شنبه, ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۳۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

«میکانیزم مشورتی امریکا – افغان» روش دیگری برای تهاجم فرهنگی و استخباراتی غرب! Featured

انتونی بلینکن وزیر امور خارجه امریکا با همکاری رینا امیری، فرستاده‌ای وزارت خارجه امریکا در امور حقوق بشر و زنان افغانستان در ۲۸ جولای میکانیزم مشورتی امریکا - افغان را افتتاح کردند؛ اقدامی که مقامات امریکایی را قادر خواهد ساخت که بیشتر با زنان افغان و جامعه مدنی هماهنگی کنند. بلینکن در بخشی از سخنان خود گفت: «کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم این است که همکاری مان را با جامعه مدنی افغانستان موثرتر، دقیق‌تر، سازنده‌تر و هدفمندتر کنیم و هدف این ابتکار جدید، همین است.»
در این مورد دفتر مطبوعاتی حزب التحریر – ولایه افغانستان بیان چند نکته را لازمی می‌داند:
اول:
امریکا از افغانستان شرم‌سارانه خارج شد، اما از استعمار آن دست نکشیده است؛ بلکه پس از دست‌کشیدن از استفاده‌ی «قدرت سخت» و اشغال مستقیم، در جستجوی تحمیل نفوذش در این کشور از طریق «قدرت نرم» می‌باشد. امریکا با شکست نظامی در افغانستان این بار می‌خواهد توسط تحریم اقتصادی، فشار رسانه‌ای و تهدیدهای سیاسی امارت را از موقف اسلامی‌اش پائین آورده و منحرف سازد. همچنان می‌کوشد توسط سازمان‌های جهانی، نهادهای کمک‌رسان و جامعه مدنی در افغانستان دوباره نفوذ نموده و از این طریق ارزش‌های غربی را وارد جامعه سازد تا از آدرس این نهادها به فعالیت‌های استخباراتی بپردازد. قبل از این امریکا در چنین فعالیت‌ها تجربه کافی دارد که چگونه رقیبان خود را توسط نهادهای مدنی و استخباراتی تضعیف نموده و از پا اندازد.
دوم: وقتی بلینکن از جامعه مدنی حرف می‌زند در حقیقت از عقیده‌ای سکولاریزم و ارزش‌های غربی سخن می‌گوید. زیرا جامعه مدنی یک مفهوم غربی است که مبتنی بر مفکوره‌ای جدایی دین از زندگی استوار می‌باشد. در این میان نهادهای مدنی همیشه ابزار ترویج و دفاع از ارزش‌های غربی قرار گرفته است. چنانچه در 20 سال حاکمیت جمهوریت با استفاده از نهادهای مدنی تحت نام رسانه‌ها، انجمن‌ها، نهادهای تحقیقاتی، احزاب دموکراتیک و... ارزش‌های همچون آزادی، حقوق بشر و حقوق زن را ترویج کردند. بلینکن در سخنرانی خود این گونه ارزش‌ها را دست‌آورد بزرگ دانسته است. در حالی که ترویج این ارزش‌ها در چوکات جامعه مدنی باعث شد که حتی «همجنس‌گرایان راه برای ایجاد یک جامعه پیدا کنند!» اما آمدن امارت، این همه را که آن‌ها دست‌آوردهای ۲۰ ساله، حقوق بشر و حقوق زن عنوان می‌کردند، برهم زد.
سوم: امارت اسلامی باید بداند که قدرت‌های غربی، سازمان‌های جهانی و جامعه مدنی نهادهای مبتنی بر عقیده‌ای سکولاریزم بوده و نیز ابزار فرهنگی و استخباراتی اند که برای منافع قدرت‌های بزرگ استفاده می‌شوند. در حقیقت تعامل با جهان امروز و نهادهای آن تعامل با عقیده‌ای سکولاریزم می‌باشد. زیرا سکولریزم خط سرخ جهان امروز است و قدرت‌های غربی از این عقیده‌ی خود در سراسر جهان دفاع و حراست می‌کنند، در حالی‌که مسلمانان نیز دارای خط سرخ می‌باشند که امروزه کسی جرأت بیان، دفاع و حراست از آن را در سطح جهان ندارد. خط سرخ مسلمانان همانا اسلام و تطبیق کامل آن در سیاست داخلی و خارجی می‌باشد.
درحالیکه حفاظت از این خط سرخ ممکن نیست مگر با تأسیس دولت واحد خلافت که توسط آن اسلام تطبیق شده، نهادهای فرهنگی و استخباراتی دشمن خنثی گردیده، مسلمانان منحیث یک امت واحد و اسلام منحیث معیار جهانی دوباره روی صحنه‌ در قدرت جهانی و روابط بین‌المللی ظاهر گردد.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُّبِينًا﴾[النساء: ١٤٤]
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! کافران را به‌جای مؤمنان به دوستی نگیرید. مگر می‌خواهید حجّت و برهان آشکاری علیه خود به دست الله دهید؟!

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم و اصحابش آن‌ها را از آنجا اخراج کردند و حکام آل‌سعود آنان را دوباره برمی‌گردانند! یک گزارش‌گر نظامی رژیم یهودی، بخش زنده‌ای سفرش را از ریاض پخش نمود Featured

از أبي عبيدة بن الجرَّاح رضي الله عنه روایت است که گفت: آخرین سخنی‌که نبی صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم به آن اشاره کرد، چنین بود:

«أَخْرِجُوا يَهُودَ أَهْلِ الْحِجَازِ، وَأَهْلِ نَجْرَانَ مِنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ...» (مسند امام احمد)

ترجمه: از جزیره عرب یهود اهلِ حجاز را و اهل نجران(نصرانی را) اخراج کنید...

بازدید‌های اراذل و اوباش‌های رژیم یهودی از سرزمین حجاز، اکنون به صورت سیستماتیک فاش شد تا احساس شکست را در میان امت اسلامی ایجاد کنند. خبرنگار نظامی "شبکه 13" نهاد یهودی، سفرش را به شهر ریاض و چگونگی گشت وگذار در بازارهای آن را پخش کرد. در ویدیو دیده می‌‌شود، وی در حالی‌که به زبان عبری صحبت می‌کرد و مردم شهر را خطاب قرار می‌داد، به آن‌ها می‌گفت که از اسرائیل است.

سوال این‌‌جاست که چگونه این جنایتکار وارد کشور شد؟ کجا هستند سرویس‌/نهادهای امنیتی حاکمان آل‌سعود؛ در حالی‌که به توانایی‌شان در سرکوب مردم، مشهورند؟ کجاست نیروهای امنیتی فرودگاه/میدان هوایی که نام إيلون بن دافيد را خواند، او را متوقف نکرد و از او تحقیق ننمود؟ کجایند نظام پولیس آل‌سعود که خطبه‌های نماز جمعه و بحث‌های مردم را در شبکه‌های اجتماعی و حتی گفتگوهای مردم را در کافه‌ها ردیابی و در آن تجسس می‌کنند؟ آیا آن‌ها(یهود) می‌خواهند مردم باور کنند که هیچ مسلمانی از حجاز متعجب نشد و هیچ کس به نیروهای امنیتی احوال نداد که آن‌ها یک یهودی را دیدند که در سرک‌های ریاض گشت و پرسه می‌زند؟... بلکه، آن‌ها(آل سعود) در این طرح و دسیسه‌ای بر ضد جزیره اسلام، دخیل بودند.

امریکا و آنانی‌که از میان این حاکمان خیانتکار به آن(یهود) کمک می‌کند، عاجز هستند تا امت اسلامی را مجبور کنند که عادی‌سازی روابطه با "نهاد یهودی مسخ شده" را قبول کنند؛ بلکه زنان این امت فرزندان خود را با بغض و نفرت از این نهاد یهودی می‌پرورانند و مردان امت اسلامی فرزندان‌ خود را برای وقت مقرر آماده می‌کنند که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم در رابطه به نهاد یهودی به نتیجه رسده بود؛ زمانی‌که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند:

«لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يُقَاتِلَ الْمُسْلِمُونَ الْيَهُودَ، فَيَقْتُلُهُمُ الْمُسْلِمُونَ حَتَّى يَخْتَبِئَ الْيَهُودِيُّ مِنْ وَرَاءِ الْحَجَرِ وَالشَّجَرِ، فَيَقُولُ الْحَجَرُ أَوِ الشَّجَرُ: يَا مُسْلِمُ يَا عَبْدَ اللَّهِ هَذَا يَهُودِيٌّ خَلْفِي فَتَعَالَ فَاقْتُلْهُ،‏ إِلاَّ الْغَرْقَدَ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرِ الْيَهُودِ»

ترجمه: قیامت برپا نمی‌شود؛ مگر آن‌که مسلمانان به جنگ با یهود برخیزند و مسلمانان آنان را به قتل رسانند تا آن‌که یهودیان خود را در پشت یک سنگ یا یک درخت پنهان کنند و آن سنگ یا درخت بگوید: ای مسلمان! ای بندۀ الله (سبحانه وتعالی)! این‌جا یک یهودی در عقب من است، بیا و او را به قتل برسان؛ جز درخت غرقد که چنین نمی‌گوید، چون آن درخت یهودیان است.

الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾ [مائده: 51]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، یهود و نصاری را به دوستی نگیرید؛ چون بعضی آن‌ها دوستان بعضی دیگر اند؛ اگر کسی از میان شما با آن‌ها دوست باشد، پس از آن‌ها خواهد بود. حقیقتاً الله(سبحانه‌وتعالی) مردم ظالم را هدایت نمی‌کند.

انجینر صلاح الدين عضاضه

رییس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...

حزب‌التحریر-کینیا سمیناری را تحت عنوان تورم جهانی پول موفقانه برگزار کرد

  • نشر شده در کینیا

حزب التحریر-کینیا با سعی‌ و تلاش مستمرش برای اعادۀ خلافت راشده بر منهج نبوت، سمینارِ دیگری را تحت عنوان تورم جهانی پول موفقانه برگزار کرد. حزب در این سمینار اثرات نامطلوب تورم پولی و تأثیر فلاکت‌بار آن را بر زندگی یومیه مردم مخصوصاً بر طبقه تهی‌دست و بی‌چاره برجسته کرد. این مشکلات زیان‌آور که ناشی از نظام اقتصادی سرمایه‌داری می‌باشد، تمام جهان را بر محور یک بحران فراگیر قرار داده و اثرات نامطوب آن قرار ذیل است:

  •  کاهش ارزش پول؛

  •  نابرابری؛

  •  بی‌ثباتی در نرخ تبادله اسعار؛

  • سود؛

  •  افزایش هزینه زندگی؛

  • اثرات ناگوار بردرآمد ثابت گروه‌ها از جمله حقوق بازنشستگی متقاعدین/بازنشستگان، معاش‌داران و پس‌اندازهای بانکی.

سمینار مذکور به تاریخ ۲۶ جون/ژوئن ۲۰۲۲ در متواپا در شهرستان کیلیفی برگزار شد و در آن بحران تورم پولی بصورت عمیق مورد تحلیل و تجزیه قرار گرفت و راه‌حل‌های بدیل در نظر گرفته شد. در این سمینار بیش از صدتن شرکت داشتند.

این سمینار توسط دو تن از اعضای برجسته دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-کینیا به نام‌های برادر علی عمر و استاد شبانی موالیمو، نماینده مطبوعاتی حزب‌التحریر-کینیا ارائه گردید.

شبانی موالیمو

نماینده مطبوعاتی حزب‌التحریر-کینیا

مترجم: ابوزید

ادامه مطلب...

اتخاذ طلا و نقره به حیث واحد پولی دولت خلافت یک حکم شرعی است که قیمت‌ها را ثبات بخشیده و تهدید تورم گسترده را پایان خواهد داد Featured

بحث مثبتی در ارتباط به حاکمیت اسلام برای اتخاذ طلا و نقره به حیث واحد پولی دولت خلافت بالا گرفته‌است. درحالی‌که این یگانه راه‌حلی برای تورم فزاینده‌ای است که امروزه مسلمانان پاکستان به آن روبرو هستند. بحث روی طلا و نقره از سوی حامیان نظام اقتصاد اسلامی پیشنهاد شده‌است تا آن‌هایی‌ را که از سرمایه‌داری، کمونیزم و واحد پولیِ بدون پشتوانه حمایت می‌کنند، دربر گیرد. می‌خواهیم نکات ذیل را برای رفع بعضی از سوءتفاهم‌ها در ارتباط به نظام خلافت -که دو نوع پول رایج دارد-‌ تصریح کنیم.

۱. نظام سرمایه‌داری و واحد پولِ بدون پشتوانه‌اش جهان را در معرض خطر پستی‌ها و بلندی‌ها قرار داده‌است. رکود بزرگ سال‌های ۱۹۲۹ الی ۱۹۳۹م به‌دلیل استندرد طلا نبود. تولید بیش از حد کالاها به‌خاطر ناکامی بازار در اختصاص‌دهی مؤثر منابع، تعرفۀهای بین‌المللی، معاملات سَفته در بازار سهام،‌ بانکداری ذخیرۀ کسری، باور غلط امریکا به مداخله کم دولت در بازار و تمام اصول سرمایه‌داری همه دست به دست هم داده و باعث این رکود بزرگ شده‌بود. معیار طلا به حیث پشتوانه نبود که باعث طولانی شدن این رکود شد؛ بلکه دلیل‌اش مالیات سنگین و سکتور بانکداری و مالی بی‌ثبات بود.

۲. تورم به سبب ارز رایج از ویژه‌گی‌های دایمی نظام‌های سرمایه‌داری و اشتراکی می‌باشد. پول کاغذی رایج برخلاف ارز اسلامی، یعنی طلا و نقره همواره توان خریدش را از دست می‌دهد، چون دولت‌ها برای پرداخت قرضه‌های سرسام‌آور مجبور می‌شوند پول بیشتر چاپ کنند. امریکا ۶۷سال قبل در سال ۱۹۳۴م هنگامی‌که دالر را به جای طلا پشتوانه پول قرار داد، شاخص قیمت مصرف‌کننده (CPI) ۶۲۵ درصد افزایش یافت. درحالی‌که شاخص قیمت مصرف‌کننده ۶۷ سال قبل در ۱۹۳۴ فقط ۱۰ درصد افزایش یافته‌بود. آن‌چه با دالر امریکایی مشاهده می‌شود‌، با رُبل روسی و یوان چینی نیز قبل و بعد از فروپاشی کمونیزم دیده می‌شود.

۳. هرچند ارز رایج توانش را از دست داده و منجر به افزایش سرسام‌آور تورم شده‌است، اما طلا و نقره ارزش ذاتی خود را حفظ کرده‌است. قیمت طلا در بین سال‌های ۱۷۷۱ و ۱۹۷۱، ۲۰ تا ۳۵ دالر فی اونس ثابت بود. از وقتی‌که نکسون در ۱۹۷۱ دالر را از طلا کاملاً مجزا کرد، قیمت طلا تقریباً به مرز ۱۸۰۰ دالر فی انس در نوامبر ۲۰۲۱ رسید. قیمت نقره هم‌چنان افزایش یافته‌است، درحالی‌که ارز رایج پایین آمده‌است.

۴. این ادعا که ارز رایج کامل‌ترین ابزار برای تنظیم توان خرید است، کاملاً پوچ می‌باشد. در حقیقت ارز رایج به ذات خود نخستین عامل بی‌ثباتی قیمت‌هاست. بناءً توصیه این مرض به عنوان معالجه خودش خطای جبران‌ناپذیری است که باید از آن اجتناب شود. 

۵. یقیناً در جهان اسلام به اندازۀ کافی طلا و نقره وجود دارد تا از اقتصاد واقعی، زراعت و صنعت حمایت کند. بر‌علاوه ارز اسلامی فقط بالای طلا استوار نیست، این ارز دربرگیرندۀ دو نوع واحد پولی است که نقره را نیز شامل می‌شود. زمانی‌که طلا کم‌یافت باشد، نقره می‌تواند کمبودی طلا را پر کند. با وصف این‌که نرخ تبادله بین نقره و طلا توسط عرضه‌ آن به مارکت تعیین می‌گردد. طلا نقش لنگر را بازی می‌کند؛ درحالی‌که عرضۀ نقره می‌تواند افزایش یابد تا افزایش تولید اجناس و خدمات را هم‌سان سازد، بدین وسیله قیمت‌ها ثابت می‌ماند.

۶. اسلام این اقتصاد پرازیتی که انسان را از لحاظ توسعۀ مالی زیر فشار عظیم قرار می‌دهد، مردود می‌پندارد. ربا، قرضه‌های سودی، بانک‌داری ذخیرۀ کسری، بازار سرمایه، به شمول بازار سهام و بازار مشتقات حرام است. همه این‌ها به‌طور مجموعی اقتصاد واقعی را از لحاظ حجم پول کوچک جلوه می‌دهد. باری دیگر تأکید می‌کنیم که جهان اسلام به طلا و نقره به اندازۀ‌ کافی دسترسی دارد تا اقتصاد واقعی را به مانند تولیدات زراعتی، صنعت و تجارت داخلی و بین‌المللی تمویل کند.

۷. حفظ ذخایر طلا و نقره در برابر نیازهای وارداتی برای دولت خلافت عملی است. طلا و نقره‌ای که در بانک‌ها و ذخایر سرزمین‌های اسلامی جمع‌آوری شده‌است، برای دولت خلافت کفایت می‌کند تا ارزِ دارای دو نوع پول رایج را احیا کند. برعلاوه، ثروت‌های زیادی توسط خانواده‌‌های مسلمان در جهان اسلام به شکل شخصی نگهداری می‌شود. سرزمین‌های اسلامی تمام مواد خام مورد ضرورت امت را دارد. این کمک می‌کند تا سرزمین‌های اسلامی اصلاً به دیگر سرزمین‌ها ضرورت پیدا نکند و یا هم ضرورت ناچیز داشته باشد. بناءً برای دولت خلافت به جای وارد کردن اجناس خارجی، کالاهای داخلی کفایت خواهد کرد، و این ویژه‌گیِ دولت خلافت، فرار طلا و نقره به خارج را کاهش خواهد داد و این اسعار را در داخل نگه خواهد داشت.

۸. در ارتباط به افزایش ذخایر طلا و نقره، سرزمین‌های اسلامی کالا‌های مهمی از قبیل نفت، گاز و منرال‌ها را داراست که تمام ملت‌ها به آن نیاز دارند. بنابرین، دولت خلافت می‌تواند این قبیل کالاها را در مقابل طلا یا دیگر کالاهای ضروری و یا پولی که برای وارد کردن اجناس و خدمات نیاز دارد،‌ به فروش برساند. هم‌چنین دولت خلافت از صادرات چنین کالا‌های مهم جلوگیری خواهد کرد؛ مگر این‌که طلا و نقره کافی پرداخته شود. بناءً مطمئن می‌شویم که ذخایر طلا و نقرۀ دولت خلافت افزایش خواهد یافت.

۹. بعد از این‌که تمام اقدامات برای تقویت ارز طلا و نقره روی دست گرفته شد، هرنوع تورم کم باقی‌مانده در اقتصاد می‌تواند توسط دولت خلافت از طریق سرمایه‌گذاری محرک در صنعت سرمایۀ عمقی مدیریت شود. هم‌چنین با لغو سکتور بانکی و مالی، بازارهای سرمایه و تولیدات گوناگون مالی که در این بازارها تبادله می‌شود و تمام سرمایۀ سکتور شخصی برای سرمایه‌گذاری در اقتصاد واقعی جهت داده خواهد شد که منتج به افزایش تولید می‌شود. کاهش تورم و ثبات دست‌مزدها، کرایه‌ها و قراردادها با وجود افزایش تورم، یک چالش است. ارزش ذاتی ارز دارای دو پول رایج توقعات تجاری را به توان خرید ارز منتقل می‌کند. بناءً دست‌مزدها، کرایه و قراردادها در مواردی مؤقت انقباضی که در اثر کاهش عرضۀ طلا و نقره ایجاد می‌شود، مورد بحث است.

۱۰. خلافت تسلط امریکا بر سرزمین‌های اسلامی را پایان خواهد داد، همان تسلطی‌که دولت کمونیست قبل از فروپاشی‌اش ناکام شده‌بود. احیای نظام اقتصادی طلا و نقره ثبات را اعاده خواهد کرد و تسلط مالی یک دولت بر سایر دولت‌ها را پایان خواهد داد. در حقیقت یکی از عوامل این موج تورم، افزایش نرخ سود توسط ذخایر فدرال ایالات متحده است. این اقدام دالر را در مقابل سایر اسعار در سرتاسر جهان تقویت کرده‌ و بحران ارز را در سرتاسر جهان به بار آورده‌است. دولت خلافت با تبنی طلا و نقره منحیث واحد پولی در تجارت داخلی و خارجی وابستگی مخرب دالر را پایان خواهد داد.

ای مسلمانان پاکستان! بحث جدی دربارۀ پیش‌برد امور‌مان در پرتو احکام اسلامی، خود ثبوتی بر ظهور قریب‌الوقوع دولت خلافت بر منهج نبوت است. برای احیای حاکمیت احکام الهی سعی و تلاش کنید تا سعادت دنیا و آخرت نصیب‌تان شود! الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾ [ملک :۱۴]

ترجمه: آیا آن کسی‌که موجودات را آفریده از حال آن‌ها آگاه نیست؟! درحالی‌که او (از اسرار دقیق) باخبر و آگاه است!

#طلا_و نقره_نه_دالر

#GoldSilver_NotDollar

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه پاکستان

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...

خطاب به رهبر گروه حوثی: راه‌حل‌های‌تان تنها به نفع غرب است و درد مردم یمن را دوا نمی‌کند

  • نشر شده در یمن

روزنامۀ الثوره به روز یک‌شنبه مؤرخ ۷ مارچ/مارس ۲۰۲۲م در صنعا، پایتخت یمن مقاله‌ای را به نشر سپرد که عبدالملک الحوثی، رهبر حوثی‌ها برای قیمت بلند مشتقات نفت و خودکفایی غذا راه‌حل دارد. روزنامۀ مذکور این راه‌حل را من‌حیث دیدگاهی توصیف کرده‌ که در طویل المدت تأثیر مثبت خواهد داشت.

هنوز رسانه‌هایی امثال الثوره با تبلیغات غیرواقعی و نادرست‌شان در نقش خود من‌حیث ابزار انعطاف‌پذیر موجود در دست رژیم حاکم در صنعا ادامه می‌دهند، طوری‌که به کمک نویسنده‌گان مزدگیر داخلی و خارجی هر آن چیزی را که از سوی رهبر حوثی‌ها نشر شود، درج کاغذ می‌کنند؛ مثلاً این‌که او درمان مؤثر درد‌هاست، راه‌حل معالج و تداوی برای تمام مشکلاتی است که مردم روزانه در زندگی‌شان در یمن از آن‌ها رنج می‌برند.

راه‌حل عملی رهبر این گروه برای رسیدگی به افزایش مشتقات نفت و دست‌یافتن به خودکفایی غذا در یمن چیست؟ حالا جزئیات این راه‌حل را که وی ارائه داده‌است، بررسی می‌کنیم. این راه‌حل به معنی پایان واردات گندم از کشور‌های غربی است و این‌که ازین‌پس تخم گندم اصلاح‌شدۀ جنتیکی غرب را برای کشت در یمن وارد خواهد کرد. تخم‌هایی‌که نه‌تنها به خاک و محصولات اصلی، بلکه به صحت انسان نیز مضر است. گزارش‌ها همواره حاکی از آن است که با استفاده از این تخم‌ها یک هکتار زمین ۶ تا ۷ تُن محصول می‌دهد. در نتیجه همان طوری‌که ادعا می‌کنند کشور زمانی به خودکفایی خواهد رسید که چنین تخم‌ها را به عوض دانه‌های متنوع اصلی کشت کنند. درحالی‌که این تخم‌ها ۵ درصد کم‌تر نسبت به تخم‌های اصلاح‌شدۀ جنیتکی گندم مورد نیاز مردم یمن را تولید می‌کند. با توجه به راه‌حل رهبر حوثی‌ها برای رسیدگی به افزایش قیمت مشتقات نفت، به‌نظر می‌رسد که وی تلاش دارد از واردات اجناس اروپایی، چینی و سایر کشورها جلوگیری ‌کند تا تولید داخلی یمن جای‌گزین آن شود و بعید نیست که این تولیدات تنها در داخل یمن ترتیب و بسته‌بندی شود!

هر کشوری‌که می‌خواهد به خودکفایی برسد، نخست از همه باید دارای ارادۀ سیاسی مستقل باشد – نه وابسته به دیگران – و آن را در عمل تمثیل کند، به‌طور مثال؛ به‌جای‌ تخم‌های اصلاح‌شدۀ جنتیکی، تخم زراعتی اصلی را فراهم آورد و از صنایع داخلی خود حشره‌کش و کود کیمیاوی بسازد تا این‌که به دیگران وابسته نباشد و هرکس طبق منفعت خود از او بهره‌برداری نکند. باید اجناس و خدمات را در حومۀ شهر و قریه‌ها به‌طور گسترده تأمین کند تا میزان مهاجرت مردم از قریه‌ها به شهرها معکوس شود و نیروی کاری‌که برای جستجوی وظیفه به شهر سفر کرده‌بودند، با تخمین نیازهای‌شان‌ دوباره به قریه‌های‌ خود برگردند. بند‌های آب باسازی شود، نحوۀ مدیریت زمین‌ها به‌صورت اسلامی فهمانده شود، و به کسانی زمین‌ داده شود که توانایی احیای آن را دارند. باید از ورود مؤسسات به سرزمین یمن جلوگیری شود و آن عده‌ای هم که حضور دارند، باید اخراج شوند تا مردم در عوض وابسته بودن به این سازمان‌ها به زمین‌های‌شان رجوع کنند و بالآخره دولت مشتقات نفت را به قیمت تولید آن در دسترس مردم قرار دهد تا مردم از آن در روند تولید زراعتی استفاده کرده بتوانند. دولت باید سیاست حمایت‌گرایی را روی دست گیرد. به عبارت دیگر، بر واردات محدودیت‌ها وضع گردد تا از تولیدات و محصولات داخلی حمایت شود و در نتیجه تولیدات داخلی توان رقابت با اجناس ورداتی را داشته باشد، اما همۀ این راه‌حل‌ها تحت نظام جامعی امکان‌پذیر است که همانا تطبیق اسلام در تمام ابعاد زندگی می‌باشد.

حزب‌التحریر پیش‌نویس قانون اساسی‌ِ را آماده کرده‌ که از کتاب الله سبحانه و تعالی و سنت رسول‌ الله صلی الله علیه وسلم برگرفته شده‌است، و این قانون در دسترس امت مسلمه قرار دارد. در این قانون تمام نظام‌ها به شمول نظام اقتصادی توضیح داده شده‌است. راه‌حل واقعی محو کامل نظام حاکم سرمایه‌داری و ریشه‌کن کردن آن می‌باشد. تمام مسلمانان و حتی غیرمسلمان به این مُصیبت دُچار ‌اند و آن‌ها را به فلاکت کشانده‌است؛ قطع نظر از این‌که امروز غرب امور جهان را مدیریت می‌کند. خلافت اسلامی ثانی بر منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم را برپا کنید تا زندگی اسلامی را باری دیگر روح بخشد و بر اساس اسلام حکم کند و دست کشورهای غربی را از مداخله در امور مسلمانان کوتاه کند. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:‌

﴿مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾ (بقره: ۱۰۵)

ترجمه: کافران اهل کتاب، و (هم‌چنین) مشرکان، دوست ندارند که از سوی الله (سبحانه و تعالی) خیر و برکتی بر شما نازل گردد؛ درحالی‌که الله (سبحانه و تعالی) رحمت خود را به هرکس بخواهد اختصاص می‌دهد، و الله (سبحانه و تعالی) صاحب فضل بزرگ است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه یمن

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...

حزب‌التحریر خار چشم سکولارها و امید برای مسلمانان است! Featured

پس از سقوط جمهوریت و ختم اشغال است که سکولارها شوک مغزی خورده‌اند؛ چون آن‌ها قبلاً از آغوش الله متعال بریدند و به آغوش قدرت‌های غربی پناه بردند، درحالی‌که آن‌ها هم به داد شان نرسید و هم نظام، قدرت و موقف شان را نجات داده نتوانستند. برای همین است که این بقایای‌اشغال هر شب کابوس می‌بینند و فردای آن هزیان می‌گویند. یکی از آدرس‌هایی که این گونه هزیان‌ها و توهمات از آن به نشر می‌رسد روزنامه هشت صبح است که برای بار دیگر بر علیه حزب‌التحریر عقده‌گشایی نموده و سرمقاله‌ای روز دوشنبه خود را تحت عنوان «حزب تحریر در افغانستان؛ پیچیده‌تر شدن افراطیت» به نشر رسانده است.
دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر - ولایه افغانستان در کنار این‌که چنین موقف‌گیری عقده‌مندانه‌ای روزنامه هشت صبح را شدیداً رد می‌کند برعلاوه آن را خالی از حقیقت، مملو از تناقضات و حاوی از خلای معلوماتی و سیاسی این نشریه می‌داند. این روزنامه در حالی احزاب اسلامی را به سیاست غربی ارتباط می‌دهد که با فکر و جسم شان یکجا به آغوش غرب سقوط کرده‌اند. سکولارها، نواندیشان و نهادهای آن‌ها تحت چتر اشغال و استعمار غربی بود که مثل سمارق‌های زهری ظاهر شدند و با حمایت گسترده‌ای اشغال‌گران برای شان موقف و امکانات داده شد و نیز به مثل اطفال شیرخوار از سوی اشغال‌گران غمخواری و شیردهی شدند و می‌شوند.
حزب‌التحریر یک حزب فکری و سیاسی است که هدف و طریقه‌ای آن اسلام بوده و به غیر از اسلام هیچ‌چیزی در آن وجود ندارد. پس سکولارها (کسانی‌که از نظام اسلام بی‌زار اند) حقِ نقد و نظر بر اسلام و احزاب اسلامی را ندارند؛ چون کسانی که در آن‌ها فهم عمیق از اسلام دیده نشود و نیز کسانی‌که شخصیت آن‌ها بر اسلام و ایمان بنا نشده باشد و عینک افکار غرب را به چشم کرده باشند بهتر است که برای مسلمانان و احزاب اسلامی خدمتِ ترافیکی نکنند. از سوی دیگر این افراد به سان مقلدین عقیده‌ی سکولار از عقیده‌ای خویش آنچنان هم آگاه نیستند؛ آن‌ها ماکیاولی را به گروه‌های اسلامی ارتباط می‌دهند در حالی‌که ماکیاولی سرتاج مکتب سکولاریزم بوده و جهان سرمایه‌داری در سیاست پیرو او می‌باشد. روزنامه‌های این‌چنینی که هر روز دروغ می‌بافند و پروپاگند می‌کنند بدانند که در حقیقت آن‌ها مریدان ماکیاولی اند و ماکیاولی مرید شیطان است!
این فرموده‌ی رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم است که مومن ممکن است ترسو و بخیل باشد و اما نمی‌تواند دروغگو باشد. نواندیشانی که در ۲۰ سال جمهوریت از آدرس اسلام بر آن انتقاد می‌کردند به دروغ گفتن مشهور اند، و امروز نیز سنگرهای دروغ، پروپاگند و فتنه‌انگیزی شان گرم است. آن‌ها سال‌های سال برای بقای اشغال و نهادینه‌شدن ارزش‌های غربی تار و بخیه زدند، و امروز هم مصروف آن می‌باشند. آن‌ها دروغ می‌گویند که حزب‌التحریر از قذافی طلب‌النصره نموده است، در حالی‌که برعکس، جمعی از اعضای حزب‌التحریر نزد قذافی رفتند تا او را امر بالمعروف کنند که وی از سنت منکر شده بود. دقیقاً به سان سکولارها و نواندیشانی که سال‌ها بر نظام سیاسی اسلام و حتی بر مصادر شریعت تاختند و بر سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم و اصحابش خرده گرفتند و بر او سبحانه‌وتعالی دروغ بستند که اسلام یک دین سیاسی و نظام زندگی نیست: ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ. یعنی: چه کسی ستمکارتر از کسی است که بر الله دروغ می‌بندد و یا دلائل او را تکذیب می‌نماید؟ مسلّماً ستمکاران رستگار نمی‌شوند!
ما به سوی وعده‌های الله متعال در حرکتیم که اسلام دوباره به صحنه زندگی و سیاست برخواهد گشت. کسانی‌که بر مسلمانان برچسب نافهمی می‌زنند و آینده را تاریک و وحشت‌ناک نشان می‌دهند بدانند که امروز جمهوریت سقوط کرده، اشغال ختم شده و جهان غرب در حال زوال است؛ در چنین وضعیت ما برای بشریت مژده و امید می‌دهیم که خلافت راشده تأسیس خواهد شد و بشریت از جورِ عقیده‌ای سکولاریزم نجات خواهد یافت، اگر چه سکولارها خوش نداشته باشند.

﴿فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ بِأَيِّيكُمُ الْمَفْتُونُ﴾ [القلم ۵-۶]
پس به زودی می‌بینی و می‌بینند که کدام یک از شما دچار جنون (دیوانګی) می‌باشید.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

پاسخ به پرسش سفر بایدن به خاور میانه و قضیه هسته‌ای

  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

"جوبایدن"، رئیس جمهور امریکا امروز چهارشنبه، "واشنگتن" مرکز امریکا را به هدف سفر رسمی که شامل اسرائیل، کرانۀ غربی و مملکت عربی سعودی می‌شود، ترک نمود...[عربیه نت 13 جولای 2022م] نشریۀ متذکره به روز هفتم به تاریخ 10 جولای 2022م در سایت خود چنین به نشر رسانده بود: «جوبایدن، رئیس جمهور امریکا گفت که او به زودی در هفتۀ آینده به خاورمیانه سفر خواهد کرد تا فصل جدید و امیدوار کننده‌ای را برای نقش امریکا در منطقه آغاز نماید...» روزنامه شرق اوسط به تاریخ 5 جولای 2022م در سایت خود نشر نمود که: «ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا گفته است که ایران در هفته‌ها و ماه‌های اخیر بارها خواسته‌هایی را خارج از چارچوب توافق هسته‌ای 2015 مطرح کرده است... به گزارش خبرگزاری رویترز، در حال حاضر دور دیگری از مذاکرات با ایران برنامه‌ریزی نشده است...» حالا سوال این است که آیا این بدان معناست که امریکا به توافق هسته‌ای پشت کرده است؟ هدف سفر" بایدن" در این مقطع زمانی چی بوده و آیا این سفر ارتباط به توافق هسته‌ای دارد و یا  این سفر به مناسبت مسائل دیگری انجام شده است؟ آیا ممکن است که ایران یک قدرت هسته‌ای شود؟ الله سبحانه و تعالی به شما برکت داده، پیروزی و فتح را نصیب‌تان گرداند!

پاسخ:

در حقیقت پرسش متشکل از دو بخش است: بخش اول درباره موضوع توافق هسته‌ای با ایران و بخش دومی درباره سفر "بایدن" که پاسخ آن به قرار ذیل است: 

اول: توافق هسته‌ای:

1-      قضیۀ هسته‌ای ایران با ابعاد محلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، بخش مهمی از سیاست امریکا در قبال ایران است و حتی با دیگر قضایا تداخل دارد تا به ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی در استراتژی امریکا تبدیل شود. بنابراین، دیده می‌شود که از زمان امضای توافق هسته‌ای امریکا و ایران در سال 2015 و انکار آن توسط امریکا در سال 2018 و مذاکرات برای بازگشت به آن، همانطور که امروز اتفاق می‌افتد، می‌بینید که به راست و چپ تغییر می‌کند. با نگاهی دقیق به چشم‌انداز استراتیژی ایالات متحده برای برنامه هسته‌ای ایران، متوجه می‌شویم که سیاست امریکا بیشتر به مدیریت این قضیه تا حل و فصل آن نزدیک است! این دیدگاه امریکائی‌ها از قضیۀ هسته‌ای به هیچ‌وجه از استراتژی منطقه‌ای امریکا در سرزمین‌های اسلامی و بین المللی جدا نیست.

2-        واقعیت عینی‌که وجود دارد، اینست؛ باید باور کرد که ایران در بیش‌تر سیاست‌های خارجی خود پشت صحنه با امریکا هماهنگ بوده و از سیاست امریکا خارج نمی‌شود. به گونۀ مثال؛ اشغال عراق توسط امریکا در سال 2003م این هماهنگی را تا حد زیادی آشکار کرد؛ زیرا  نفوذ امریکا و ایران در عراق مساویانه در کنار هم پیش می‌رفت؛ سپس ائتلاف بین‌المللی به رهبری امریکا علیه داعش و مداخله در سوریه به هیچ یک از اهداف ایرانی در سوریه یا شبه‌نظامیان آن ضربه نزد. بنابراین، امریکا آن‌ها را در جنگ علیه انقلاب شام رها کرد تا این انقلاب را ریشه‌کن کنند و امریکا با هواپیماهایش به بهانه "تروریسم" انقلابیون شام را مورد حملات قرار داد که این چنین تعاملاتی تنها در بین کشورهایی‌ می‌تواند صورت گیرد که بر سر مسائل پیش‌رفت‌های شان توافق کنند. پس نقش امریکا و ایران در سوریه برای حفظ مزدورش، بشار بود. علاوه بر این، اشغال افغانستان توسط امریکا، هماهنگی ایران و امریکا را نیز آشکار کرد؛ چنانچه برخی اظهارات ایرانی‌ها لطف ایران را برای امریکا در تسهیل اشغال افغانستان واضح ساخته است!

3-      پس از پایان جنگ عراق و ایران در سال 1988م و ظهور عراق به عنوان یک قدرت نظامی بزرگ، ایران در سال 1989م به ساخت برنامه موشکی و هسته‌ای خود به هدف جبران نمودن و سرپوش گذاشتن آنچه که در جنگ با عراق بود، شروع کرد. امریکا از دهۀ پنجاه به بعد به طور رسمی به ایران در تحقیقات هسته‌ای کمک کرد و این تحقیقات پس از انقلاب خمینی متوقف، اما در سال 1989م دو باره راه‌اندازی شد. به همین ترتیب، با از بین رفتن ارتش عراق توسط ارتش امریکا در سال‌های 1990-1991 و اخراج آن از کویت و اعمال تحریم‌ها و بازرسی‌ها بر عراق، میدان در منطقه برای برجسته شدن قدرت ایران خالی شد و سیاست امریکا پس از جنگ سرد به دنبال دشمن خیالی بود تا حضور پایگاه‌های نظامی خودش را در سراسر جهان پس از فروپاشی اتحاد شوروی توجیه نماید و ایران بهترین توجیه و بهانه برای این خواست امریکا بود؛ چنانچه امریکا بسیاری از سیاست‌گذاری‌های خود را به بهانۀ تهدید ایران توجیه می‌نمود تا جایی‌که روسیه از بهانه امریکا برای نصب سپر موشکی امریکا در لهستان و رومانی با تهدیدات موشکی ایران بسیار به شگفت آمد!

4-      بنابراین، برنامه هسته‌ای ایران و عجله ایران برای نصب هزاران دستگاه غنی‌سازی یورانیوم، زنگ خطر را در کشورهای بزرگ اروپایی و هم‌چنین کشورهای حاشیه خلیج فارس به صدا درآورده است که با بررسی دقیق‌تر، متوجه می‌شویم که همه این‌ها برای سیاست امریکا از چندین جهت ضروری بود:

الف- ایجاد تهدید ایران برای کشورهای حاشیه خلیج فارس که منابع نفتی در آن قرار دارد تا امریکا بتواند از حاکمان شان حمایت کند. رئیس جمهور"ترامپ" به این افتخار که امریکا از عربستان حمایت می‌کند، از وی می‌خواهد تا در قالب باج‌خواهی و مافیا پول بپردازد و او می‌گفت که بدون حمایت امریکا سعودی نمی‌تواند دو هفته دوام بیاورد.

ب- در سطح بین‌المللی، امریکا محاصره استراتژیک‌ را علیه روسیه و نصب سپر موشکی خود در نزدیکی مرزهای روسیه آغاز کرد که همۀ این اقدامات به بهانه‌های مختلف، از جمله محافظت از کشورهای اروپایی در برابر موشک‌های ایران بود.

5-      با ترس فزایندۀ اروپا، قدرت‌های بین المللی شروع به مذاکره کرده و از سال 2006 با ایران به امید کنترل برنامۀ هسته‌ای‌اش در چارچوب نظامی نه، بلکه در چارچوب صلح‌آمیز مذاکره کردند و برای این منظور، گروه 5+1 یعنی قدرت‌های گروه بین المللی هسته‌ای پنج + آلمان تأسیس شد، با وصف این‌که امریکا یکی از این قدرت‌های پنج‌گانه بود، مذاکرات هسته‌ای با ایران توسط قدرت‌های بین المللی و بدون مشارکت مستقیم امریکا انجام شد، یعنی این مذاکرات که 9 سال (تا سال 2015م) طول کشید، برای امریکا محدود کردن برنامۀ هسته‌ای ایران جدی نبود، و کشورهای اروپایی علاوه بر روسیه و چین، جلسات پی‌هم و بی‌نتیجه می‌گرفتند. این مذاکرات عامل دیگری در قسمت بارز ساختن قدرت ایران و نمایش دادن تهدیدات آن بود.

6-      علاوه بر آن، اختلافات داخلی در امریکا به شدت در خصوص برنامه هسته‌ای ایران تأثیر گذاشته است. دولت ترامپ دوره‌ای بود که اختلاف امریکا به نقطه خطرناکی رسیده بود. رئیس جمهور "ترامپ" در آن زمان به سیاست سلف خود، یعنی "اوباما" در مورد برنامه هسته‌ای ایران حمله کرد و در زمان خروج از توافق هسته‌ای در سال 2018م از تحریم‌های حداکثری علیه ایران و باز کردن راه برای تضعیف بیش‌تر ایران توسط یهودیان خبر داد و از آنجایی‌که با قلدوری رفتار می‌کرد، در آغاز جولای 2020م با کشتن قاسم سلیمانی، رهبر سپاه پاسداران قدس، ایران را تذلیل نمود و نیز به دلیل این‌که دولت ترامپ برخلاف دولت دموکرات "اوباما" در هماهنگی کامل با رژیم یهودی به رهبری نتانیاهو بود، رژیم یهودی در حمله به اهداف ایرانی از حد خود فراتر رفته بود؛ خواه این حملات هدف قرار دادن مستقیم هسته‌ای مثل خرابکاری در نیروگاه "نطنز" باشد و یا غیرمستقیم مانند سرقت اسناد مهم هسته‌ای ایران توسط رژیم یهودی، این علاوه بر ترورهای متعددی بود که دانشمندان و کارشناسان هسته‌ای ایران را توسط رژیم یهود مورد هدف قرار داد.

7-      در آن وقت دموکرات‌های امریکا در حالی‌که خارج از حکومت بودند، با اراکین نظام ایران به ‌خصوص "جواد ظریف"، وزیر امور خارجۀ وقت، تماس گرفتند و برای شان وعده می‌دادند که پیروزی حزب دموکرات در انتخابات ریاست‌جمهوری  2020م به معنای بازگشت به توافق هسته‌ای می‌باشد. این قولی بود که "بایدن"، نامزد دموکرات قبل از رئیس جمهور شدن اعلام نموده و "بایدن" به بهانۀ اختلافات داخلی امریکا خود را متعهد به بازگشت به توافق هسته‌ای ایران کرده بود، و رئیس جمهور"بایدن" بعد از مدت کوتاهی عملاً وظایف خود را در امریکا در سال 2021 آغاز کرد و به مذاکرات هسته‌ای با ایران بازگشت. اما این مذاکرات هم‌چنان در جای خود است، زیرا بازگشت امریکا به توافق هسته‌ای با ایران دیگر از استراتیژی امریکایی‌ها نبوده؛ بلکه در پی بروز دادن مجدد تهدیدات ایران هستند. علاوه بر این، نمایندگان جمهوری‌خواه در کنگره خواستار ارائه موافقتنامه جدید با ایران به اساس رأی‌گیری در کنگره شدند و تهدید کردند که در صورت غالب شدن در کنگره دوباره آن را رد خواهند کرد که این مسئله نیز باعث سردرگمی روند مذاکرات شد و یک سال و نیم است که دولت "بایدن" نمی‌تواند به توافق هسته‌ای با ایران بازگردد.

8-      سپس جنگ اوکراین بر موضوع توافق هسته‌ای سایه افگنده و در این وقت دولت "بایدن" برعهده داشت که عرضه نفت به اروپا را به عنوان جایگزینی برای روسیه تضمین کند و این یکی از الزامات رهبری امریکا به پیمان ناتو است. دولت "بایدن" سیاست خود را بر لزوم لغو تحریم‌ها علیه ایران و سوق دادن تجارت نفت این کشور به بازارهای بین‌المللی و هم‌چنین با ونزویلا و عربستان سعودی جهت داد، و در خصوص ایران، امریکا در ماه مارچ 2022 م عجالتاً تسریع روند انعقاد توافق هسته‌ای ایران را پس از حملۀ روسیه به اوکراین آغاز کرد. دولت "بایدن" آماده بود که مطالبات ایران را در قسمت حذف سپاه پاسداران از فهرست گروه‌های تروریستی که قبلاً "ترامپ"، رئیس جمهور سابق امریکا او را شامل نموده بود، بپذیرد. بناءً بازگشت امریکا به توافق هسته‌ای در نتیجه آخرین تحولات در سیاست امریکا پس از جنگ اوکراین بسیار نزدیک شده، اما زمانی‌که روسیه -که بخشی از گروه 5+1 است- روابط تجاری خود را با ایران شرط گذاشت، امریکا از امضای این توافق انصراف کرد. انتظار می‌رود که اگر روسیه بر شرایط خود باقی بماند، موضوع توافق هسته‌ای در ماه‌های آینده تا پایان انتخاباتِ میان دوره‌ای کنگرۀ امریکا در نوامبر 2022م به کندی ادامه خواهد داد... زیرا به نظر می‌رسد که "بایدن" اکنون از توافق هسته‌ای ایران به مسئلۀ انتخابات میان دوره‌ای بیش‌تر تمرکز کرده است.

دوم: سفر بایدن به منطقه:

1-       کسی‌که در خصوص سفر "بایدن" به منطقه تعمق می‌کند، در می‌یابد که این سفر مقدمه‌ای برای انتخابات میان‌دوره‌ای و بالا بردن سهام "بایدن" و حزبش در این انتخابات است؛ اگرچه در ظاهر این سفر به اهداف دیگری ارتباط داده شود! زیرا "بایدن" در یک بحران داخلی با حزب جمهوری‌خواه قرار گرفته، مخصوصاً در دو موضوع قابل توجه: موضوع اول بهره‌گیری حزب جمهوری‌خواه از علاقه‌مندی فزایندۀ "بایدن" به توافق هسته‌ای با ایران بدون فشار و تحریم‌های بیش‌تر و دوم، عدم توجه "بایدن" به افزایش و تحکیم روابط رژیم یهود، طوری‌که "ترامپ" انجام می داد. از آنجایی‌که این دو موضوع بر انتخابات میان‌دوره‌ای امریکا تاثیر گذار است، "بایدن" در ماه‌های باقی مانده از انتخابات میان‌دوره‌ای نومبر 2022م به این دو موضوع توجه بیش‌تری می‌کند.

 راه‌حل "بایدن" در خصوص موضوع اول این است که "بایدن" این دیدار را با بیانیه "ند پرایس"، سخنگوی وزارت امور خارجۀ امریکا ارائه کرد که توسط روزنامه شرق اوسط به تاریخ 5 جولای 2022م گزارش شد که «...در حال حاضر دور دیگری از مذاکرات با ایران وجود ندارد. ...» این علاوه بر اظهارات چندپهلویی "بایدن" در مورد توافق است که منجر به پایان دادن مراحل توافق هسته‌ای یا کاهش سرعت آن تا بعد از انتخابات میان‌دوره‌ای به هدف جلوگیری از سوء استفاده حزب جمهوری‌خواه از این موضوع علیه "بایدن" و حزبش می‌شود.

 سپس "بایدن" با اعلام حمایت بی‌سابقه از رژیم یهودی، با گذاشتن بزرگ‌ترین بسته حمایتی تاریخ به "تل ابیب" که بیش از 4 میلیارد دلار برآورد شده، به موضوع دوم پرداخت. این علاوه بر تسریع عادی‌سازی رژیم یهود است که همه این مسائل به خاطر اطمینان برای بدست آوردن آرای لابی یهودی در انتخابات میان‌دوره‌ای به نفع او می‌باشد که به این هدف بیش‌تر از "ترامپ" و حزبش از رژیم یهود حمایت کرده است. بنابر این، همین وقت و زمانِ سفر "بایدن" به منطقه، مخصوصاً به سوی رژیم یهود بود که در این ماه، جولای 2022 صورت گرفت و در حقیقت ابراز حمایت از رژیم یهود کارت تبلیغاتی از لابی یهودی برای "بایدن" محسوب می‌شود. این علاوه بر افزایش محبوبیت او نسبت به مردم‌اش است که این محبوبیت با تأییدی مزدوران دنباله‌روش در منطقه صورت می‌گیرد؛ خصوصاً مسئلۀ انرژی عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس! همین مسئله باعث بالا رفتن سهم انتخاباتی "بایدن" می شود که این مطلب با موارد زیر ثابت می‌شود:

الف- کاخ سفید گفت که "جوبایدن"، رئیس جمهور امریکا می‌خواهد از سفر خود به خاورمیانه -که از چهارشنبه آغاز می‌شود- برای تقویت نقش ایالات متحده در منطقه‌ استفادۀ استراتیژیک، با اهمیت و فزاینده‌ای بنماید. "جیک سالیوان"، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، در یک کنفرانس مطبوعاتی در کاخ سفید، دوشنبه، اهداف این سفر را که اولین سفر بایدن در دورۀ ریاست جمهوری وی است و شامل اسرائیل، فلسطین و سپس عربستان سعودی می‌شود، به بررسی گرفت؛ سفری‌که رهبران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، مصر، اردن و عراق جمع می‌شوند. "سالیوان" در خصوص موضوع عادی‌سازی اشاره به تمایل امریکا نموده و گفت که برای تقویت آنچه که مسیر بهبود روابط اسرائیل با بیش‌تر کشورهای عربی خواند می‌شود(هرگونه عادی سازی مثبت است)." بایدن" از کشورهای حاشیه خلیج فارس خواسته بود تا تولید نفت را با توجه به قیمت‌های بالای 100 دلار در هر بشکه افزایش دهند که این مطلب نگرانی‌های جهانی در مورد انرژی و امنیت غذایی را در ادامه جنگ روسیه علیه اوکراین در خصوص نرخ تورم بالا برد. [الجزیره 11 جولای 2022م]

ب- الجزیره به تاریخ 10 جولای 2022 م مقاله‌ای را در واشنگتن پست منتشر کرد: «"جوبایدن" رئیس جمهور امریکا گفت که هفته آینده به خاورمیانه سفر خواهد کرد تا فصلی جدید و امیدوارکننده برای نقش امریکا در منطقه آغاز کند... در مقاله منتشر شده توسط واشنگتن پست، رئیس جمهور امریکا گفت که نشست سران منطقه در عربستان سعودی(جده) نشانه‌ای از ایجاد ثبات و استقرار در خاور میانه است؛ با اشاره به این‌که او اولین رئیس جمهور امریکا خواهد بود که از اسرائیل به جده سفر می کند. "بایدن" در رابطه با روابط با اسرائیل اشاره کرد که دولت او بزرگ‌ترین بسته حمایتی تاریخ را به "تل ابیب" داده است که بیش از 4 میلیارد دلار برآورد شده است.»

ج-  نشریۀ شرق اوسط در تاریخ 5 جولای 2022 م در وب‌سایت خود منتشر کرد: «ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا امروز (سه شنبه) گفت که ایران در هفته‌ها و ماه‌های اخیر بارها خواسته‌هایی را خارج از چارچوب توافق هسته‌ای 2015م مطرح کرده است. وی افزود: مطالبات جدید حاکی از عدم جدیت از سوی تهران است. هفته گذشته در دوحه، مذاکرات غیرمستقیم بین تهران و واشنگتن که هدف آن شکستن بن‌بست در مورد چگونگی بیرون‌رفت از توافق هسته‌ای بود، بدون پیشرفت مورد انتظار پایان یافت. به گزارش خبرگزاری رویترز، "پرایس" گفت که در حال حاضر دور دیگری از مذاکرات با ایران طرح ریزی نشده است.»

د- در نشریۀ موسوم به روز هفتم به تاریخ 5 می 2022 م آمده است: «چند چالشی وجود دارد ‌که "جو بایدن"، رئیس جمهور ایالات متحده و حزب دموکرات با نزدیک شدن به انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره پس از بحران‌های‌ پی‌درپی -که دولت امریکا را با شکست مواجه کرده بود- مواجه شدند. امریکا در طی سه ماه تلاش کرد تا روسیه را از ادامه جنگ در داخل خاک اوکراین منصرف سازد، با وصف مجموعۀ از تحریم‌های پی‌درپی اقتصادی که امریکا بر ضد روسیه وضع کرد و با این تحریم‌ها اثرات جهانی تورم و روند تولید انرژی همراه بود که باعث شد بانک فدارالی امریکا نرخ سود را به میزان 5% بالا ببرد. این بلند رفتن در طول 22 سال گذشته بی‌سابقه بوده و به باور تحلیل‌گران و رسانه‌های اجتماعی امریکا، انتخابات نیمه‌‌دوره‌ای به مثابۀ نظرسنجی در خصوص ریاست جمهوری" بایدن" در دوسال اول آن در حکومت بوده است.

بنابر این، هدف اصلی سفر "بایدن" به منطقه در این زمان خاص، یعنی قبل از انتخابات میان دوره‌ای، همان است که در ابتدا ذکر کردیم: «کسی‌که به سفر "بایدن" به منطقه دقت می‌کند، می‌بیند که این سفر مقدمه‌ای برای انتخابات میان دوره‌ای است که سهام "بایدن" و حزبش را در این انتخابات افزایش می‌دهد، اگرچه ظاهراً این سفر به اهداف دیگری ارتباط داده شود.»

سوم: و در خاتمه ما به دو مسئله تأکید می‌کنیم:

1-      بر این دولت‌های به اصطلاح بزرگ، مشکلات وارد می‌شود که گاه منجر به درگیری شدید بین احزاب و اجزای آن‌ها می‌شود... اما درد این‌جاست که این دولت‌ها راه‌‌حلی برای مشکلات خود در سرزمین‌های ما و به هزینه ما پیدا می‌کنند! "بایدن" از سرزمین ما دیدن می‌کند؛ اما قبل از آن از بین مردمی‌که بیشترین دشمنی را با ما دارند -یعنی رژیم یهود که سرزمین مبارک ما فلسطین را اشغال نموده- پرواز می‌کند و سپس مستقیماً به سرزمین حجاز می‌رود؛ جایی‌که حاکمان آن با تسلیم و شادمانی از او استقبال می‌کنند و "بایدن" افتخار می‌کند و می‌گوید که او اولین رئیس جمهور امریکا خواهد بود که از "اسرائیل" به جده سفر می‌کند. .. و بزرگ‌ترین بسته حمایتی تاریخ را برای یک کشور یهودی فراهم می‌کند... با این حال، حاکمان آل‌سعود حیا نمی‌کنند، بلکه حیا را از دست داده اند! سپس"بایدن" با حاکمان کشورهای حاشیه خلیج فارس دیدار و درباره افزایش تولید انرژی برای کاهش تورم در امریکا گفتگو کرده و سپس با این گروه حکام(حاکمان رژیم‌های مصر، عراق و اردن) جمع می‌شوند و در خصوص قضیۀ عادی‌سازی دیدار می‌کند و می‌گوید: «هر گونه عادی سازی مثبت است.» "بایدن" این‌گونه می‌خواهد که با این حکام -به جای جهاد برای از بین بردن یهود- روابط‌شان را با رژیم یهود عادی‌سازی کند! و سپس آن حاکمان بدون ترس و واهمه‌ای از الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم و بدون کدام شرم از مؤمنان برای "بایدن" کف می‌زنند، به جای این‌که امریکا و رژیم یهود را دشمن بخواند:

﴿هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾ [منافقون: 4]

ترجمه: آن‌ها دشمنان واقعی تو هستند، پس از آنان بر حذر باش! الله آن‌ها را بکشد، چگونه از حق منحرف می‌شوند؟!

2-       در مورد آنچه در اخیر سوال آمده بود «آیا ایران می‌تواند به یک قدرت هسته‌ای تبدیل شود؟» بلی، می‌تواند؛ اگر ایران سیاست خارجی خود را همانطور‌ی‌که بیان شد، با امریکا هماهنگ نسازد؛ در این صورت ایران می‌تواند به یک قدرت مهم تبدیل شود، اما پیوند سیاسی ایران با سیاست امریکا باعث می‌شود که در مدار امریکا بچرخد و با کنترل توافق هسته‌ای، این موضوع را به مذاکرات وین، یعنی با موافقت امریکا ربط داده است. سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «اگر فردا توافقی در "وین" تکمیل شود، اگر فردا در وین به توافق برسد، تمام اقداماتی‌که ایران انجام داده است، از نظر فنی برگشت‌پذیر است.» [اندپندنت عربی 13 جون 2022م)

بنابراین تغییر اساسی در ایران بعید به نظر می‌رسد، مگر این‌که ایران اسلام را در سیاست داخلی و خارجی خود حاکم قرار داده و بعد از آن رابطه خود را با امریکا به طور کامل و غیرقابل برگشت قطع نماید... ما به این نظریم و این عمل را از سوی سیاستمداران فعلی ایران بعید می‌دانیم؛ اما به الله سبحانه وتعالی عذر می‌کنیم؛ شاید به پروردگارشان رجوع کنند و از الله بترسند.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

گردهمایی دگرباشان و جنگ با اُمت إسلام

  • نشر شده در سیاسی

الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿أَفَمَن کَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ كَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُم[محمد: 14]

ترجمه: آیا کسانی‌که از دلایل روشن و براهین قطعی پروردگارشان برخوردارند، همسان کسانی اند که اعمال زشت شان در نظرشان آراسته و پیراسته شده است و از هواها و هوس‌های خود پیروی می‌کنند؟

شذوذ از نظر لغوی به معنای؛ إنحراف از مسیر معمول و یا سرشت إنسانی می‌باشد. شاذ مردم یعنی مردم نادرست‌کار (دگرباش جنسی). در مُعجم الصحاح جوهری آمده است: «شَذَّ عَنهُ، یَشُذُّ و یَشِذُّ شُذُوذًا: از جماعت بدور شد. دورشونده از جماعت؛ کسی است که در میان مردم بسر می‌برد؛ اما شباهتی به آنان ندارد...»

دگرباشی جنسی و یا بداخلاقی اجتماعی شامل مواردی است که با عرف معمول مردم مغایرت و جنبه منافات داشته باشد. در مفهوم أحکام هدایت‌گر دین حق‌گرای ما، بدأخلاقی اجتماعی به هر آنچه که با روش صحیح ارتباط اجتماعی(ازدواج صحیح) مخالفت و مغایرت داشته باشد، اطلاق می‌شود.

 اما از نظر افکار و مفاهیم غربی، شذوذ یا بداخلاقی به چیزی گفته می‌شود که با مبدأ نظام سرمایه‌داری یعنی آزادی‌های شخصی مغایرت و مخالفت داشته باشد. بنابر این، دگرباشی جنسی نزدشان چیزی غیرمعمول نبوده، چون متعلق به نظام آزادی‌های شخصی است که رکنی از ارکان حیات در نظام سرمایه‌داری غرب می‌باشد.

در این موضوع می‌خواهیم در مورد چهار امر مهم از نظر دعوتی و قرار دادن صراط مستقیم در مقابل مسیر منحرافان و کجروها صحبت نماییم.

اول: تمامیت نظام الهی مربوط به وحی و انحراف نظام غربی مبتنی بر آزادی در مسئله انحراف.

دوم: تأثیر دگرباشی جنسی در زندگی غربی از نظر بیماری‌ها، جنایت‌ها و سایر پیامدها.

سوم: اقدامات غرب برای فاسد کردن زندگی مسلمانان و دور نگهداشتن شان از بازگشت به نظام صحیح و اعمال آن در واقعیت.

چهارم: مسئولیت مسلمانان بطور عام و مسئولیت علماء بطور خاص در برابر این کمپاین دیوانه‌وار که روابط، ارتباطات و اخلاقیات را در زندگی مسلمانان مورد هدف قرار داده است.

پیش از پرداختن به این مطالب یادآور می‌شویم که این کمپاین دیوانه‌وار غرب، در سرزمین‌های اسلامی در چند مدت اخیر افزایش یافته است و هدف آن اینست که روند رو به رُشد اسلامی را بسوی حاکمیت مجدد اسلامی منحرف سازد، جهت آن را تغییر دهد و جلو تطبیق دین الله سبحانه وتعالی را بگیرد. این بخشی از این کمپاین بزرگ است که در میدان‌های متعددی تبارز می‌کند؛ از جمله: متردد ساختن مردم نسبت به دین و فکرشان، تحریف نمودن اخلاقیات، آزار دادن جوانان، تجاوز بر مقدسات، توهین کردن به رسول و گمراه‌سازی شان توسط افکار بیگانه، مانند: اعتدال یا دین ابراهیم یا تجدید دین و یا چیزهای دیگری‌که غرب هر روز اختراع می‌کند و یا هم به وسیله بسیج لشکرهای به اصطلاح علماء تا روند اسلامی را از مسیر درست آن منحرف سازد و با مسیر زندگی غرب همگام شود.

حق تبارک وتعالی آنچه را که کفر در همه امور، چه در جنسی و چه در غیر آن، به پیش می‌برد، چنین بیان کرده است:

﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ یَسمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَٰمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا[فرقان: 44]

ترجمه: آیا گمان می‌بری که بیشتر آنان (چنان که باید) می‌شنوند یا می‌فهمند؟! (نه! آنان تفکر و تعقل ندارند) ایشان هم‌چو چهارپایان هستند و بلکه گمراه‌تر.

و نیز فرموده است:

﴿وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَٰمُ وَالنَّارُ مَثوَی لَّهُمْ[محمد: 12]

ترجمه: و کسانی‌که کافر شدند (چند روزی از نعمت‌های زودگذر جهان) بهره و لذت می‌برند و هم‌چو چهارپایان (بی‌خبر و غافل از سرانجام کار) می‌چرند  و می‌خورند و (پس از بدرود حیات و گام نهادن به آخرت) آتش دوزخ جایگاه شان است.

منظور این آیات بطور کلی و فشرده اینست که حیوان به لحاظ فطری و حیوانی، برتر از کسانی‌ست که راه الله سبحانه وتعالی را زیرپا گذاشته اند. رفتار حیوان از لحاظ جنسی و یا بطور کل؛ به نحوی فطری و ذاتی‌ست که در آن نر بخاطر بقای نسل با ماده جفت می‌شود. نر با نر و ماده با ماده جفت نمی‌شود و جز رفع گرسنگی و یا دفاع از توله‌هایش قصد شکار نمی‌کند. اما این کسانی‌که منهج نامدار الهی را کنارزده اند، نر با نر و ماده با ماده اشباع غریزه نموده و دگرباشی جنسی می‌کنند و به ناحق می‌کشند و ترس و هراس را در میان مردم می‌پراکنند!

تنها هدایت‌گر صحیح؛ منهج و طریقه الهی است، زیرا از سوی ذات سنجیده‌کار و آگاه سرچشمه می‌گیرد؛ ذاتی‌که امور مناسب به حال انسان و اموری‌ را که به وی اطمینان و استقامت می‌بخشد، می‌داند، چون اوست که انسان را آفریده و ترکیب فزیکی، روانی و غریزویی وی را می‌داند. اما مناهج و روش‌های دیگر، ساخته و پرداخته شده انسان‌های ضعیف و ناقص می‌باشد. غرب سال‌هاست که برای خود نظامی وضع نموده است که اساسات آن را آزادی‌ها تشکیل می‌دهد و از بدو پیدایشش تاکنون مورد تغییر و تحول قرار داشته و هیچ تصمیمی در آن از ثبات و مداومت همیشگی برخوردار نبوده است. واقعیت اینست که مسئله استقامت در منهج الهی یک مسئله فراگیر بوده و غیرقابل شمارش و تبیین می‌باشد که در هر امری از امور زندگی بر آن تأکید شده است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿اَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَٰنَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَٰنٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَٰنَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِى نَارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّٰلِمِينَ﴾ [توبه: 109]

ترجمه: آیا کسی‌که پایه آن (مسجد) را بر پایه تقوا و پرهیز از (مخالفت فرمان) الله و (جلب) رضایت (او) بنیاد نهاده است، (کارش) بهتر است یا کسی‌که پایه آن را بر لبه پرتگاه شگافته و فروتپیده‌ای بنیاد نهاده است و (با فرو ریختن خود) او را به آتش دوزخ فرو می‌اندازد؟ الله مردم ستم‌پیشه را (به چیزی‌که خیر وصلاح شان در آن باشد) هدایت نمی‌کند.

و فرموده است:

﴿وَ مَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَٰهِيمَ حَنِيفًا وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَٰهِيمَ خَلِيلًا﴾ [نساء: 125]

ترجمه: آئین چه کسی بهتر از آئین کسی است که خالصانه خود را تسلیم الله کند، در حالی‌که نیکوکار باشد و از آئین راستین ابراهیم پیروی کند که مخلص و حقجو بود (و وحدت دینی مسلمانان و یهودیان و مسیحیان در او به هم می‌رسد) و الله ابراهیم را به دوستی گرفته است (و با خلیل نامیدن او افتخارش بخشیده است).

اگر بر مسئله دگرباشی جنسی درنگ نماییم، مشاهده خواهیم کرد که زندگی غرب به خاطر این آفت و بلای شوم، مملو از بیماری‌های کشنده‌ای مانند ایدز شده و آمار جنایات به قدری فزونی یافته است که در یک ثانیه گنجایش اندازه‌گیری را داراست، گذشته از بیماری‌های روانی و خودکشی‌هایی‌که در معتبرترین پایتخت‌های غرب رکورد زده است!

غرب در تلاش است تا بر علاوه اقدامات مربوط به سیداو؛ در بالابردن سن ازدواج زن و بخشش آزادی‌هایی‌که سبب خروج آن از حالت فطری بسوی دگرباشی جنسی می‌شود، این تفکر پلید و نادرست را همرای فساد به زندگی مسلمانان منتقل سازد تا آنان را به فساد بکشاند و آخرین دژهای خانواده (ازدواج صحیح با احکامش) را از بین ببرد. این کمپاین شیطانی در گسترش دگرباشی جنسی و برگزاری محافل و گردهمایی‌ها، که شهر رام الله چندی قبل شاهد بود و ارائه قوانینی برای حفاظت و حمایت از آن، جزئی از کمپاین جهانی جنگ با اسلام و مسلمانان بوده تا آنان را از دین شان که عصمت و محافظ امرشان است، دور نگهدارد. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُم لِیَصُدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ[انفال: 36]

ترجمه: کافران اموال خود را خرج می‌کنند تا (مردم را) از راه الله (و ایمان به الله) بازدارند.

و هم‌چنین فرموده است:

﴿وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً [نساء: 89]

ترجمه: کافران و منافقان دوست دارند که شما کافر شوید، همان گونه که خود کافر شده اند و (در کفر) با ایشان مساوی شوید.

امت اسلامی امروز بر سر دوراهی خطرناکی قرار دارد و مسئولیت بزرگی در راه توقف دادن و مبارزه با همۀ این جنگ‌های سهمگین و شیطانی دارد؛ به ویژه اهل دانش اعم از دعوتگران و علماء.

مهم‌ترین راه مقابله با این کمپاین‌های دیوانه‌وار، قراردادن صراط مستقیم در کنار خطوط کج بخاطر فرسایش نظام غربی با طریقه نشأت و فکرپردازیی بی‌اساس و پوچ آن و افشاء نمودن ماهیت زندگی غربی به ویژه بیماری‌های کشندۀ مرتبط با این آفات و جنایات و هم‌چنین برجسته کردن بی‌ثباتی و ناامنی آن می‌باشد. اما علماء در قرار دادن صراط مستقیم در کنار کج‌اندیشان و کجروها وظیفه بس بزرگی دارند؛ چون وارثان انبیاء اند. آنانند که اهل خشیت و معرفت بوده و نسبت به دین و امت شان غیرت دارند. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِن عِبَادِهِ الْعُلَمَٰؤُا[فاطر: 28]

ترجمه: تنها بندگان دانا و دانشمند، از الله ترس آمیخته با تعظیم دارند.

رسول الله فرموده اند:

«إنَّ العُلَمَاءَ هُم وَرَثَةُ الأنبِیَاءِ وَ إنَّ الأنبِیَاءَ لَم یُوَرِّثُوا دِینَارًا وَلَا دِرهَمًا وَ إنَّمَا وَرَّثُوالعِلمَ، فَمَن أَخَذَ بِهِ أَخَذَ بِحَظِّ وَّافِرٍ» (سنن امام ترمذی)

ترجمه: علماء میراثبر پیامبران اند و پیامبران درهم و دیناری به میراث نگذاشتند، کسی‌که آن را گرفت، بهره وافر گرفته است.

علماء و دعوتگران باید که در صف امت و دین شان باشند؛ نه در صف جنگ علیه آنان.

از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که امت اسلام را از شر تمام آفات و بلایایی‌که بر سر راه آن کمین زده است، محفوظ بدارد و برای آن نیروی از دست‌رفته‌اش را ببخشد تا هدایت، درستی و استقامت را در اطراف و اکناف زمین منتشر کند و تاریکی‌ها را با تمام انواع آن بزداید و بر گمراهی‌ها و انحراف نقطه پایان بگذارد...! آمین!

نویسنده: استاد حمد طبیب- سرزمین مبارک فلسطین

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

آیا بسم الله از جملۀ سورۀ فاتحه محسوب می‌شود؟

  • نشر شده در فقهی

به جواب بکر ساعد

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته و مغفرته!

از الله سبحانه و تعالی می‌خواهم که شما را به تمام خیرها مؤفق گرداند و او صاحب خیر است.

پرسشم این است: وقتی علماء اجماع کردند که اگر کسی از این‌که بسم الله جزء از سورۀ فاتحه محسوب می‌شود، انکار کند کافر نمی‌شود؛ زیرا این مطلب به احادیث متواتر ثابت شده؛ پس چرا در بعضی از مصاحف کنونی بسم الله در اول سورۀ فاتحه نوشته شده است؟! آیا این مسئله با این‌که الله سبحانه و تعالی قرآن کریم را حفظ می‌کند، در تعارض قرار ندارد؟ وقتی دولت اسلامی انشاء الله تأسیس شود، موقف دولت اسلامی در آینده در خصوص مسایل غیر متواتر مثل ذکر سورۀ بسمله در اول قرآن کریم و ذکر دعاهای غیر متواتر در آخر مصحف چی خواهد بود؟ الله سبحانه و تعالی شما را برکت دهد.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

قبلاً ما به تاریخ 21 ربیع الاول 1432هـ.ق 26 مارچ 2011م در خصوص بسم الله  جواب داده بودیم که در این جواب چنین آمده بود:

«نسبت به بسم الله  باید گفت که بسم الله جزء از آیۀ سورۀ نمل است: ﴿إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ اما وقتی در اول سورۀ فاتحه و یا در اوایل سایر سوره‌ها ذکر شود، پس در این صورت اختلاف است که آیا بسم الله  از جمله آن سوره به حساب می‌آید و یا این‌که تنها به عنوان فاصل بین سوره‌ها است؟ این اختلاف کدام مشکلی ندارد؛ زیرا هردو گروه اقرار به این دارند که بسم الله الرحمن الرحیم بخش از قرآن در سورۀ نمل است، اختلاف تنها در وضع بسم الله در اول سوره‌ها غیر از سورۀ توبه است که آیا ذکر آن در اوایل سوره‌ها جزء از سوره‌ها و یا جزء از سورۀ فاتحه است و یا نیست ... پس تا وقتی همه اقرار داشته باشند که بسمله آیه از قرآن کریم و از سورۀ نمل است، اختلاف در خصوص اوایل سوره‌ها بوده و این اختلاف هیچ نوع تأثیری به جز از قرائت آن در نماز ندارد؛ به این معنی که آیا باید در نماز در اول سورۀ فاتحه و اوایل سوره‌های دیگر به صورت جهری و سری خوانده شود و یا خوانده نشود؟ که این اختلاف توسط مجتهدین استنباط شده و مطابق به احکام شرعی است.» ختم.

برای وضاحت بیش‌تر و جواب به سایر موارد که در سوال‌تان ذکر شده موارد ذیل را ذکر می‌کنم:

1-      در صفحه 159 الی 160 جزء اول کتاب شخصیه آمده است: «جبرئیل تمام آنچه از قرآن است، در هر سال یک مرتبه به رسول الله صلی الله علیه و سلم قرائت می‌کرد و در آن سالی‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم وفات نمودند، جبرئیل تمام قرآن را به رسول الله صلی الله علیه و سلم دو مرتبه خواند. از عائشه رضی الله عنه از فاطمه علیها السلام روایت است:  

«أَسَرَّ إِلَيَّ النَّبِيُّ إِنَّ جِبْرِيلَ كَانَ يُعَارِضُنِي الْقُرْآنَ كُلَّ سَنَةٍ مَرَّةً وَإِنَّهُ عَارَضَنِي الْعَامَ مَرَّتَيْنِ وَلَا أُرَاهُ إِلَّا حَضَرَ أَجَلِي»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم آهسته برایم گفت که جبرئیل در هرسال یک مرتبه قرآن را برایم می‌خواند؛ ولی در این سال دو مرتبه برایم خواند و من این مسئله را چیزی دیگری غیر از این‌که اجلم فرارسیده است، نمی‌دانم.

هم‌چنان از ابوهریره روایت است که گفت:

«كَانَ يَعْرِضُ عَلَى النَّبِيِّ الْقُرْآنَ كُلَّ عَامٍ مَرَّةً فَعَرَضَ عَلَيْهِ مَرَّتَيْنِ فِي الْعَامِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ» ]بخاری این حدیث را روایت کرده است[

ترجمه: ایشان در هر سال یک مرتبه تمام قرآن را بر رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌خواند؛ ولی در این سال که وفات شدند، دو مرتبه خواند.

جبرئیل قرآن را در هر سال به رسول الله صلی الله علیه و سلم پیش می‌نمود؛ یعنی در هر سال ترتیب آیات قرآن را پیش‌کش می‌کرد و هم‌چنان ترتیب آیات قرآن را نسبت به سوره‌ها پیش‌کش می‌نمود؛ زیرا معنای پیش‌کردن قرآن کریم به معنی پیش‌کردن جملات قرآن کریم، کلمات قرآن کریم و ترتیب قرآن کریم نسبت به یک دیگر است. هم‌چنان امکان دارد که از این حدیث فهیمده شود که عرض ترتیب بعض سوره‌ها نسبت به بعضی دیگری صورت می‌گرفت؛ مگر احادیث صحیح دیگری به صورت صریح در خصوص ترتیب آیات آمده است؛ زیرا این احادیث در خصوص ترتیب بعضی آیات نسبت به بعضی دیگر و ترتیب آیات در سوره‌ها می‌باشد.

«ضَعُوا هَذِهِ الآيَاتِ فِي سُورَةِ كَذَا بَعْدَ آيَةِ كَذَا»

ترجمه: این آیات را در فلان سوره بگذارید، بعد از فلان آیه بگذارید.

«ضَعُوا هَؤُلَاءِ الْآيَاتِ فِي السُّورَةِ الَّتِي يُذْكَرُ فِيهَا كَذَا وَكَذَا»

ترجمه: آن آیات را در سوره‌ای که فلان چیز و فلان چیز ذکر شده بگذارید.

به این ترتیب بعضی از سوره‌ها ختم می‌شد و سورۀ دیگری غیر از آن شروع می‌شد و این یک امر توقیفی از جانب الله سبحانه و تعالی بود که توسط جبرئیل صورت می‌گرفت. از ابن عباس رضی الله عنه روایت شده که گفته است:

«كَانَ النَّبِيُّ لَا يَعْلَمُ خَتْمَ السُّورَةِ حَتَّى يَنْزِلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم ختم سوره را نمی‌دانستند تا این‌که بسم الله الرحمن الرحیم نازل می‌شد.

و در روایت دیگری آمده است:

«فَإِذَا نَزَلَتْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ عَلِمُوا أَنَّ السُّورَةَ قَدِ انْقَضَتْ» (این حدیث را سنن بیهقی و ابوداوود روایت کرده)

ترجمه: وقتی بسم الله الرحمن الرحیم نازل می‌شد، می‌دانستند که سوره تکمیل شده است.

پس همه این احادیث به صورت قطعی دلالت به ترتیب آیات در سوره‌هایش و هم‌چنان ساختار سوره‌ها با تعداد آیات و چگونه وضع آن دارد و همه ترتیب قرآن از جانب الله سبحانه و تعالی توقیفی است و این شکلی است که امت از پیامبرشان صلی الله علیه  و سلم روایت کرده و این مسئله به صورت متواتر ثبت شده است...»

2-      وقتی صحابه رضی الله عنهم به مصحف عثمان اعتماد کردند، بسم الله  را در اول سورۀ فاتحه و در اوایل سایر سوره‌ها به جز سورۀ برائت ثابت دانستند؛ ولی واضح نبود که ذکر بسم الله در اول هر سوره یعنی سورۀ فاتحه و سایر سوره‌ها آیه‌ای از سوره است و یا این‌که بسم الله برای فصل بین سوره‌ها است؟ به همین دلیل در خصوص این‌که بسم الله  آیه‌ای از فاتحه و یا سایر سور است، در بین علماء اختلاف پیدا شد، با وصف موجودیت این اختلاف تمام‌شان اقرار کردند که بسم الله به صورت نوشتاری در مصحفی‌که صحابۀ کرام جمع کردند، در اول سورۀ فاتحه و در اوایل سایر سوره‌ها غیر از سورۀ برائت ذکر شده، پس بسم الله چیزی نیست که در این اواخر مسلمانان آن‌را در اول سورۀ فاتحه و یا سایر سوره‌ها ذکر کرده باشند؛ بلکه بسم الله  در مصحف عثمان در اول سورۀ فاتحه و سایر سوره‌ها به استثنای سورۀ برائت ذکر است و این ذکر به اساس اجماع صحابه و اتفاق شان رضی الله عنهم اجمعین صورت گرفته است.

3-      در جلد 1 صفحه 234 کتاب سیوطی تحت عنوان: "الإتقان في علوم القرآن" آمده است: «الفاتحه: جمهور علما گفتند که هفت آیه است و کوفیون و مکیون بسم الله را حساب کردند، غیر از ﴿أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ﴾ و باقی علماء عکس آن‌را نمودند و حسن گفته است هشت آیه است که بسمله و ﴿أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ﴾ را نیز به حساب آوردند و بعضی گفتند که شش آیه است که این دو را به حساب نیاوردند و دیگران این سوره را نه آیه خواندند؛ پس این‌ها بسم الله و ﴿أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ﴾ و ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ﴾ را حساب کردند. نظریه اول را آن‌چه احمد و ابوداود، ترمذی، ابن حزیمه، حاکم، دارقطنی و غیر از ایشان تخریج نموده تقویت نموده است. از ام سلمه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به این شکل می‌خواند:

﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ * إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ * اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلا الضَّالِّينَ﴾

پس این سوره را آیه آیه جدا کرده و آن‌را به اساس اعراب شمرده است و﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ را آیه شمرده و ﴿عَلَيْهِمْ﴾ را نشمرده است. دارقطنی به سند صحیح از عبدخیر روایت نموده است که گفته است علی رضی الله عنه از سبع المثانی سوال شد، پس او در جواب گفت: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ سپس گفته شد، این‌ها شش آیه هستند، سپس او گفت: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ نیز آیه است.» ختم.

مطلب فوق به معنی این است که اختلاف در خصوص موضوع بسم الله از این جهت که او آیه است... با دلایل صحیح در باب اجتهاد قرار گرفته و پیروی از مجتهدین معتبر امر مشروع است...

4-      چیزی‌که بر مصحف داخل شده مانند نقطه‌گذاری، حرکات و علامات موضوعه برای وقف و احکام ترتیل... و یا آن‌چه در بعضی مصاحف در آخر آن بعضی ادعیه گذاشته شده و یا در حواشی آن تفسیر و شروح گذاشته شده ... تمام این مسایل تأثیری در اختلاط قرآن به غیرش ندارد. مسلمانان به قرآن توجه جدی کردند و ملیون‌هاتن آن‌را حفظ نمودند و نصوص آن متواتر شده و جای به نظر نمی‌رسد که قرآن به غیر خود خلط و یا بر مردم اشتباه و پوشیده گردد. به همین دلیل، مسلمانان از صدها سال است که بعضی مسایل را که بر قرائت قرآن کریم کمک می‌کند، مثل نقاط، حرکات و غیره داخل کردند و این مسایل هیچ تأثیری بر نص قرآن کریم ننموده، به همین دلیل، دولت خلافت از وجود این حرکات و علامات وقف وارده بر مصاحف را منع نمی‌سازد.

خلاصه این‌که موجودیت اختلاف نسبت به این‌که بسم الله آیۀ از فاتحه است و یا خیر و یا این‌که عدد آیات سورۀ فاتحه 6 است و یا 7؟ یا این‌که آهسته خوانده شود و یا جهریه؟ تمام این مسایل تأثیری در حفظ قرآن کریم توسط الله سبحانه و تعالی ندارد. مثلاً بسم الله در سورۀ نمل آیۀ از قرآن کریم است و قرآن از زمان خلفای راشدین رضی الله عنهم در یک مصحف جمع شده است؛ مانند که در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم نوشته شده است و مثلِ که آن را از رسول الله صلی الله علیه و سلم آموختند و الله سبحانه و تعالی راست فرموده است:

﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾ (حجر آیه: 9)

ترجمه: بی تردید ما خود این ذکر را نازل کردیم و مسلماً نگهدار آن نیز هستیم.

امیدوارم در همین حد کفایت کند.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

جنگ اوکراین و خطر تورم پولی

  • نشر شده در سیاسی

بدون شک، این نخستین و آخرین باری نیست و نخواهد بود که نظم مالی سرمایه‌داریِ غرب با خطر‌های بزرگی تهدید می‌شود؛ خطرهایی‌که تأثیرات منفی آن تمام عرصه‌های زندگی اقتصادی را در بر می‌گیرد، مانند نظم پولی و واحدهای پولی، سازمان‌های پولی از قبیل بانک‌ها و بازارهای بورس، سازمان‌های قرضه‌دهندۀ جهانی مانند صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، نظام‌های متفق علیه مبادلات تجاری از طریق نظم سرمایه‌داری مانند سویفت، بتکوین و امثال آن، ارزش کالا و خدمات، معاشات/حقوق کارمندان و حق‌الزحمه‌ها و سایر موارد گوناگون و متعددی‌که به گونۀ سریع و فعال از این نظم مالی حاکم بر جهان متأثر می‌باشند.

 چنان‌چه در سال 1929م، یعنی بعد از جنگ جهانی اول، در پی اختلالی‌که در اقتصاد جهانی به ویژه در امریکا رخ داد، رکود موسوم به رکود بزرگ اتفاق افتاد و باعث فروپاشی‌های سریعی در نظم مالی گردید که تقریباً تمام بخش‌های این نظم را فرا گرفت؛ طوری‌که بازارهای بورس در یک روز به شدت به اهتزار در آمد و ملیاردها دالر خسارت به بار آورد؛ از جمله داوجونز در بازار مالی در حدود 22% از ارزش خود را در یک روز از دست داد و خسارت‌هایی به بارآمده برای امریکا در جریان چند روز از شروع بحران به حدود 30 ملیارد دالر رسید، یعنی ده برابر بیش‌تر از بودجۀ امریکا. پیامدهای این رکود به امریکا خلاصه نشد، بلکه دامن فرانسه، آلمان و سایر دولت‌های اروپائی را نیز گرفت. این وضعیت برای حدود ده سال پی‌هم ادامه داشت و امریکا هرگز موفق نشد از این بحران ویران‌گر بیرون آید؛ مگر بعد از آن‌که یک بار دیگر در کنار دولت‌های متحدین وارد جنگ دوم جهانی گردید و پس از آن رفته رفته بهبود یافت. دلیل به وجود آمدن این بحران از نظر بسیاری از اقتصاددانان، رکودی بود که در نتیجۀ پایان جنگ، دامن بازارهای مالی را گرفت و در نتیجه، کارخانه‌های تولید ابزار امریکا متوقف گردید و لشکرهایی از بی‌کاران ظاهر گردیدند. این وضعیت به دلیل افزایش عرضه و کاهش تقاضا به گونۀ مستقیم بالای بازارهای مالی تأثیر گذاشت و در نتیجه، ارزش سهام به گونۀ چشم‌گیری افت نمود. دقیقاً همین فاجعه پس از جنگ جهانی دوم در اروپا نیز تکرار شد، چنان‌چه اروپا در حالی از جنگ جهانی دوم فارغ گردید که پر و بال اقتصادی آن در هم شکسته بود و اگر مداخلۀ امریکا از طریق طرح مارشال نبود، عنقریب از نظر اقتصادی سقوط کرده بود؛ طرحی که به هدف نجات اروپا در ده سال پی‌هم روی دست گرفته شد. در سال 1990م در بلوک شرق نیز فاجعه‌ای رخ داد که دلیل آن، هزینه‌های هنگفت جنگ در افغانستان و نواقص نظم اقتصادی مفکورۀ سوسیالیزم و هم‌چنین رقابت پرهزینۀ تسلیحاتی با امریکا در پروژۀ جنگ ستاره‌گان و سایر پروژه‌های نظامی بود. این سقوط مالی و اقتصادی – در کنار سایر عوامل – منجر به پارچه‌پارچه شدن کامل نظام سوسیالیزم گردید و نظم مالی و خود مفکورۀ سوسیالیستی به صفت یک دیدگاه زندگی و من حیث یک نظام - که ادعای سر و سامان دادن به امور بشریت را داشت - از هم پاشید. در سال 1997م فاجعۀ طراحی شده‌ای در بازارهای مالی رخ داد و در پی آن ببرهای آسیایی از هم‌پاشید و بازارهای مالی جهانی از آن متأثر گردیده و باعث خسارت‌های بزرگ شد، در حدی‌که نزدیک بود برخی دولت‌ها را به صورت کامل نابود کند.

سپس بحران مالی سال 2008م پیش آمد، بحرانی‌که به بحران املاک مشهور شد، چنان‌چه بازارهای مالی بسیاری از ارزش خود را از دست داد و منجر به از هم‌پاشی سازمان‌های مالی و بانک‌ها گردید، در حدی‌که اگر مداخلۀ دولت، مخصوصاً در امریکا از طریق درهم شکستن قوانین نظام اقتصادی غرب و بازار آزد نمی‌بود و به این ترتیب برخی از سازمان‌های حیاتی نجات داده نمی‌شد، به احتمال زیاد تمام نظم مالی امریکا و در نتیجۀ آن، نظم مالی تمام جهان نابود می‌گردید.  

این بود نمونه‌هایی از بحران‌های این چنینی که تا کنون رخ داده و هنوز هرازگاهی رخ می‌دهد. شکی نیست که جهان در حال حاضر در برابر فاجعه‌ی جدیدی قرار گرفته که جنگ اوکراین و جنگ‌های اقتصادی ناشی از آن در برابر روسیه و احتمالاً به زودی در برابر چین، خبر از ظهور نشانه‌های آن می‌دهد. اینک پرسش این است که کدام موارد است که به گونۀ مستقیم از این بحران نظامی متأثر می‌گردد و راه نجات بشریت از گرداب این فاجعۀ بزرگ چیست؟

موارد زیادی وجود دارد که تحت تأثیر اقتصادی این جنگ قرار می‌گیرد و مهم‌ترین آن قرار ذیل است: تورم مالی و افزایش بهای اجناس که منجر به کاهش توانایی خرید کارگران و کارمندان می‌گردد؛ واقعیتی‌که در نتیجۀ کاهش ارزش پول نقد به سبب عرضۀ زیاد آن در بازارها به وجود می‌آید.

شکی نیست که مسئلۀ تورم بخش جدائی ناپذیر نظام سرمایه‌داری به شمار می‌رود و این پدیده دامن تمام دولت‌ها را به درجه‌های مختلف با توجه به تفاوتی‌که در میان آن وجود دارد، می‌گیرد. تورم اسباب و دلایل زیاد دارد که برجسته‌ترین آن، نظم خشک و ناکارآمد موجود است که ارزش ذاتی ندارد و موجودیت آن در بازارها، ارزش واقعی آن را تمثیل نمی‌کند. اینجاست که تورم صورت می‌گیرد، به علاوۀ اسباب دیگری‌که در بخش طریقۀ معالجۀ ناکارایی‌های نظام مالی موجود به شکل عام به آن اشاره خواهیم نمود. پس زمانی‌که حجم پول نقد در بازار در مقایسه با حجم اقتصاد موجود افزایش می‌یابد، یعنی از سطح مطلوب فراتر می‌رود، باعث تورم می‌گردد و در نتیجه، ارزش پول موجود در اختیار مردم پایین آمده و بهای اجناس بالا می‌رود و این باعث می‌شود ارزش معاشات/حقوق کارمندان به گونۀ خودکار در برابر کالاها و خدمات کاهش یابد. معمولاً دولت‌ها برای معالجۀ تورم سعی می‌کنند راه‌های ناهم‌وار و پیچیده‌ای از جنس خود نظام حاکم را بپیمایند، طوری‌که اقدام به بالابردن نرخ فائده‌های سودی می‌کنند تا باعث شود حجم بیش‌تری از پول نقد از بازارها جمع شده و وارد بانک‌ها گردد تا باشد که ارزش پول نقد در برابر کالا و خدمات بالا ‌رود و در نتیجه وضعیت معاشات/حقوق بهبود یابد. هرچند این معالجه در مسئلۀ تورم مؤثر واقع می‌شود، اما پیامدهای فاجعه‌باری بالای سایر بخش‌های اقتصاد خواهد گذاشت؛ مانند کم‌شدن پروژه‌ها به دلیل افزایش نرخ سودهای بانکی بر قرضه‌ها و این امر باعث می‌شود همان فاجعه یک بار دیگر در قالب افزایش مجدد بهای کالا برگردد و بالای میزان بیکاری نیز تأثیر گذارد؛ طوری‌که بی‌کاری به دلیل کمبود پروژه‌های اقتصادی در جامعه افزایش یابد.

بسیاری از بازارهای مالی غرب، به ویژه‌ امریکا، با تورم دست و پنجه نرم می‌کنند؛ در حدی‌که اقتصاددانان در داخل امریکا پیوسته از مسئلۀ رکود و افزایش بهای کالا و کاهش تولید و کم شدن ارزش معاشات/حقوق هشدار می‌دهند و می‌گویند که این امر سرانجام منجر به نا بسامانی‌های اجتماعی در داخل ایالت‌های امریکا خواهد شد.

چنان‌چه تورم در سال جاری به 8.5% رسید که از سال 1981م تا کنون بی سابقه بود. سایت "بی بی سی" به تاریخ 13 اپریل 2022م در گزارشی نوشت که سطح تورم در ایالات متحده در پی افزایش قیمت مواد سوخت در جریان ماه اول جنگ اوکراین، به بلندترین حد خود طی 40 سال گذشته رسید. هم‌چنین قیمت کالا تا 8.5% افزایش یافت که بزرگ‌ترین افزایش سالانه از ماه دسمبر سال 1981م تا کنون را نشان می‌دهد. وزیر کار امریکا به تاریخ 12 جنوری 2022م به گونۀ هشدارآمیز گفت: «افزایش میزان تورم، فشارها بالای ذخایر فدرال امریکا "بانک مرکزی" را به دلیل شدت گرفتن سیاست نقدی، افزایش خواهد داد، زیرا داشته‌های ارزی و اوراق مالی آن کاهش و نرخ سود افزایش می‌یابد. باید گفت که میزان تورم در حال حاضر به مراتب بیش‌تر از سطحی است که بانک مرکزی امریکا در میان مدت در حد 2% پیش‌بینی کرده است.» روبرت هابیک معاون مشاور وزیر اقتصاد آلمان در کنفرانس اقتصادی داووس در سال 2022م هشدار داده گفت: «ما حد اقل با چهار بحران درهم تنیده مواجه هستیم. ما تورم رو به افزایش داریم، بحران انرژی داریم، فقر غذایی داریم و بحران آب و هوا داریم. قادر نخواهیم بود این مشکلات را حل کنیم، اگر قرار باشد فقط روی یک بحران تمرکز کنیم.» وی افزود: «اگر هر یک از این مشکلات حل نگردد، من واقعاً می‌ترسم که با رکود جهانی مواجه خواهیم شد که بالای ثبات جهانی تأثیرگذار است.»

مطمئناً این تورم متوقف نمی‌شود، بلکه با تداوم زمان جنگ افزایش خواهد یافت. این جنگ و محاصرۀ روسیه بالای بسیاری از امور اقتصادی جهان تأثیر خواهد گذاشت، از جمله قیمت سوخت، کاهش شمار گردش‌گران، افزایش بهای کالا و خدمات، کم شدن صادرات به خارج، نوسان بازار مالی و سایر موارد.

دلیل افزایش میزان تورم جهانی این است که امور اقتصادی جهان به هم‌پیوسته بوده و هر بخش آن از بخش دیگر متأثر می‌باشد و هیچ کدام از دیگری جدا نیست، چه در یک کشور مانند امریکا و چه در سایر کشورها. جنگ اوکراین پیامدهای منفی زیادی داشته و در نتیجه باعث این همه موارد خطرناک بالای اقتصاد سراسر جهان گردیده است. محاصرۀ روسیه منجر به افزایش قیمت بسیاری از کالاهای حیاتی گردیده، مخصوصاً انرژی و غله‌جات و در نتیجه بالای میزان صنعت و صادرات و هم‌چنین قیمت سایر کالاهای حیاتی تأثیر گذاشته. میزان گردش‌گری، واردات و صادرات و بازارهای مالی جهان را نیز تحت تأثیر قرار داده است. به هر اندازه‌ای که یکی از این امور تحت تأثیر قرار گیرد، سایر بخش‌های اقتصاد جهانی نیز به همان اندازه تحت تأثیر قرار می‌گیرد. ظاهراً این موارد درحال افزایش است و توقف ندارد و ممکن است، چنان‌که قبلاً اشاره شد، دامن چین و هم‌پیمانان آن را نیز بگیرد که در آن صورت فاجعه‌ها یکی بالای دیگری متراکم خواهد شد.

قطعاً سبب اساسی موضوع تورم هیچ یک از اموری نیست که تا کنون یاد آور شدیم –البته اگر نظام درستی وجود داشته باشد که پول در آن از ارزش ذاتی بر خوردار است- بلکه این تورم به سبب نظام نقدینه‌گی غلط موجود رخ داده، نظامی‌که در ارزش خود به خود متکی نیست و نه حتی به کالا و خدماتی‌که بر اساس ارزش ذاتی خود استوار باشد. بدون شک، اساسی‌ترین سبب همانا نظام نقدینه‌گی است که در سراسرجهان رایج است و به هیچ ارزش ذاتی متکی نیست. بناءً مسئلۀ تورم، مسئله‌ای است که با نظام نقدینه‌گی سرمایه‌داری گره خورده، به علاوۀ این‌که از تکان‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی متأثر گردیده است. اگر وضعیت به شکل درست و سالم آن جریان می‌داشت، یعنی نقدینه در ارزش خود به طلا و نقره متکی بود، قطعاً تورم رخ نمی‌داد و هرگز سایر مشکلات اقتصادی مربوط به نظام مالی به وجود نمی‌آمد.

مسئلۀ تورم نقدی یکی از بدی‌ها نظام حاکم بر جهان امروز است؛ نظام بیماری‌که به مکیدن خون ملت‌ها و غصب و غارت از طریق نظام نقدی بنا یافته. گذشته از آن؛ پیوسته برای جهان بحران‌های متعدد و متنوع به بار می‌آورد، از جمله موضوع تورم که پس‌اندازها و معاشات/حقوق آنان را هدف قرار داده و از آنان به تاراج می‌برد و بهای کالاهای حیاتی را همواره افزایش می‌دهد و مردم ناچار اند برای تداوم زندگی و بقای خود آن را تحمل نمایند. در تمام عرصه‌های زندگی اقتصادی رعب و وحشت انداخته و عوارض گوناگون مرتبط با این مفاسد بزرگ را بار می‌آورد.

شکی نیست که رهایی از دام تورم مالی و مصیبت‌های فراوانی‌که در تمام بخش‌های اقتصادی به بار می‌آورد، تنها و تنها در گرو تطبیق نظام صحیح نقدینه‌گی و تمام امور حیاتی مربوط به زندگی بشر قرار دارد. چنین نظامی قبل از جنگ جهانی اول تا حد مشخصی تطبیق می‌گردید و این خطر به مراتب نسبت به فعلاً کمتر متصور بود، یعنی نقدینه تا حدود زیادی توسط طلا پشتیبانی می‌گردید و در نتیجه، خطرهای اقتصادی خیلی کمتر بودف به ویژه در مسئلۀ تورم مالی، امری‌که در حال حاضر تمام بخش‌های اقتصاد جهانی را به شدت تهدید می‌کند.

باید دانست که تطبیق این نظام صحیح، ممکن نیست مگر به صورت کامل و متکامل و هم‌چنین نمی‌توان آن را در یک عرصه -که نظام پولی باشد- تطبیق نمود، زیرا به سرعت پرده از دولت‌های متکی به غصب و تاراج بر می‌دارد و اقتصاد بی‌بنیاد آن را هویدا می‌کند. بناءً لازم است نظام پولی در کنار نظم اقتصادی اسلام تطبیق گردد، نظمی‌که نظام پولی نیز بخشی از آن است. این کار ممکن نیست؛ مگر در زیر سایۀ دولتی‌که به این نظام باورمند است و آن را در گام نخست در سرزمین‌های خودش تطبیق نموده و سپس آن را به صفت پیام خیر و هدایت برای سایر جهانیان حمل می‌کند. آنگاه است که تمام این نظام‌های مریض و فرسوده از هم پاشیده و پرده از واقعیت متعفن آن برداشته خواهد شد و این فرمودۀ آفریدگار جهانیان عز و جل مصداق عملی پیدا خواهد نمود:

﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (توبه : 109)

ترجمه: آیا کسی که شالوده آن را بر تقوای الهی و خشنودی او بنا کرده بهتر است، یا کسی که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستی بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرومی‌ریزد؟ و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمی‌کند!

از او تعالی می‌طلبیم؛ حوادث پیش‌آمده را مقدمۀ برگشتن اسلام به صحنۀ زندگی و برملا شدن چهرۀ واقعی ایدیولوژی‌های بیمار کفار قرار دهد، درست همان‌گونه که چهرۀ فارس و روم را پیش از طلوع نور اسلام برملا نمود و فضا برای برپایی دولت اسلام فراهم گردید! اللهم آمین و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین!

نویسنده: حمد طبیب – بیت المقدس

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه