دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
مصعب ابن عمیر و طلب نصرت در مدینه
بسم الله الرحمن الرحيم

مصعب ابن عمیر و طلب نصرت در مدینه

(ترجمه)

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

پرسش اول: دلایلی‌که حضرت مصعب ابن عمیر رضی الله عنه طلب نصرت نموده کدام‌ها اند؛ با آن‌که وی رضی الله عنه در مدینه حامل دعوت بود؟ امیدوارم پاسخ قناعت بخش دهید. برادرتان جهاد

پرسش دوم: در پاسخ به پرسش ترک کننده‌گان و تأخیر نصرت چنین آماده است: «آیا مصعب رضی الله عنه در موضوع طلب نصرت فوق احسان به خرچ داد؟» و چنین آمده است: «رسول الله صلی الله علیه وسلم از چندین قبائل طلب نصرت نمود؛ حال آن‌که آنان کدام پاسخ قناعت‌بخش به ‌رسول الله صلی الله علیه وسلم ندادند و مصعب رضی الله عنه چنین پاسخی را از آنان دریافت کرد.» پس شیخ گرامی، دلیلی‌که حضرت مصعب رضی الله عنه از اهل مدینه طلب نصرت نموده بیان دارید؛ زیرا برحسب کتب سیرت و نیز کتاب دولت اسلامی شیخ تقی الدین نبهانی رحمه الله حضرت مصعب ابن عمیر رضی الله عنه در مدینه مصروف دعوت مردم به اسلا بود، آنچه ما از نظر گذراندیم، وی به طلب نصرت دین نرفته بود. بناءً از شما درین مورد، وضاحت بیشتر می‌خواهم. الله متعال اجر نصیب‌تان کند و همۀ‌مان را هرچه زود در زیر چتر دولت اسلامی جمع نماید. برادرتان عطیه جبارین از فلسطین.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

پرسش‌های‌تان مشابه اند و اینک ان‌شاء‌الله به پاسخ‌های ‌آن می‌پردازم:

1- این پرسش مرا به شگفت انداخت؛ شما از من دلیلی را خواستید که حضرت مصعب رضی الله عنه در مدینه طلب نصرت نموده، با آن‌که وی حامل دعوت در مدینه بود؛ چنانچه "جهاد" فرمود که آیا مردم را به اسلام دعوت می‌نمود؟ به همین قسم "عطیه" فرمود که آیا این طور نیست؟ و آیا طلب نصرت بخش از حمل دعوت نمی‌باشد؟ و آیا طلب نصرت بخش از دعوت بسوی اسلام نیست؟

یقیناً حامل دعوت عامۀ مردم ‌را بسوی اسلام دعوت می‌نماید، در میان آنان اهل قوت و قدرت را نیز بسوی اسلام دعوت می‌کند؛ دعوت عامۀ مردم فقط حمل دعوت است و اما دعوت اهل قوت و قدرت نیز حمل دعوت و اما طلب نصرت است. رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از آن‌که الله سبحانه وتعالی وی را امر به طلب نصرت نمود، وی صلی الله علیه وسلم به قبائلی‌که دارای اهل قوت و قدرت بودند، رفته و رئیس هر قبیله را بسوی اسلام دعوت می‌نمود، در صورتی‌که اسلام می‌آوردند، آن‌ها ‌را به نصرت دین دعوت می‌نمود، اما در صورتی‌که رئیس قبیله از جملۀ اهل قوت و قدرت نه؛ بلکه از مردم عامه بود، یا این‌که قبیلۀ وی کوچک و که دارای اهل قوت و قدرت نبود، رسول الله صلی الله علیه وسلم وی را تنها به اسلام دعوت می‌نمود؛ نه به طلب نصرت.

2- این چنین حضرت مصعب رضی الله عنه اهل مدینه را به اسلام دعوت کرد و قرآنکریم را ازبهر انتشار اسلام به آنان تلاوت می‌نمود، به سرحدی‌که حضرت مصعب رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «در مدینه هیچ خانه‌ای باقی نمانده که در آن اسلام داخل نشده باشد و یا یکی از اهل آن خانواده به اسلام نگرویده باشد؛ یعنی مسلمانان تعداد شان 73 تن بوده و به تناسب اهل قوت و قدرت بیشتر شده است.» با این وجود، روابط حضرت مصعب رضی الله عنه با اهل قوت و قدرت آسان شد و در سال یازدهم بعثت نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم حاضر گردیده و موضوع را به رسول الله صلی الله علیه وسلم عرض نمود که اهل قوت و قدرت در موسم حج سال دوازدهم بعثت به‌هدف ادای حج بیایند، اما رسول الله صلی الله علیه وسلم توانائی آنان را شرط گذاشت.

3- آنچه در کتاب دولت اسلامی پیرامون موضوع آمده قرار ذیل است: وقتی زمان حج فرارسید مصعب رضی الله عنه به مكه برگشت و به رسول الله صلی الله علیه وسلم خبر مسلمانان و قوت‌شان را حكایت كرد و اوضاع مدینه را برای‌شان بیان نموده گفت: در مدینه حكایتی وجود ندارد؛ مگر حكایت پیامبر صلی الله علیه وسلم و در فضای آن جز اسلام چیزی دیگری نیست و این‏که مسلمانان در آن‌جا آن‌قدر قوت و توانایی دارند كه بر اثر آن اسلام بر همه امور غلبه دارد. یا رسول الله صلی الله علیه وسلم تعداد از مسلمانانی‌كه ایمان قوی به پروردگار و استعداد كامل برای بدوش گرفتن رسالت الله سبحانه وتعالی و دفاع از دین وی را دارند، امسال نزد تو حاضر خواهند شد.

پیامبر صلی الله علیه وسلم از اطلاعات حضرت مصعب رضی الله عنه بسیار خوشحال شد و به فكر عمیق دركارها افتاد و نظری بر جامعۀ مكه و مدینه انداخت؛ چون در مكه دوازده سال پی‌درپی دعوت كرد و هیچ‌گونه کوتاهی و تقصیری هم نكرد، هرگاه فرصتی دست می‏داد، با تمام توان در راه دعوت می‏کوشید و انواع اذیت‏ها را تحمل می‏كرد. با وجود این همه، جامعه منجمد بود و دعوت راهی در آن نمی‏یافت و علت این همه آن بود كه در دل‏ها و نفس‏های‌شان سنگدلی و شدت وجود داشت و عقل‏های‌شان بر دین قدیم منجمد شده بود. لذا به‌خاطر آن‌كه در روح و روان اهل مكه بت‌پرستی و شرك كه مكه مركز عمومی آن بود، سرایت كرده بود، جامعۀ مكه قصی‌القلب بود و قابلیت دعوت در آن بسیار ضعیف بود؛ اما در جامعۀ مدینه با گذشت یك سال بر اسلام چند تن از مردم خزرج، سپس بیعت‌كردن دوازده‌تن و زحمت‌كشی حضرت مصعب ابن عمیر به مدت یك سال دیگر، این‏ها در جهت ایجاد فضای اسلامی در مدینه و داخل‌شدن مردم به دین الله سبحانه وتعالی با این سرعت،حیرت انگیز بود.

4- چنانچه دیده می‌شود حضرت مصعب رضی الله عنه قبل از این‌که اهل قوت و قدرت را به‌سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم ارسال نماید، به رسول الله صلی الله علیه وسلم از انتشار اسلام در مدینه اطلاع داده و نیز باخبر ساخت که اهل قوت و قدرت آمادۀ حضور در موسم حج سال آینده بوده و توانائی آن را نیز دارند. بناءً رسول الله صلی الله علیه وسلم از آنچه مصعب رضی الله عنه برایش گفت، شادمان گردید و قرار گذاشته و توافق نمود‌ که در موسم حج سال دوازدهم بعثت که بنام بیعت عقبه ثانیه مسمی است، اشتراک نمایند.

5- حالا آنچه در کتاب دولت بیان گردیده تکمیل می‌نمایم: در آن وقتی‌كه سال دوازدهم رسالت و موافق 622م بود، قدوم حاجیان را انتظار كرد. حاجیان مدینه زیاد بودند و در میان‌شان هفتاد و پنج تن از مسلمانان بود كه هفتاد و سه تن آن مرد و دو تن دیگرشان زن بود و زنان عبارت بودند از نسیبه بنت كعب(ام عمار) كه یكی از زنان بنی‌مازن بن نجار بود و اسماء بنت عمرو بن عدی یكی از زنان بنی سلمه كه ام‌منیع كنیه داشت. پیامبر صلی الله علیه وسلم با آن‌ها به‌صورت پنهانی دیدار نموده در بارۀ بیعت دیگری با ایشان گفتگو كرد؛ بیعتی‌كه تنها بر دعوت و صبر در برابر اذیت خلاصه نمی‏شد، بلكه باید مسلمانان به سبب آن صاحب قوتی شوند كه توسط آن از خود دفاع نمایند؛ حتی از آن هم فراتر می‏رود و به ایجاد هسته‏ای می‏رسد كه آن سنگ تهداب برای اقامت دولت اسلامی خواهد بود؛ دولتی‌كه اسلام را در جامعه تطبیق نموده آن را به‌عنوان رسالت جهانی به‌سوی مردم جهان می‏برد و با آن قوتی تشكیل می‏داد كه از آن حمایت كند و هر مانع مادی را كه در راه گسترش و تطبیقش قرار گیرد، دور نماید.

وی صلی الله علیه وسلم با ایشان درین باره گفتگو كرد و آمادگی خوبی از آنان احساس كرد. بناءً با ایشان وعده سپرد كه در اواسط روزهای تشریق در عقبه و در دل شب با وی ملاقات نمایند و برای شان گفت: «در آن وقت خواب رفته‏ای را بیدار نكنید و غائبی‌را انتظار نكشید.» همان بود كه در وقت معین وعده و بعد از گذشتن سوم حصۀ اول شب از اقامتگاه‏های خویش بسیار به آهستگی از ترس آن‌كه كارشان افشاء شود، حركت كردند و به سوی عقبه رفتند. همۀ‌شان به‌شمول آن دو زن به كوه بالا رفته در انتظار رسول الله صلی الله علیه وسلم نشستند، لحظه‏ای بعد وی صلی الله علیه وسلم با كاكایش عباس آمدند. عباس هنوز ایمان نیاورده بود؛ اما آمده بود تا پیمان‏هایی به برادرزادۀ خود بگیرد و او اولین كسی بود كه به‌سخن آغاز نموده گفت: «‌ای گروه خزرج محمد(صلی الله علیه وسلم) در میان ما در موقعیتی قرار دارد كه خود می‏دانید و ما اورا از قوم خود، كه مثل ما در مورد وی عقیده دارند، حمایت كرده‌ایم. لذا وی صلی الله علیه وسلم در میان قوم خود و در شهر خود از عزت و حمایت برخوردار است؛ ولی او رفتن به جانب شما و پیوستن با شما را اصرار می‏ورزد. پس اگر شما می‏دانید كه به آنچه او را به‌سوی آن فرامی‏خوانید، وفا می‏كنید و اورا از مخالفینش حمایت می‏نمایید، آنگاه شما می‏دانید و آنچه به دوش گرفته‏اید؛ اما اگر فكر می‏كنید كه بعد از خروج وی(صلی الله علیه وسلم) به‌سوی شما ممكن است او را رها كرده به دشمن تسلیم دهید، از همین حالا او را بگذارید.»

وقتی سخنان عباس را شنیدند گفتند: آنچه گفتی، شنیدیم. بعد از آن روی به رسول الله صلی الله علیه وسلم كرده گفتند: خودت صحبت‌كن یا رسول الله صلی الله علیه وسلم و هر تعهدی‌كه برای خودت و پروردگارت دوست‌داری از ما بگیر. رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از آن‌كه قرآنكریم تلاوت كرد و به اسلام ترغیب و تشویق كرد، گفت:

«أبَا یعُكُمْ عَلَی أنْ تَمْنَعُوْنِی مِمَّا تَمْنَعُوْنَ مِنْهُ نِسَاءكُمْ وَ أبْنَاءكُمْ»

(رواه احمد)

ترجمه: من با شما به این بیعت می‏كنم: از آنچه زنان و فرزندان‌تان را حمایت می‏كنید، مرا نیز حمایت كنید!

 فوراً "براء" برای بیعت به این شرط دست دراز نموده گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم، با ما بیعت كن؛ سوگند به الله سبحانه وتعالی ما فرزندان جنگ هستیم و صاحبان حلقه و زره كه آن را از پدران به‌میراث گرفته ایم... بعد از آن افزودند: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم، اگر ما به آن وفا كردیم، چه پاداشی خواهیم داشت؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم با خون‌سردی جواب داد: "الجنه" پاداش‌تان بهشت خواهد بود.

از همه این موارد چنین نتیجه می‌گیریم که رسول الله صلی الله علیه وسلم مصعب را با 12 مرد به‌خاطر بیعت عقبۀ اول در سال دهم بعثت فرستاده است که وی رضی الله عنه مردم را در مدینه بسوی اسلام دعوت می‌نمود و از بین کسانی‌که به اسلام دعوت می‌شدند، کسانی نیز بودند که اهل قوت و قدرت بوده و آنان را به نصرت دین الله سبحانه وتعال دعوت نمود. بنابرین، حضرت مصعب در سال یازدهم بعثت به رسول الله مراجعه کرده و به رسول الله صلی الله علیه وسلم از حیث انتشار اسلام و از حیث اهل قوت و قدرت و آماده‌گی حضورشان را در موسم حج سال دوازدهم بعثت باخبر ساخت و این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند که آنچه در توانائی‌شان دارند، برای نصرت دین آماده سازند. رسول الله صلی الله علیه وسلم توافق نموده و با حضرت مصعب قرار گذاشت که در مدینه ببیند و از نتایج طبیعی که به یاری الله سبحانه وتعال متحقق یافته بود، خوشحال گردید. به این شکل در موسم حج سال دوازدهم بعثت 73 مرد و دو زن حاضر به بیعت عقبۀ دوم شدند که پس از بیعت هجرت شکل گرفت و دولت اسلامی تأسیس گردید.

بناً عمل حضرت مصعب رضی الله عنه در مدینه رکن اساسی طلب نصرت به‌شمار می‌رود. با این وجود الله سبحانه وتعالی با دستان وی اهل قوت وقدرت را آماده برای نصرت دین خود نمود. در فرجام آنچه حضرت مصعب رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود، برای تان بیان می‌کنم: «مسلمانان در آن جا آنقدر قوت و توانایی دارند كه بر اثر آن اسلام بر همه امور غلبه دارد. یا رسول الله صلی الله علیه وسلم! تعدادی از مسلمانانی اند كه ایمان قوی به پروردگار و استعداد كامل برای به دوش گرفتن رسالت الله سبحانه وتعالی و دفاع از دین وی را دارند.» الله سبحانه وتعالی حضرت مصعب را مشمول رحمت خود گرداند که با وی فتح بزرگی رخ داد و بیعت دوم عقبه به رسول الله صلی الله علیه وسلم که بعداً هجرت صورت گرفت و دولت اسلامی در مدینه منوره تأسیس گردید. امیدوارم پاسخ کفایت‌تان کند.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابورشته

Last modified onسه شنبه, 25 سبتامبر 2018

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه