرب، کفر و ظلم آن گردید و کارش به اتمام رسید. غرب کافر برای انسان قوانین باطلی به تعداد هوا و هوس‌های شان پیشکش کردند! به جای ازدواج، لواطت و عشق‌بازی را وضع کردند و برای زنا، عنوان آمیزش و دوستی را مطرح کردند! از طریق زنا و زنازادگان به نسل تداوم بخشیدند، افراد اوباش و بی‌خرد را الگو قرار داده و آنان را سید و سرور قوم قرار دادند! دزدان را امین شمرده و وزیر خود ساختند، خیانت‌کاران را حاکم و رئیس قرار داده و فجار و منافقان را واعظ و مرشد خواندند! پَستان و فرومایگان را هنرمند و مبتکر و دروغ‌بافان را اهل نظر و اهل قلم جلوه داده و دروغ‌گویان گمراه کننده را اهل رسانه قرار دادند که در نتیجه، بشریت به بزرگ‌ترین تراژیدی مواجه گردیده و مصیبت نهایی خود را سپری کرد و افرادش را بسان خاشاک به باد فنا داده و قربانی کرد. در واقع، حقوق بشر ِسکولار غربی از همه فسادها فاسدتر و از هر بیماری فراگیر برای بشر کشنده‌تر و ویرانگرتر بوده است.

دو حالتی است که سومی ندارد و با زندگی مردم بسان شب و روز باهم پیوند خورده و جدائی ندارد: حالت هدایت و گمراهی، حق و باطل و ایمان و کفر بوده که با نابودی آبادی‌ها و ساخت‌ و ساز مجدد آن‌ها، نسل‌ اندر نسل وجود داشته و خواهد داشت. تمدن غرب با نظام شوم و حقوق بشر ملعون آن، همیش حالت کفر، گمراهی و باطل محض است و اسلام بزرگ، همیش حق واقعی و به تمام معنا هدایت و شریعت کامل و نهایت اخلاص می‌باشد.

‌اما بدتر از حقوق بشر، اینست که گروهی از اهل اسلام -که اهل حق هستند- از حق شان دور و از هدایت شان منحرف شوند و حق و راه نجات را در باطل و گمراهی غرب کافر جویا شوند که یقیناً این عمل، کمر را خم داده و سبب نابودی دین و دنیا می‌شود. برای کسانی‌که به واقعیت متعفن سکولاریسم -که در آن بسر می‌بریم- تسلیم و زمین‌گیر شده اند، قاطعانه می‌گوییم: به سوی رشدتان برگشته و بر فرمان پروردگارتان استقامت پیشه کنید؛ زیرا بعد از اسلام چیزی جز گمراهی نبوده و راه نجاتی جز پناه بردن به الله سبحانه وتعالی -که غیر از وی هیچ دور کننده ضرری نیست- وجود ندارد!

سکولاریسم و حقوق بشر آن، هیچ خوبی در بر نداشته و جز کفر و گمراهی و نابودی دین و دنیا و زیان‌مندی آشکار چیزی در پی ندارد! اسلام عظیم واقعیتی از وقایع نبوده؛ بلکه حق آشکاری است که غیر از آن باطل است! اسلام دینی از جمله ادیان نبوده؛ بلکه تنها دین پذیرفته شده بوده و مادون آن، گمراهی، کفر و شرک بزرگ است!

الله بلندمرتبه و بزرگ راست گفت و سطحی‌فکران و ساده‌اندیشه‌شان دروغ گفتند.

﴿وَ مَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَٰمِ دِينًا فَلَن یُقبَلُ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخَٰسِرِينَ﴾ [آل عمران: 85]

ترجمه: و کسی‌که غیر از (دین اسلام و شریعت) اسلام، دینی را برگزیند، از او هرگز پذیرفته نمی­شود و او در آخرت از زمره زیان‌کاران خواهد بود.

نویسنده: مناجی محمد

برگرفته از شماره 446 جریده الرایه

مترجم: محمد مزمل

 

ادامه مطلب...

عوامل درگیری‌ها میان افغانستان و ایران

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

تنش‌ها میان ایران و افغانستان به دلیل کشمکش‌های طولانی که میان این دو کشور بر سر توزیع آب دریای هلمند وجود دارد، مجدداً بالا گرفته است. باید گفت که دریای هلمند منبع اصلی آب برای این دو کشور به شمار می‌رود. سایت خبری دویچه ویله به تاریخ 3 جون 2023م نوشت: «نیروهای مرزی ایران و طالبان هفتۀ گذشته در نزدیکی مرز مشترک به شدت با یکدیگر درگیر شدند و این درگیری منجر به کشته شدن و زخم برداشتن شماری از سربازان دو طرف گردید. این درگیری موج جدیدی از بالاگرفتن تنش‌ها میان دو طرف به شمار می‌رود و هر یک از دو طرف، جانب مقابل را مسئول آغاز درگیری‌ها می‌داند. این در حالی است که اختلافات میان کابل و تهران در این اواخر بر سر دریای هلمند یا "هیرمند" چنان‌ که در ایران نامیده‌ می‌شود، بالا گرفته است. باید گفت که دریای مذکور منبع اصلی آب برای هردو کشور به شمار می‌رود.»

شبکۀ الجزیره نیز به تاریخ 1 جون 2023م در صفحۀ انترنتی خود به نقل از روزنامۀ "ازویستیا"ی روسیه نوشت: «روابط میان ایران  و حکومت طالبان به دلیل حمایت تهران در جریان جنگ داخلی در افغانستان از مخالفان گروه طالبان موسوم به "ائتلاف شمال"، شاهد تنش‌های گوناگونی بوده است. این در حالی است که دو کشور اختلافات دینی و سیاسی نیز با یکدیگر دارند، به علاوۀ کشمکش‌های اخیر بر سر منابع آب دریای هلمند که به بحیرۀ هامون در خاک ایران می‌ریزد. بر اساس توافق صورت گرفته در سال 1973م، افغانستان مکلف است سالانه 850 میلیون متر مکعب از آب دریای مذکور را به ایران بدهد. این موضوع پس از به قدرت رسیدن طالبان پیچیده‌تر گردیده است.»

پرسش این است که دلایل این مشکلات و درگیری‌ها میان دو طرف چیست؟ و این‌که به کجا خواهد انجامید؟ دیگر این‌که آیا قدرت‌های بزرگ دنیا نیز در این اختلافات دست داشته و می‌کوشند برای تحقق پروژه‌های استعماری خود از آن استفاده نمایند یا خیر؟

پاسخ:

برای روشن شدن اسباب این درگیری‌ها و این‌که به کجا خواهد انجامید، مسایل زیر را بررسی می‌نماییم:

1. آژانس خبری فارس به تاریخ 27 می 2023م گفت: «مرزبانان ایران و نیروهای طالبان در نزدیکی خط مرزی میان دو کشور با یکدگر درگیر شدند.» آژانس مذکور به نقل از یک منبع آگاه گفته که «نیروهای مرزی ایران و افراد مسلح طالبان با یکدیگر درگیری لفظی نمودند که سرانجام منجر به تیراندازی میان دو طرف گردید. قاسم رضایی معاون فرمانده کل نیروهای امنیت داخلی ایران در نخستین اظهارات رسمی خود گفت: «تهران اجازه نمی‌دهد هیچ‌گونه حادثۀ اسف‌باری در مرز با افغانستان رخ دهد. گروه طالبان در مرز مشترک میان ایران و افغانستان چندین بار مرتکب اشتباهاتی گردیدند. به دولت‌های همسایه می‌گوییم که مرزهای ما، مرزهای دوستی بوده و نباید اجازه دهیم هیچ‌گونه حادثۀ اسف‌باری در آن رخ دهد. نیروهای طالبان صبح امروز به جانب ایران تیراندازی نمودند و مرزبانان ایران نیز واکنش نشان دادند. درگیری‌ها برای مدتی متوقف گردید، اما اخیراً یک‌بار دیگر بالا گرفته و هنوز ادامه دارد.» وی گفت که احمد رضا رادان، فرمانده کل نیروهای امنیت داخلی ایران "به مرزبانان دستور داده به هرگونه هتک حرمت و تجاوز مرزی با قاطعیت واکنش نشان دهند.» آژانس رسمی  خبری ایران "ایرنا" نیز گفت: «درگیری‌های امروز 27 می 2023م میان مرزبانان و نیروهای طالبان منجر به کشته شدن دو تن از نیروهای وابسته به گروه طالبان گردید و دو تن از نیروهای ایران نیز کشته و چندین فرد ملکی دیگر زخم برداشتند.»

2. عبدالنافع تکور، سخنگوی وزارت داخله افغانستان در صفحۀ تویتراش نوشت: «دو تن در درگیری‌های امروز در ولایت مرزی نیمروز کشته شدند؛ یکی از ایران و دیگری از افغانستان و شماری نیز زخم برداشته اند. باید گفت که امارت اسلامی از درگیری با همسایه‌گانش حمایت نمی‌کند.» (منبع: شبکۀ داخلی طلوع نیوز 27 می 2023م). پولیس افغانستان به تاریخ 29 می 2023م تأکید نمود که گذرگاه مرزی میان افغانستان و ایران موسوم به "پل ابریشم" که به دلیل درگیری‌های مسلحانه چند ساعته میان دو طرف به تاریخ 28 می 2023م مسدود شده بود، مجدداً باز گردید.

این‌ها همه بیان‌گر آن است که اوضاع مرزی میان دو طرف از نظر امنیتی شکننده بوده و هر لحظه ممکن است درگیری جدیدی صورت گیرد. در جریان دو سالی که از به قدرت رسیدن طالبان می‌گذرد تا کنون بیش از 10 بار میان ایران و افغانستان زد و خوردهایی از این دست صورت گرفته و این نشان می‌دهد که تنش‌ها میان دو طرف شبه دایم می‌باشد.

3. اختلافات میان ایران و افغانستان بر سر سهم آب از دریای هلمند یا "هیرمند" چنان که در ایران نامیده می‌شود، شدت گرفته است. این اختلافات از گذشته میان این دو سرزمین وجود داشته، چنان‌چه در سال 1973م توافق‌نامه‌یی میان دو طرف امضا گردید که بر اساس آن، افغانستان باید سالانه 820 میلیون متر مکعب آب دریای هلمند را به ایران بدهد، اما ایران ادعا می‌کند که سالانه فقط دو میلیون متر مکعب آب داده می‌شود. پس به نظر می‌رسد مهم‌ترین مشکل میان این دو سرزمین، مشکل آب است و شروع آن بر می‌گردد به یک و نیم قرن قبل، زمانی‌که انگلیس این سرزمین‌ها را از یکدیگر جدا نمود. موسوی معاون وزیر خارجۀ ایران به تاریخ 28 می 2023م در صفحۀ تویترش نوشت: «باید بیدار باشیم، آن‌چه امروز در مرز میان "زابل – نیمروز" اتفاق افتاد، در حقیقت ادامۀ دسیسه‌های استعمارگران است. اگر گولد اسمت با نیرنگ‌اش، سیستان آباد را در سال 1872م به وضعیت امروزی آن رسانید. باید دانست که وارثین امروزی او قصد دارند ایران و افغانستان را ویران نمایند. مردم ما و نخبه‌گان این دو سرزمین باید بدانند که هرگونه کشمکشی به معنای خسارت استراتیژی هردو سرزمین خواهد بود.»

4. پس این داستان به زمانی برمی‌گردد که این دو سرزمین به هیأت داوری انگلیس به رهبری ژنرال گولد اسمیت پناه بردند، هیأتی‌که در سال 1871م اقدام به ترسیم مرزی میان دو سرزمین نمود و این کار را در جریان یک سال تمام کرد. افغانستان و ایران مرز مشترک طولانی دارند که از تنگۀ ذوالفقار در مثلث مرزی میان ایران، افغانستان و ترکمنستان شروع شده و تا کوه ملک سیاه در مثلث مرزی میان ایران، افغانستان و پاکستان در جنوب ادامه داشته و به 945 کیلومتر می‌رسد.

این‌جا بود که اختلافات بر سر تقسیم آب هلمند، زمانی‌که انگلیس منطقۀ سیستان و بلوچستان را در زمان ترسیم مرز از یکدیگر جدا نمود و به این ترتیب بهانۀ اختلافات مزمن میان این سرزمین‌های اسلامی "افغانستان، ایران و پاکستان" آغاز گردید و این مکری است که استعمارگران در تمام سرزمین‌های اسلامی و غیر اسلامی که اشغال نمودند به کار گرفتند. انگلیس‌ها سرزمین‌های استعمار شده را تقسیم ‌نمودند و با این کار، آتش نزاع و تنش‌ها را در مناطق تقسیم شده شعله‌ور کردند، چنان‌که در این نقطه از سه سرزمین مذکور، حرکت‌ استقلال طلب به وجود آمد تا به این ترتیب برای عملی شدن دسیسه‌های انگلیس و مداخلۀ آن در این سرزمین‌ها زمینه‌ساز و بهانه‌یی وجود داشته باشد و کشمکش‌های مرزی میان سه طرف را ادامه دهد و مردم این مناطق یکدیگر را به قتل برسانند و در نتیجه؛ انگلیس بتواند نفوذش را در این سرزمین‌ها حفظ نموده و ساکنان این سرزمین‌ها را در حالت ضعف نگهدارد تا توان بیرون شدن از زیر قبضۀ انگلیس را نداشته باشند و یا در صورتی‌که انگلیس نفوذ خود را از دست بدهد، بتواند به این وسیله مجدداً آن را به دست آورد.

5. اختلافات میان این دو سرزمین در دو طرف مرز هم‌چنان ادامه یافت، مخصوصاً پس از تغییر مسیر دریای هلمند در سال 1896م. طول دریای هلمند که نزدیک به 1150 کیلومتر می‌رسد و از چندین ولایت افغانستان و نیز ولایت/استان سیستان و بلوچستان که انگلیس آن را میان افغانستان، ایران و پاکستان تقسیم نمود، گذشته سرانجام به بحیرۀ مشترک هامون با ایران می‌ریزد. ترسیم مجدد مرز میان افغانستان و ایران توسط هنری مکماهون یک ژنرال انگلیسی و تقسیم آب دریای هلمند میان دو طرف در سال 1905م صورت گرفت. ژنرال مذکور شرط گذاشت که افغانستان اجازه ندارد بندهای آبی را روی دریای مذکور بنا کند که منابع آبی ایران را متضرر نماید و به ایران دستور داد که فقط یک سوم آب دریا را دریافت کند. اما جانب افغانستان در زمان حاکمیت امیر حبیب الله خان، فیصلۀ مذکور را نپذیرفت و آن را جانب‌دارانه به نفع ایران خواند.

اختلافات در جریان ده‌ها سال هم‌چنان ادامه یافت و هیأت‌های فیصله‌کننده متعددی تعیین گردید و توافق‌نامه‌های مختلفی نیز امضا شد و سپس نقض گردید.

کشمکش میان دو طرف در سال 1934م شدت گرفت و دو طرف تصمیم گرفتند به مادۀ دهم معاهدۀ سال 1921م که میان دو طرف به امضا رسیده بود، مراجعه نکنند؛ ماده‌یی که بر اساس آن: "بریتانیا در اختلافات مرزی داوری خواهد نمود". دو طرف در عوض به یک هیأتی از ترکیه مراجعه نمودند تا در زمینه فیصله نماید، اما این هیأت در کارش ناکام ماند. سپس در سال‌های 1936 و 1939م مذاکراتی میان دو طرف راه‌اندازی گردید و زمانی‌که ایرانی‌ها خواستار نیم آب موجود در بند "کمال خان" شدند، افغان‌ها این خواسته را رد نمودند و در نتیجه این گفتگوها نیز ناکام ماند. سپس گفتگوهای سال 1951 و نیز گفتگوهای سال 1958م نیز ناکام ماند تا این‌که سال 1973م فرا رسید؛ زمانی‌که میان دو طرف توافقنامه‌یی به امضا رسید که بر اساس آن قرار شد 10% از این آب به ایرانی‌ها داده شود، اما پارلمان افغانستان آن را تصویب نکرد. سپس کودتای کمونیست‌ها در سال 1978م در افغانستان رخ داد و آنان توافق‌نامۀ مذکور را به صورت کل رد نمودند و در پی آن و مشخصاً در سال 1979م، تجاوز اتحادجماهیر شوروی به رهبری روسیه به افغانستان صورت گرفت و این سرزمین زیر اشغال روسیه رفت و قضیۀ آب دریای هلمند میان دو طرف به حالت خود باقی ماند.

6. این موضوع پس از شکست روس‌ها و هم‌پیمانان شان و خروج ذلیلانۀ آنان از افغانستان و تشکیل حکومت مجاهدین و به قدرت رسیدن طالبان در دور اول حکومت شان میان سال‌های 1996 تا 2001م به همان وضعیت قبلی ادامه یافت. سپس تجاوز امریکا و اشغال افغانستان صورت گرفت، در این مرحله، به ویژه در زمان حکومت اشرف غنی در سال 2014م، وی تصمیم گرفت بالای ده دریایی که از افغانستان سرچشمه گرفته و آب آن وارد خاک دولت‌های همسایه می‌شود، بدون این‌که افغانستان از آن استفاده نماید، بندهای آب‌گردان در غرب و شرق افغانستان بنا نماید و موفق شد در حدود 49 بند آب بنا کند. بنای بند "کمال خان" در ولایت نیمروز در نزدیکی مرز ایران پس از 4 سال کار تکمیل گردید و در ماه مارچ 2021م افتتاح شد و بنای این بند بالای سهم ایران از آب افغانستان تأثیر زیادی گذاشت. اشرف غنی در اظهارات‌اش اشاره نمود که وی قصد ندارد جریان آب به ایران را ادامه دهد، مگر این‌که در بدل آن نفت بدهند.

با دور دوم به قدرت رسیدن طالبان به تاریخ 15 آگست 2021م، ایران از حکومت جدید خواست به توافق‌نامۀ سال 1973م برگردند. لازم به ذکر است که خود ایران نیز در موضوع آب با دولت‌های همجوار مشارکت دارد و این مشارکت در صورت تداوم تقسیمات موجود استعماری، منجر به بروز مشکلات بیش‌تر خواهد شد.

7. ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران در جریان سفرش به تاریخ 18 می2023م به شهر چابهار ولایت سیستان و بلوچستان در هشدار به حاکمان افغانستان گفت: «حق‌آبۀ دریای هیرمند حق مردم منطقۀ سیستان و بلوچستان بوده و معاهده‌ها و توافق‌نامه‌ها در این موضوع صراحت دارد.» وی در حالی‌که حاکمان افغانستان را هشدار می‌داد، گفت: «حاکمان افغانستان بدانند که این یک مسألۀ طبیعی نیست. آنان این مسأله را جدی بگیرند و ما به آنان هشدار می‌دهیم که حق مردم در سیستان پاکستان و سیستان و بلوچستان ایران از آب هیرمند را هرچه زودتر به آنان بدهند.» او افزود: «حکومت با جدیت تمام سعی دارد آب را از بحر عمان به منطقۀ شرق ایران برساند، اما این پروژه زمان‌گیر است.» (منبع: صفحۀ انترنتی جهان ایران، 18 می 2023م)

آژانس خبری ایرنای ایران به نقل از حسن کاظمی، سفیر ایران در افغانستان نوشت: «اگر ثابت شود که در بند کجکی آب وجود دارد و طالبان از دادن سهم ایران از آب هیرمند خودداری می‌کند، در این صورت طالبان باید مسئولیت آن را به دوش گیرد و آن زمان حجت دیگر تمام خواهد بود و حکومت ایران می‌داند که چه واکنشی نشان دهد.» (منبع: العربیة 25 می 2023م)

از اظهارات این دیپلومات ایران در افغانستان چنین به نظر می‌رسد که ایران هشدار می‌دهد اوضاع میان دو سرزمین را متشنج خواهد نمود. ایران قبلاً در زمان حضور امریکا و حکومت‌های مزدور و وابستۀ افغانستان چنین هشدارهایی نمی‌داد و روابط‌اش با آن حکومت‌ها خوب بود، هرچند مشکل آب از ده‌ها سال به این طرف وجود داشت. بنابر این، اظهارات هشداردهنده و تهدیدآمیز رئیس‌جمهور ایران و سایر مسئولین ایران نشان می‌دهد که اوضاع میان این دو سرزمین به خوبی پیش نمی‌رود و تنش‌ها هم‌چنان بالا خواهد بود تا زمانی‌که ایران مشکل آب منطقۀ سیستان و بلوچستان خود را حل نماید، چنان‌چه رئیس‌جمهور ایران اشاره نمود که حکومت سرگرم کشانیدن آب از بحر عمان بوده؛ آبی‌که باید شیرین شود و سپس به زمین‌های زراعت توزیع گردد.

به نظر می‌رسد مسئولین ایران قصد دارند از این قضیه به نفع خود استفاده نمایند و حکومت افغانستان را دلیل این مشکل معرفی نمایند که انگار از سرازیر شدن آب از جانب افغانستان جلوگیری می‌کنند. ضمناً باید گفت که این مشکل بیش از یک و نیم قرن سابقه دارد، زیرا مردم این منطقه علیه نظام حاکم در ایران به دلیل اهمال و حاشیه روی خشم‌گین می‌باشند، چنان‌چه این منطقه بارها شاهد تحرکات اعتراضی علیه نظام بوده و کسانی هم هستند که خواستار جدایی از ایران می‌باشند.

8. ذبیح الله مجاهد، سخنگوی امارت اسلامی افغانستان به تاریخ 27 می 2023م در صفحۀ تویترش نوشت: «کابل به تعهدات خود پایبند است، اما میزان آب در پی خشک‌سالی‎های شدید کاهش یافته.» وی افزود: «اظهارات نامناسبی که از جانب ایران در این خصوص مطرح گردیده می‌تواند روابط دو کشور را متضرر نماید. بناءً بهتر است چنین اظهاراتی تکرار نشود.» این یک واکنش مناسب و عاری از تهدید است؛ اما تهدید را رد نموده و هشدار می‌دهد که نباید تکرار شود، چه اظهارات رئیسی و یا سایر مسئولینی که اظهارات تهدید و توهین‌آمیز را متوجه افغانستان نمودند و به نظر می‌رسد افغانستان تمایل ندارد روابط‌اش با ایران متشنج شود.  

9. دریاهای متعدد مرزی میان افغانستان و ایران وجود دارد، مانند دریای هلمند، دریای فراه و دریای هریرود. دریاهای کوچکی نیز وجود دارد مانند هاروت و دریای خاش و نیز دریای بودائی که تمام این دریاها از افغانستان سرچشمه گرفته و در نهایت به بحیرۀ پوزک و بحیرۀ صبری می‌ریزد که در اطراف مرز مشترک میان دو سرزمین موقعیت دارد. دریای هلمند منبع اصلی تأمین آب زمین‌های سیستان به شمار می‌رود و به مثابۀ شریان زندگی برای ولایت/استان سیستان و بلوچستان شمرده می‌شود؛ ولایتی که از خشک‌سالی‌های مزمن رنج می‌برد.

به نظر می‌رسد دریاهای افغانستان، مخصوصاً دریای هلمند، نقش جیوسیاسی بزرگی در روابط میان این دو سرزمین بازی می‌کند و افغانستان می‌تواند از موضوع آب به عنوان ابزار نیرومند فشار علیه ایران و دیگران برای تحقق اهداف اقتصادی و سیاسی خود استفاده نماید؛ مخصوصاً با توجه به این‌که در حدود 95% این آب‌ها در داخل خود افغانستان جریان دارد.

10. از آن‌چه گفته شد چنین بر می‌آید که اساس این مشکل را انگلیس با "تجزیه" نمودن سرزمین مسلمانان گذاشته است، چنان‌چه منطقۀ سیستان و بلوچستان را به سه بخش تقسیم نمود؛ یک بخش برای ایران، بخش دیگر برای پاکستان و بخش سوم برای افغانستان. همین تجزیه باعث گردیده مردم یک منطقه بر سر یک دریایی که از همین منطقه سرچشمه گرفته و در بخش دیگری از آن می‌ریزد، به عنوان سه طرف مخالف باهم به اختلاف و نزاع برخیزند. در حالی‌که اگر این سرزمین‌های سه گانه، یک اصل و اساس می‌داشت و چنان که الله سبحانه وتعالی دستور داده، در زیر چتر یک دولت واحد قرار می‌داشت، قطعاً مسأله به ساده‌گی حل و فصل می‌گردید.

بنابر این، حل این مشکلی که میان ایران و افغانستان به وجود آمده و تا سرحد درگیری نظامی پیش رفته ممکن نیست، مگر با ملغا نمودن جغرافیه و دولت‌های ملی ایران و افغانستان و سایر کیان‌های موجود در جهان اسلام و تمثیل آن در قالب دولت واحد مبتنی بر اسلام؛ دولتی‌که بر تمام تفاوت‌های نژادی، مذهبی و مرزی که انگلیس پایه‌گذاری نموده، پایان دهد! پس اصل مشکل همانا تقسیمات استعماری سرزمین‌های اسلامی است و تمام مسلمانان تا کنون در آتش استعمار و پیامدهای آن می‌سوزند؛ چنان‌که برخی از مسئولین ایران از آن یاد نمودند و در فوق به آن اشاره شد.

راه‌حل این مشکل نیز چیزی نیست بجز برگردانیدن این سرزمین‌ها به حالت قبل از استعمار و تبدیل کردن آن به دولت واحدی که واقعاً مبتنی بر اسلام باشد؛ دولتی‌که تمام اساسات، جزئیات و جوانب آن مبتنی بر اسلام عزیز باشد و آنگاه است که هر آبی به آبریز خودش خواهد ریخت و انسان‌ها، حیوانات و نباتات همه به درستی سیرآب خواهند گردید و خیر و برکت زمین به خواست الله متعال فراوان خواهد شد. هم‌چنین سرمایه‌های نفتی نیز به درستی و یک‌سان در اختیار همه قرار خواهد گرفت و به این ترتیب، تمام مردم از خیر و برکت الهی بهره‌مند خواهند شد و در زیر سایۀ احکام اسلام حنیف، احساس سعادت و رفاه خواهند نمود.

هرنوع راه‌حل دیگری غیر از آن‌‍چه گفته شد، راه‌حل‌های جزئی و موقتی خواهد بود و به سان بمب‌ ساعتی خواهد بود که هر لحظه قابلیت منفجر شدن را دارد. پس از تمام طرف‌ها می‌طلبیم با جدیت تمام برای برپایی دولت خلافت راشده بر منهج نبوت سعی و تلاش نمایند؛ خلافتی‌که سرزمین‌های مسلمانان را یکجا نموده و وحدت خواهد بخشید و آنگاست که مسلمانان توسط اسلام به عزت واقعی خود دست یافته و برادروار مشغول بندگی الله متعال خواهند شد.

این است راه‌حلی که اسلام همۀ ما را بدان فرا می‌خواند؛ راه‌حلی که عزت و سر بلندی و زندگی آبرومندانه را در پی دارد! الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا للهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ [انفال: 24]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید، هرگاه الله و پیامبر، شما را به چیزی فراخواندند که به شما زندگی می‌بخشد، [فرمان] آنان را اجابت کنید و بدانید که الله میان انسان و دلش حایل می‌شود و این‌که در نزد او گرد آورده می‌شوید.

هفدهم ذی القعده 1444هـ.ق.

6 جون 2023م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

محمد صلاح، شهید با افتخار امت اسلامی!

(ترجمه)

خبر:

یادآوری وسیعی از محمد صلاح، شهید مصری که لقب "عرب با افتخار واقعی" را برایش دادند. (منبع: عربی 21)

تبصره:

سرباز جوان مسلمانی از مصر کنانه، سرزمین صلاح الدین، قطز و بیبرس؛ او توافق نامه‌های خائنین و مرزهای استعماری را زیر پا نمود و با یهودیان جنگید و عقب‌نشینی نکرد تا این‌که به درجه شهادت نایل گردید. رحمت الله سبحانه وتعالی بر وی باد!

این سرباز جوان مسلمان به مسلمانان ثابت می‌کند و به آن‌ها می‌گوید: «از ارتش‌های خود امیدتان را از دست ندهید؛ چون ما از شما هستیم و شما از ما هستید! ما احساسات شما را احساس می‌کنیم و به غم‌های تان غمگین می‌شویم!»

این سرباز به جوانان مسلمان می‌گوید: «آنچه که به دین و آخرت شما نفع می‌رساند، مشغول شوید! از پیروان خالی الذهن خود را دور سازید و آنچه در رسانه‌های غرب و پیروان آن صادر می‌شود دوری کنید!»

پیام درخشان سرباز جوان مسلمان به ارتش امت اسلامی، که از آن‌ها دعوت می‌کند تا این‌که غبار ذلت و کاهلی را از خود دور سازند و از حکام خائن، که به پاسبانی رژیم یهود ترسو شب و روز خود را صبح می‌کنند، پیروی نکنند.

ما باید این حادثه را در نظر بگیریم و مانند رسانه‌های سیسی و امثال او آن را نادیده نگیریم و حقیقت آن را جعل نکنیم.

رحمت الله سبحانه وتعالی بر روان مطهر محمد صلاح، شهید قهرمان و با افتخار امت اسلامی!

نویسنده: عبد العزیز المنیس

19 ذی القعده 1444هـ.ق.

مطابق به پنجشنبه 8 جون 2023م.

مترجم: پارسا امیدی

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه