شنبه, ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۳۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

در یادبود هجرت شرایط مشابه و رویکرد یکسان

  • نشر شده در تثقیفی

هجرت رسول الله صلی الله علیه وسلم یک حادثۀ عطفی را در تاریخ مسلمانان شکل داد، اعلانی برای مرحله جدید دعوت بود و با هجرت رسول اله صلی الله علیه وسلم نقطه ارتکاز یعنی دولتی شکل گرفت که رسول الله صلی الله علیه وسلم طی دعوت سیزده سالۀ خود در مکه برای بدست آوردن آن فعالیت نمود. آن حضرت از تعقیب قبایل زیادی از عرب و طلب النصرت از آنان دست نکشید تا این‌که الله پذیرش اوس و خزرج را در مدینه منوره به وی موهبت نمود. در نتیجه آغاز برپایی دولت توسط آنان صورت گرفت تا مرحله نوینی آغاز گردد که مسلمانان در آن از هیچ تلاشی دریغ نکردند و لحظه‌ای از زمان را بیهود صرف ننمودند، از آن برای وارد کردن اسلام به هر خانه گِلی و چادری استفاده نمودند و الله برایشان پیروزی و نصرت را محقق نمود.

پس وضعیت مسلمانان پیش از برپایی دولت در مدینه منوره چگونه بود؟ و چه شباهتی میان آن و وضعیت کنونی مسلمانان به صورت کلی و مردم شام به صورت خاص، وجود دارد؟ هرکس سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم را تعقیب کند، در می‏یابد که از لحاظ مادی، هیچ نور امیدی برای نجات وجود نداشت! رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب بزرگوارش تا آخرین روز در مکه با مشکلات دست و پنجه نرم می‏کردند و نیت کفار قریش از قتل رسول الله پیش از هجرت آن حضرت صلی الله علیه وسلم به عنوان دلیل بر وضعیت زندگی شان کافی است. تنها نگاه مادی بر وضعیت دعوت تا پیش از هجرت، بیانگر آن است، بناءً پیامبر رهبر و یاران مؤمن وی در محاصره مردم و خشونت کامل بسر برده، از فشارهای مختلف رنج می‏بردند که هر لحظه ممکن بود بمیرند و دعوت پایان یابد! هم‌چنین وضعیت مادی آنان بیان می‏کرد که هیچ جرقه آرزویی در افق نمودار نیست و هیچ راه نجاتی وجود ندارد.

رسول الله صلی الله علیه وسلم و صحابۀ همراهش، حتی لحظه‌ای بدور از فشار، شکنجه و تبلیغات مغرضانه قریش سپری نکردند. مجال بر آنان تنگ و تبلیغات شدید علیه‌شان جریان داشت و عکس العمل طائف دلیلی بر شدت آن چیزی بود که در مقابل رسول الله صلی الله علیه وسلم دعوت و یارانش در جریان بود؛ واقعیتی‌که اگر کسی آن را مفصل مطالعه نموده باشد، خواهی گفت: نجات، کامیابی و پناه‏گاه کجاست؟!

در مقابل، آیات الله متعال برای ثابت‏قدمی مسلمانان و کشت اطمینان و آرامش در قلب‏ها و جان‏های‏شان نازل می‏شد و مژده می‏داد که پیروزی نزدیک و آینده از آن این دین پر عظمت است؛ حتی اگر مدتی به طول بینجامد و کفار دوست نداشته باشند.

شرایط و واقعیتی‌که دعوت و حاملین آن به سر می‏بردند، در برابر مصیبت‏ها صبر پیشه کردند و به پیروزی از جانب الله که در رأس آن اندیشه "دولت قرار داشت، یقین داشتند و وضعیت پستی‌که در آن زمان بر مردم تحمیل می‏گردید، گمراهی بزرگی که از جانب سیاست‏مداران‏ در معرض‏اش قرار می‏گرفتند، ظلم نظامی‌که بر آنان حکم می‏راند و بردگی که تحت نظام دست ساخته آن زمان در آن به سر می‏بردند، افزون بر آن بود.

پس نادانی فراگیر شد و سلطه و استبداد آنان هم حکم‏فرما گردید تا این‌که مردم هیچ امیدی به نجات نداشتند و در نتیجه چیرگی نظام‏های حاکم آن را احساس نمی‌کردند.

مسلمانان امروزی هم همان چیزی را احساس می‏کنند که مردم در گذشته احساس می‏کردند! تجاوز، استعمار، تسلط و استبداد نظام‏ها باعث شده که مردم احساس کنند، هیچ راه نجاتی از آنچه متحمل می‏شوند، وجود ندارد و آنچه طی انقلاب‏های شان بدست آوردند، این ناامیدی را افزایش می‏دهد و هیچ یار و یاوری نیافتند؛ علاوه بر کثرت توطئه‏گرهایی‌که بر آنان و انقلاب هایشان وجود دارد، حقیقتی‌که مردم طی مشاهده واقعیت احساس می‏کنند، علاوه بر تمام این‏ها ابزرا و وسایل گوناگونی که نظام‏ها در اختیار دارند و علیه شان بکار می‏گیرند، چه رسانه‌ای باشد و چه غیر رسانه‏ای، که باعث تقویت این دیدگاه گردیده و در آینده هر درخشش آرزویی‌ را که در نزد برخی انسان‏های خوشبین از نجات حاصل می‏شود، نابود می‏کند.

اگر اندکی دقت نماییم، همین موضوع را در بین مردم شام مشاهده می‏کنیم! حجم فشارهای زیاد و استفاده از ابزار فراوانی‌که همه و همه به منظور خدمت و تثبیت این دیدگاه می‏باشد. بناءً حجم نشست‏هایی‌که فقط الله از آن آگاه است، شدیدترین ممنوعیت‏ها، فشار زیاد و عدم پشتیبانی از جانب سردم‏داران انقلاب و کسانی‌که ادعا می‏کنند، حامی، نگهبان و یاور برحال و بالقوه آن هستند، برای چی است؟ فقط برای یک چیز است؛ این‌که مردم را از وقوع تغییر، ناامید نموده این اندیشه که دیگر امیدی برای نجات نیست را در اذهان‏شان راسخ سازد، که دلیل آن حوادثی است که مردم صبح و شام با آن روبرو هستند. با وجود تمام این‏ها نویدهایی بر تو می‏وزد و دلداری می‏دهد که آرزوی تغییر در وجود مردم شام و دیگر فرزندان امت راسخ است و شوق آنان به تغییر وضعیت شان موجود و نیرومند است!

با وجود تمام آنچه پیشتر یاد نمودیم، موضوع قابل ملاحظه این است که مردم بند ترس را شکسته و چشم به یک تغییر ریشه‌ای و مبدئی دوخته اند! این‏ها نویدهایی خوبی اند که امید و اعتماد به نیروی فرزندان راستین امت بر تغییر را بار دیگر زنده می‏سازد.

اگر درباره دعوت و حاملین آن صحبت کنیم، خواهیم دید که آنان نیز در هم‌چو حالاتی اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحابش به سر می‏بردند. بناءً تمام برآورد‏های ظاهری چنین می‏نماید که هیچ نجات و دریچه‌ای در افق پدیدار نیست، پس دعوت از فشاری‌که بر آن تحمیل می‏شود، رنج می‏برد و حاملین آن لحظه‌ای هم بدون شکنجه، قتل، تعقیب و تهمت‏های دروغین بر آنان نمی‌گذرانند. واقعیتی‌که در خود آن قدر متشابه است که ممکن است نتوانی آن را تمایز نمایی، تا اندک زمانی توقف کنیم و بخوانیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم منحیث الگوی نیکوی ما در این موقف چه عملکردی داشته است. صبر آنان در مقابل نظام‏ها یاد هجرت را زنده می‏کند، هم‌چنین جنگجویی و استقامت صاحب هجرت صلی الله علیه وسلم و یاران گرامی‏اش با وجود آنچه یاد نمودیم، همان چیزی است که در پایان نتیجه‏بخش ظاهر گردید.

پس تمام آنچه در مقابل آنان و دعوت انجام می‏شود، بالای عزم‏شان هیچ تأثیر نمی‏گذارد؛ بلکه انگیزه‌ای برای بذل بیشتر و یقین به این است که الله نصرت دهنده دین خود و غالب کننده پیامبر خود است و این همان چیزی است که ما امروزه باید بر آن عمل کنیم. بناءً دریای توطئه خروشان و امواج کینه مرتفع است! تنها چیزی‌که با آن روبرو می‏شود، این است که یقین داشته باشیم یاری الله نزدیک است و هر قدر سختی بیشتر گردد، گشایش نزدیک می‌شود و کشتی حکم بما انزل الله به ساحل نمادین خود یعنی نقطه ارتکاز  دوم خواهد رسید! هرکس می‏خواهد بخواهد و هرکس سر باز می‏زند سر باز زند! به اذن الله روزی قریب الوقوع است و روزی از روزهای الله که مسلمانان متیقین به وعده الله سبحانه و تعالی بوده انتظار آن را می‏کشند، فرا خواهد رسید:

﴿الا إنَّ نصر الله قریبٌ﴾ [بقره: 214]

ترجمه: آگاه باشید، یاریِ الله نزدیک است!

مترجم: طه خالد

ادامه مطلب...

شهادت مولوی صاحب انصاری ادامه‌ی قتل‌های مرموز استخباراتی است! Featured

در نتیجه‌ی انفجاری که در مسجد گازرگاه هرات رخ داد، مولوی مجیب‌الرحمن انصاری، خطیب مسجد گازرگاه هرات به شمول 17 تن دیگر به شهادت رسیده و ده‌ها تن دیگر زخم برداشتند. دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه افغانستان این حمله و ترور وحشیانه را خلاف تمام موازین انسانی و شرعی دانسته و آن را شدیداً محکوم می‌کند. الله متعال شهادت شهدا را قبول نموده، مجروحین را شفای عاجل نصیب کرده و برای اقارب آنها صبر جمیل و اجر عظیم نصیب گرداند.

این بار نخست نیست که ما شاهد ترور علما، متنفذین و بزرگان این امت استیم، خصوصاً در 20 سال اخیر که افغاستان تحت سیطره اشغال و استعمار قرار داشت قتل‌های زنجیره‌ی و هدف‌مند علما و متنفذین به شدت جریان داشت، اشغال‌گران و حلقات استخباراتی آنها قتل‌های مرموزی را در این سرزمین انجام دادند، تا کسانی را که در میان مردم هویت و محبوبیت دارند و کسانی را که در مقابل پلان‌‎ها و دسایس اشغال‌گران مانع قرار می‌گیرند به شکلی از اشکال یا منزوی نموده، ترور شخصیت کنند و یا به شهادت برسانند که شهادت مولوی صاحب انصاری ادامه‌ی همان فعالیت‌های استخباراتی می‌باشد.

اشغال در افغانستان شکست خورد، اما اشغال‌گران آرام ننشسته‌اند. دشمنان اسلام با استفاده از اسالیب متفاوتی می‌خواهند که حملات بی‌دریغ خود را علیه ارزش‌های اسلامی، نظام حاکم، علما و متنفذین این جامعه انجام دهند تا از یک طرف امارت اسلامی را تحت فشار قرار داده و به چالش بکشند و از سوی دیگر کسانی را که سد راه خود می‌دانند از راه بردارند. بناً امارت اسلامی باید درک کند که استعمار غربی و همکاران منطقه‌ای آنها چهره‌های متفاوتی دارند؛ دشمن گاهی با کمک‌های پولی ظاهر می‌شود، گاهی با نهادهای خیریه، گاهی با فعالیت‌های مدنی، تظاهرات و فشارهای مطبوعاتی، گاهی با فشارهای سیاسی و گاهی هم با فعالیت‌های مرموز استخباراتی و ترورهای هدف‌مند.

ما قبلاً نیز بارها این‌چنین دسایس دشمن را افشا نموده و بزرگان جامعه را از آن آگاه نموده بودیم و امروز نیز این حقیقت را تکرار می‌کنیم که غرب چند پهلو و پیچیده سیاست می‌کند، در ظاهر از کمک‌های بشردوستانه و حقوق بشر حرف می‌زند، ولی در میدان عمل مانع شکل‌گیری یک دولت باثبات و مقتدر در افغانستان و منطقه می‌شود. پس باید دانست که تنها با نزدیکی با امت و تطبیق کامل شریعت است که می‌توان مانع فتنه‌اندوزی‌های داخلی شد، توطئه‌های خارجی را خنثی نمود، مجرمین را مجازات کرد و امنیت جانی و مالی مسلمانان را تامین نمود. فراموش نگردد که شکل دادن یک هویت قوی اسلامی و احیای یک جامعه‌ی باثبات است که ما را توانایی می‌بخشد تا در مقابل دشمن خارجی خود چون صف پولادین ایستادگی نموده و در مقابل هرگونه کید و مکر آنها فایق آییم.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

دانشگاه­های سودان، بین غربی شدن دانشجویان و اندیشه­های اسلام!

  • نشر شده در سیاسی

وقتی از نظام حکومتی در اسلام (خلافت) در دانشگاه­های سودان در عرصه مبارزه ایدیولوژیک دانشگاهی مناقشه و صحبت می‌شود، پیرامون ایده تفکیک قوا مکرر سوال می­شود که آیا تفکیک قوای سه­گانه (قضائیه، مقننه و مجریه) در دولت خلافت مطرح است یا خیر؟!

این سؤال بیانگر آنست که تحصیل جوانان مسلمان در دانشگاه­ها مبتنی بر اسلام نیست، بلکه مبتنی بر تفکر سکولار غربی است. این سیاستی است که غرب کافر در مبارزه با اسلام دنبال می­کند و دروازۀ تعلیم را دربان شده است. در دایرة المعارف ادیان چنین تذکر بعمل آمده که: «منهج تعلیمی از سلسله­ برنامه­های توافقی است که دشمنان اسلام در جنگ با اسلام دنبال کرده اند.»

برخی از مبلغان مسیحی می­گویند: «اهداف مدارس و دانشکده­های تحت نظارت مبلغان مسیحی، در همه کشورها همیش یکسان بوده است. مدارس و دانشکده­ها در درجه اول ابزاری برای یادگیری و آموزش از کتب غربی محسوب می­شوند، که توسط معلمان غربی دیدگاه­های مسیحیت را با خود حمل می­کنند.»

هنری هریس JSP مبلغ مسیحی می­گوید: «تحصیل در مأموریت­های تبلیغی تنها وسیله­ای برای رسیدن به هدف است، یعنی قیادت و آموزش مردم تا آنگاه که به افراد مسیحی و ملت­های مسیحی مبدل شوند.» برخی دیگر از مبلغان مسیحی می­گویند: «مدارس از هر نیروی دیگری قدرت­مندتر هستند تا جوانان را تحت تأثیر آموزش و پرورش قرار دهند و این نفوذ هم‌چنان شامل کسانی می­شود که روزی در سرزمین­های شان رهبر خواهند شد».

مبلغ تکلی می­گوید: «باید به تأسیس مدارسِ به سبک سکولار غربی تشویق کنیم، زیرا مسلمانان با مطالعه­ کتاب­های درسی غربی و یادگیری زبان­های خارجی، اعتقاد خود را نسبت به اسلام و قرآن متزلزل کرده اند.»

ساموئل زومر می­گوید: «تا زمانی­که مسلمانان از مدارس مسیحی بیگانه هستند، باید برای آن­ها مدارس سکولار ایجاد کنیم و ثبت­نام شان را در آنها تسهیل کنیم و این به ما کمک می­کند تا روحیه اسلامی را در بین دانشجویان از بین ببریم. این موضوع و موارد مشابه به آن، سبب شده تا دانشجویان جوان پیرامون قوای سه­گانه که یکی از الزامات نظام جمهوری دموکراتیک است، بپرسند. از آنجا که جمهوری کلمه­ی لاتین با دو هجا، Re به معنای شی و public به معنای عمومی است. بنابر این، معنای آن (چیز عام) می­شود، یعنی جمهوری نوعی از حکومت­داری نزدیک به دموکراسی است که مبتنی بر مشارکت همه مردم، آزادی در انتخاب حکامش و هم‌چنین مشارکت گسترده آن در زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می­باشد. جمهوری در شهرهای یونان باستان که بیانگر اراده عمومی مردم بود، در زمانی به وجود آمد که سلطنت حاکم بود.

اصل تفکیک قوای سه­ گانه توسط دانشمند فرانسوی، مونتسکیو در سال 1748م درکتاب "روح قوانین" تبلور یافت و تحت تأثیر کتاب "قرار داد اجتماعی" ژان ژاک روسو قرار گرفت، زیرا نظام­های سیاسی در اروپا تا آن زمان به ترکیب قوای سه گانه در شخص حاکم متکی و وابسته بود و یا به گونه واضح­تر؛ این قوای سه گانه به گونه­ای باهم تداخل دارند که عملکرد دولت را مختل می­کند و منجر به مسلط شدن حاکم و پناه بردگانش بالای مردم و دارایی­های شان می­گردد. این همان چیزی است که در تمام دانشگاه­های سودان که علوم سیاسی تدریس می­شود، تدریس می­گردد. بنابر این، این سؤال ناشی از دیدگاه غربی نسبت به نظام­های حکومتی است.

این در حالی­ست که نظام حکومتی در اسلام (خلافت) دارای نهادهای دولتی می­باشد که بر آن استوار است و حزب التحریر آن را در کتاب "نهادهای دولت خلافت در حکومت و اداره" توضیح داده است و برخی از موارد آن قرار ذیل است:

اول: نظام حکومتی در اسلام که پروردگار جهانیان آن را بیان کرده نظام خلافت راشده است که در آن، خلیفه با بیعت کردن با کتاب الله و سنت رسولش تعیین می­شود و بر این امر دلایل و شواهد فراوانی از کتاب، سنت و اجماع صحابه وجود دارد.

دوم: شکل نظام حکومتی در اسلام (خلافت)، با تمام اشکال حکومتی که در دنیا شناخته شده چه از لحاظ اصل و چه از لحاظ اندیشه­ها، مفاهیم و ارزش­هایی‌که بر آن مبتنی است و چه از لحاظ دستور و قوانین که تطبیق و تنفیذ می­کند، متفاوت است. بنابر این، نظام حکومت‌داری در اسلام (خلافت) نه سلطنتی است، نه دموکراسی، نه جمهوری و نه هم امپراطوری. نظام حکومتی اسلام به هیچ وجه شبیه به این نظام­های بشری نیست که چنین سؤالی (تفکیک قوای سه­گانه) مطرح شود.

سوم: دستگاه­ها و نهادهای حکومت خلافت با نهادهای حکومتی شناخته شده امروزه تفاوت دارد، هرچند در برخی از جهات مظاهرشان شبیه به هم باشند. دستگاه­های دولت خلافت برگرفته از دستگاه­های است که رسول الله بعد از هجرت شان به مدینه منوره و بعد از تأسیس دولت در آنجا ایجاد کردند و خلفاء هدایت شده وی از او متابعت و پیروی کردند. با استناد به نصوص موجود در باره آن واضح می­شود که دستگاه­های دولت خلافت در حکومت و اداره به شرح زیر می­باشد:

خلیفه، کسی است که نماینده امت در حکومت بوده و تطبیق شریعت الله سبحانه وتعالی به وی سپرده شده است -معاونان (وزراء)- معاون اجرایی- والیان- امیرجهاد (ارتش)- امنیت داخلی- امورخارجه- صنعت- قوه قضائیه- مصالح مردم- بیت المال- رسانه­ها- مجلس امت(شورا و محاسبه). جزئیات این دستگاه­ها در کتاب فوق ذکر شده است و مسلمانان مخصوصاً دانشجویان دانشگاه­ها باید نظام­ها و دستگاه­های حکومتی شان را از منبع ویژه و مخصوص شان که رسول الله بجای گذاشته و بدان سفارش نموده است، اخذ نمایند، چنان‌که در حدیث روایت شده از عرباض این چیز واضح و آشکار است:

«صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللهِ صلَّى اللهُ عليهِ وسلَّمَ ذاتَ يومٍ، ثم أقبل علينا، فوعظنا موعظةً بليغةً، ذرفت منها العيون، ووجِلت منها القلوبُ . فقال قائلٌ : يا رسولَ اللهِ ! كأن هذه موعظةُ مُودِّعٍ، فماذا تعهد إلينا ؟ فقال : أوصيكم بتقوى اللهِ والسمعِ والطاعةِ وإن عبدًا حبشيًّا، فإنه من يعِشْ منكم بعدي فسيرى اختلافًا كثيرًا، فعليكم بسنتي وسنةِ الخلفاءِ المهديّين الراشدين تمسّكوا بها، وعَضّوا عليها بالنواجذِ، وإياكم ومحدثاتِ الأمورِ فإنَّ كلَّ محدثةٍ بدعةٌ، وكلَّ بدعةٍ ضلالةٌ» (ابوداود و الترمذی)

ترجمه: از عرباض بن ساریه روایت شده که روزی رسول الله بر ما نماز گذارد، سپس به موعظه ما پرداخت، آن چنان موعظه­ای که دیدگان اشک­بار شده و دل­ها لرزان. در این هنگام گوینده­ای گفت: ای رسول الله! گویا این موعظۀ وداع است، پس ما را به چه وصیتی می­کنی؟ پس گفت: شما را به تقوای الهی و اطاعت و فرمانبرداری [از امیران و حکام] سفارش می‌کنم، هرچند [آن امیر و حاکم]، غلام حَبَشی باشد؛ زیرا افرادی از شما که بعد از من در قید حیات باشند، اختلافات زیادی را خواهند دید، پس [در آن وقت] بر شما لازم است که به روش من و روش جانشینان راشد و هدایت‌یافته من چنگ زنید و با دندان‌های‌تان سنت‌های مرا محکم بگیرید و بترسید و دور باشید از بدعت‌ها و چیزهای نوپیدا شده در دین؛ چرا که هرچیز نوپیدایی در دین، بدعت به شمار می‌آید، و هر بدعتی نیز گمراهی است.

از الله سبحانه وتعالی می­خواهیم که ما را به نصرت خود گرامی بدارد و در إقامه خلافت راشده دوم بر منهج نبوت توفیق دهد! بدین گونه، اسلام و مسلمانان را عزت بخشد و کفر و کافران را خوار و ذلیل گرداند و خوبی و خیر را در سراسر جهان منتشر سازد!

﴿إِنَّ اللَّهَ بَٰلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَىْءٍ قَدَرًا﴾ [طلاق: 3]

ترجمه: الله فرمان خود را به انجام می­رساند و هرچه را بخواهد بدان دسترسی پیدا می­کند، الله به هر چیزی زمان و اندازه­ای را قرار داده است.

نویسنده: استاد فاتح عبدالله- دانشگاه النیلین سودان

مترجم: محمد مزمل

         

ادامه مطلب...

وجوب پی‌درپی بودن روزۀ کفاره

  • نشر شده در فقهی

به جواب ابوحنیفه شامی

امیر بزرگوارما، الله سبحانه و تعالی به عمرتان برکت دهد!

چی می‌شود در صورتی‌که از ماه ذی القعده به روزۀ دو ماه شروع کند؟ آیا روزۀ عید اضحی از جمله روزۀ کفاره محسوب می‌شود و آیا قطع کردن پی‌درپی به سبب افطار در این روز جائز است و بعداً قضاء بیاورد؟ به امید این‌که مطلب را واضح کنید و الله سبحانه و تعالی شما را برکت دهد.

پاسخ

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شما در این سوال و استفسار خود جواب سوال را تبصره نمودید که ما در 15 شعبان 1443هـ.ق/18 مارچ 2022م در خصوص کفارۀ قتل خطاء و این‌که آیا جائز است که ماه مبارک رمضان در ضمن روزۀ دو ماه باشد که شریعت صیام آن را برای کسی‌که غلام نیابد، فرض نموده است؟ و شما در خصوص پی‌درپی بودن و در خصوص این سوال نمودید که وقتی روزۀ خود را در ماه ذی القعده شروع نمود، پس آیا روزۀ روز عیداضحی برایش جائز است؟ و آیا برایش جائز است که به سبب افطار عیداضحی پی‌درپی بودن را قطع کند؟

جواب به گونۀ ذیل آمده بود: «حکم کفارۀ قتل خطاء در این قول الله سبحانه و تعالی آمده است:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً ۚ وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ إِلَّا أَن يَصَّدَّقُوا ۚ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [نساء: ۹۲]

ترجمه: هیچ فرد باایمانی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر این‌که این کار از روی خطا و اشتباه از او سر زند(و در عین حال،) کسی‌که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد؛ مگر این‌که آن‌ها خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهی باشد که دشمنان شما هستند(و کافرند)، ولی مقتول باایمان بوده(تنها) باید یک برده مؤمن را آزاد کند (و پرداختن خونبها لازم نیست). و اگر از جمعیّتی باشد که میان شما و آن‌ها پیمانی برقرار است، باید خونبهای او را به کسان او بپردازد، و یک برده مؤمن (نیز) آزاد کند. و آن کس که دسترسی (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پی‌درپی روزه می‌گیرد. این، (یک نوع تخفیف، و) توبه الهی است. و الله، دانا و حکیم است.

مطابق به این آیۀ کریمه تقاضا در وقت نبود غلام روزه گرفتن دو ماه پی در پی است، یعنی بر کسی‌که روزۀ کفاره واجب شده باید در وقتی روزه بگیرد که تحقق این تقاضای پی درپی بودن روزۀ دو ماه برایش ممکن باشد و تحقق این تقاضا در ذی القعده و ذوالحجة ممکن نیست، به دلیل قطع شدن روزه در این دو ماه با وجود روز اضحی و روزهای تشریق.

لذا برای کسی‌که کفاره قتل خطاء بر آن لازم شده به مقتضی این آیۀ کریمه لازم است که فرصت و وقتی را جستجو کند که امکان روزۀ دو ماه پی در پی برایش ممکن باشد، بدون این‌که در آن انقطاع به وجود آید؛ در حالی‌که او توانائی این کار را دارد، چنانچه در جواب سوال گذشته بیان کرده بودیم.

برای معلومات باید گفت که در کتاب موسوعة الفقهیة الکویتی آمده که در خصوص مسألۀ قطع پی در پی بودن فطر دو عید و ایام تشریق به گونۀ ذیل ذکر کرده است:

«آنچه که پی در پی را در مسألۀ روزۀ کفارات قطع می‌کند: پی در پی کفارۀ روزه به سبب امور آتی که فقهاء ذکر کردند، قطع می‌شود: ج- داخل شدن رمضان، دو عید و ایام تشریق.12- احناف به این نظر اند که داخل شدن ماه رمضان، عید فطر، عید اضحی و ایام تشریق روزۀ کفاره را قطع می‌کند، به خاطری‌که روزۀ رمضان واجب بوده و دیگر انواع روزه‌ها در این ماه حرام است و به دلیل این‌که شخص می‌تواند دو ماه دیگری را روزه بگیرد که این حالات و اوقات نباشد و این نظری است که شوافع نیز به همین نظر است، غیر از روزۀ اسیر، اما وقتی اسیر به اجتهاد خودش روزه بگیرد و قبل از آنکه دو ماه روزۀ کفاره تکمیل شود، ماه رمضان و یا عید داخل شود، در خصوص انقطاع تتابع روزه کفاره در این صورت همان اختلاف است که در خصوص افطار مریض اختلاف است.

اما حنبلی‌ها به این نظر اند که کفارۀ روزه به این سبب به صورت مطلق قطع نمی‌شود، به دلیل وجوب روزۀ رمضان با لازم نمودن شریعت و به دلیل این‌که فطر دو عید و ایام تشریق هم‌چنان به سبب لازم نمودن شریعت واجب است، یعنی این وقتی است که شریعت روزه گرفتن آن را منع نموده است، مانند شب.» ختم.

این مسأله چنین معنی می‌دهد که احناف، شوافع و مالکی‌ها به این نظر اند که فطر روز عید تتابع یعنی پی‌درپی بودن دو ماه کفاره را قطع می‌کند و بر صاحب کفاره لازم است که حساب دو ماه را از سر بگیرد؛ اما حنابله به این نظر اند که تتابع (پی در پی بودن) دو ماه کفاره به سبب عید اضحی قطع نمی‌شود.

2- اما روزۀ روز عید اضحی و ایام تشریق جائز نیست، به دلیل این‌که مسلم از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم:

«نَهَى عَنْ صِيَامِ يَوْمَيْنِ يَوْمِ الْأَضْحَى وَيَوْمِ الْفِطْرِ»

ترجمه: از روزۀ دو روز یعنی روز اضحی و فطر منع نموده است.

و به دلیل حدیثی‌که مسلم از نبیشة هذلی روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«أَيَّامُ التَّشْرِيقِ أَيَّامُ أَكْلٍ وَشُرْبٍ»

ترجمه: روزهای تشریق روزهای خوردن و نوشیدن است.

و این چنین معنی می‌دهد که برای صاحب کفاره جائز نیست که در روز عیداضحی و ایام تشریق روزه بگیرد؛ اگر روزه کفاره این روزها را شامل می‌شد؛ بلکه بر آن لازم است که این روزها را افطار کند و فطر آن در این روزها به معنی انقطاق تتابع (پی درپی) روزۀ کفاره‌ای است که در ذوالقعده تشریع شده است؛ یعنی این‌که بر او لازم است که غیر از آنچه قبلاً روزه گرفته دو ماه دیگر را به صورت تتابع (پی در پی) روزه بگیرد؛ زیرا تتابع (پی درپی) که از طرف شریعت در روزۀ کفاره تقاضا شده، قطع شده است.

3- وقتی به جواب سوال 15 شعبان 1443هـ.ق مراجعه کردم، متوجه شدم که در آن جواب سهواً یک اشتباه نوشتاری صورت گرفته است؛ زیرا در جواب مشار الیه آمده است: «کفارۀ قتل خطاء برای کسی‌که غلام را برای آزادسازی نیابد، روزۀ پی در پی دو ماه و یا طعام دادن شصت مسکین است؛ چنانچه در آیه مبارکۀ قرآن کریم آمده است:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً ۚ وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ إِلَّا أَن يَصَّدَّقُوا ۚ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [نساء: ۹۲]

ترجمه: هیچ فرد باایمانی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر این‌که این کار از روی خطا و اشتباه از او سر زند(و در عین حال،) کسی‌که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد؛ مگر این‌که آن‌ها خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهی باشد که دشمنان شما هستند(و کافرند)، ولی مقتول باایمان بوده(تنها) باید یک برده مؤمن را آزاد کند (و پرداختن خونبها لازم نیست). و اگر از جمعیّتی باشد که میان شما و آن‌ها پیمانی برقرار است، باید خونبهای او را به کسان او بپردازد، و یک برده مؤمن (نیز) آزاد کند. و آن کس که دسترسی (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پی‌درپی روزه می‌گیرد. این، (یک نوع تخفیف، و) توبه الهی است. و الله، دانا و حکیم است.

در جواب سابق آمده است: «او روزۀ دو ماه پی در پی است، برای کسی‌که غلام را برای آزاد کردن و یا نان دادن شصت مسکین را نیابد.» کلمۀ (یعتق) درست است، ولی جملۀ (و یا طعام دادن شصت مسکین) غیر صحیح است؛ پس در کفارۀ قتل خطاء طعام دادن شصت مسکین نیست و در آیه‌ای که در جواب سوال به آن استناد شده، نیز جمله طعام دادن شصت مسکین ذکر نشده است؛ بلکه در جواب آمده که بر کسی‌که توان روزه را ندارد، طعام دادن نیست. در بند 3 جواب مذکور ذکر شده است.

«آنچه من ترجیح می‌دهم این است که وقتی به موجب آنچه ذکر کردیم نتوانست روزه بگیرد، در این صورت چیزی بر او لازم نمی‌شود؛ بلکه از الله سبحانه و تعالی استغفار کند و به سبب نوافل به الله سبحانه و تعالی تقرب بجوید که او غفور و رحیم است؛ اما چرا ما کفارۀ قتل خطاء را بر کفارۀ ظهار قیاس نمی‌کنیم؟ زیرا در کفارات تعلیل و قیاس نمی‌شود...» بناءً جمله «و یا طعام دادن شصت مسکین» در این موضوع سهواً تحریر یافته است؛ پس این جمله با سائر جواب مشار الیه در تناقض است. درست این است که بگوئیم که این جواب با حذف جملۀ ذکر شده صحیح است:

«پس کفارۀ قتل خطاء همان روزۀ دو ماه پی در پی برای کسی است که غلام را برای آزاد ساختن نمی‌یابد؛ چنانچه در آیۀ مبارکه ذکر شده است:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً ۚ وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ إِلَّا أَن يَصَّدَّقُوا ۚ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [نساء: ۹۲]

ترجمه: هیچ فرد باایمانی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر این‌که این کار از روی خطا و اشتباه از او سر زند(و در عین حال،) کسی‌که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد؛ مگر این‌که آن‌ها خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهی باشد که دشمنان شما هستند(و کافرند)، ولی مقتول باایمان بوده(تنها) باید یک برده مؤمن را آزاد کند (و پرداختن خونبها لازم نیست). و اگر از جمعیّتی باشد که میان شما و آن‌ها پیمانی برقرار است، باید خونبهای او را به کسان او بپردازد، و یک برده مؤمن (نیز) آزاد کند. و آن کس که دسترسی (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پی‌درپی روزه می‌گیرد. این، (یک نوع تخفیف، و) توبه الهی است. و الله، دانا و حکیم است.

از آیۀ مبارکه فوق واضح می‌شود که تقاضای این دو ماه به صورت پی‌درپی در کفاره مطلوب است، پس سائر روزه‌های فرضی در کفاره داخل نمی‌شود، مانند روزۀ ماه مبارک رمضان، و نص شرعی در روزۀ رمضان.

﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ﴾  [بقره: 185]

ترجمه: (روزه، در چند روز معدودِ) ماهِ رمضان است؛ ماهی‌که قرآن، برای راهنمایی مردم و نشانه‌های هدایت و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد!

این غیر از نص شرعی است که در خصوص کفارۀ قتل خطاء وارد شده است، پس این دو باهم تداخل پید نمی‌کنند. امید است که جواب واضح شده باشد.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

مسئوليت خونريزى مردم شبوه، بالای شانه‌های کسانی‌ست که امر ریختاندن آن را صادر کرده!

  • نشر شده در یمن

به روز چهارشنبه 10 اگست 2022م، رئیس‌جمهور یمن، داکتر رشاد العلیمی یک بیانیه‌ی واضح را در یکی از نشست‌ها در ولایت شبوه اعلام کرد. این بیانیه توسط آژانس خبری صبا نشر شد که گفته می‌شود در این نشست شماری از تصامیم به شمول برکناری بعضی از رهبران در این ولایت گرفته شده است. بر علاوه این معلومات، یک کمیته توسط وزیر دفاع، وزیر داخله و پنج‌تن از اعضای کمیته امنیت نظامی مشترک جهت تحقیق حقایق و پیدا کردن علت‌هایی‌که باعث از دست‌ دادن جان‌ها شده است، ایجاد گردید. از سوی دیگر، گزارش نتیجه تحقیق این کمیته برای هيئت رهبری ریاست‌جمهوری پیش‌کش شد تا در مورد آن اقدام قانونی صورت گیرد.

اعلامیه‌ی ریاست‌جمهوری بعد از جنگ‌های شدید که سه روز متوالی ادامه داشت، صادر گردید که هزاران تن کشته و زخمی برجا گذاشت! بی‌حرمتی و ریختاندن خون همان مردم، که عقیده و سرزمین‌شان یکی است، آن‌ها این فرموده الله سبحانه‌و‌تعالی را خوب می‌فهمند: 

﴿وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً[نسا: 93]

ترجمه: كسی‌كه مؤمنی را از روی عمد بكشد و از ایمان او باخبر بوده و تجاوزكارانه او را به قتل برساند و چنین قتلی را حلال بداند، كافر بشمار می‌آید و كیفر او دوزخ است و جاودانه در آن جا می‌ماند و الله سبحانه وتعالی بر او خشم می‌گیرد، او را از رحمت خود محروم می‌سازد و عذاب عظیمی برای وی تهیه می‌بیند.

پیامبر گرامی ما صلی‌الله‌علیه‌وسلم در روایت البراء بن عازب می‌فرماید:

«لَزَوَالُ الدُّنْيَا أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ قَتْلِ مُؤْمِنٍ بِغَيْرِ حَقٍّ»

ترجمه: نابود شدن دنيا نزد الله (سبحانه‌و‌تعالی) سبك‌تر از كشتن مؤْمن به‌طور ناحق است.

این جنگ‌ها در پرتو زوال خدمات در مناطق زیراداره فرمان ریاست‌جمهوری، به‌شمول مردم شبوه، که از بی‌توجهی در صحت، اقتصاد، آب و دیگر ضرورت‌ها به عنوان نتیجه به‌هم‌پیوستن نظام به مفکوره سرمایه‌داری رنج می‌برند، که هیچ نگرانی از محافظت امورات مردم مطابق به قوانین اسلام را ندارند؛ بلکه بیشتر نگران آن هستند تا مالیات را بر مردم تحمیل نمایند و آن‌ها را بیشتر از هر روز دیگر در فقر نگهدارند و جیب‌های حکم‌رانان را با بودیجه ملکیت عامه و ملکیت دولت پُر نمایند. این اعلامیه هم‌چنان در پرتو جداسازی آشکار بین اعضای شورای رهبری ریاست‌جمهوری، حمایت‌گران و رقیبان، مطابق به رهنمود‌های احزاب که آن‌ها را حمایت می‌کند، صادر شده است! در حقیقت شورا در عدم موجودیت نماینده طارق صالح، بحسنی و عراده برگزار شده است.

آن‌چه در شبوه می‌گذرد، دریافت می‌شود که این تبدیلی‌ست بین نماینده‌ها که پيمان یا همبستگی با مردم هم‌عقیده و هم‌سرزمین‌شان را احترام نمی‌کنند. تشویش و نگرانی آن‌ها این است تا هر چه می‌توانند بر سر  حرکی چوکی قدرت بنشینند، بر خیانت‌شان به امت ادامه داده و صداقت خود را برای نظام کفر و مردم‌اش تضمین کند. معقل بن ٌسار از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم روایت می‌کند، او می‌گوید:

﴿مَا مِنْ عَبْدٍ يَسْتَرْعِيهِ اللَّهُ رَعِيَّةً يَمُوتُ يَوْمَ يَمُوتُ وَهُوَ غَاشٌّ لِرَعِيَّتِهِ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ﴾

ترجمه: هیچ بنده ای نیست که الله متعال عده‌ای را تحت سرپرستی او قرار دهد و او درحالی بميرد که به زيردستانش خيانت کرده است، مگر این‌که الله متعال بهشت را بر او حرام می‌گرداند.

ای مردم یمن، تا چی وقت ادامه می‌دهید تا چوپ سوخت برای جنگ باشید، در حالی‌که در آن دخیل نیستید؟ این حکام دست‌نشانده اسلام را از حاکمیت منزوی ساخته است، از توجه به مردم بی‌اعتنا هستند و آن را خاتمه نداند، بلکه بیشتر آن‌ها خون شما را ریختاندند. شایسته بود که این خون در راه‌ حمل اسلام به جهان از طریق جهاد جهت کسب رضای او الله سبحانه‌و‌تعالی ریخانده می‌شد! که این امر فقط با آمدن خلافت بر منهج نبوت که حزب‌التحریر برای آن کار می‌کند، تحقق می‌یابد. از الله سبحانه‌و‌تعالی نصرت آن را خواهانیم.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه یمن

مترجم: ارسلان مبارز

 

ادامه مطلب...

محکوم کردن اشغال یهود بیهوده‌گویی بیش نیست Featured

  • نشر شده در ترکیه

در نتیجۀ حملات یهود غاصب در روز جمعه 5 آگوست سال 2022م به نوار غزهِ فلسطین که مدت سه روزه به طول انجامید، 46 مسلمان به شهادت رسیده و در حمله دیگری‌که توسط نیروهای یهودی در شهر نابلس در کرانه باختری صورت گرفت، سه مسلمان دیگر نیز به شهادت رسیدند.  در همین حال، ایتامارگویر نماینده مجلس پارلمان و همراه با گروه‌های افراطی یهودی تحت حمایت پلیس یهود بر مسجدالاقصی یورش بردند. با این حال، حاکمان سرزمین‌های اسلامی طبق معمول در برابر این حملات که طی آن اطفال و نوزدان جان‌های‌شان را ازدست داده و صدها مسلمان دیگر از پیر و جوان مجروح گردیدند، مهر سکوت برلب زده اند. مسجدالاقصی توسط یهود‌ی‌ها هتک حرمت می‌شود و حاکمان دست روی دست گذاشته و تماشا می‌کنند. از سوی دیگر، سازمان همکاری‌های اسلامی با صدور بیانیه‌ای این حملات و یورش‌ها را محکوم نموده و ازعان می‌کند که کیان یهود به طور جدی تنش‌ها را در منطقه تشدید کرده و قوانین بین‌المللی را نقض کرده است. به همین ترتیب، ایران که خود را سال‌هاست تکه‌دار  حمایت از مقاومت فلسطین عنوان می‌کند، تا این دَم حتی یک سنگ را هم به سوی کیان یهود پرتاب نکرده است، بلکه بیانیه مشابهی (هم‌چون سازمان همکاری‌های اسلامی) صادر نموده دروغ حمایت از مقاومت را تکرار کرد. متشابهاً دولت‌های اتحادیه عربی و عربستان سعودی نیز به بیانیه‌های تقبیحی شان محدود شدند، و اما ترکیه به بیانیه تقبیحی قانع نشد! بلکه به اهمیت عادی‌سازی روابط جهت انتقال حساسیت در خصوص فلسطین به کیان یهود تأکید کرد. چاوش اوغلو، وزیر امور خارجه طی سخنرانیی در سیزدهمین نشست سفیران، پس از محکومیت کیان یهود گفت: «گفتگوی ما با اسرائیل به ما این اجازه را می‌‌دهد که حساسیت خویش را در مورد مسئله فلسطین ابراز کنیم». با توجه بر این، رئیس جمهور اردوغان، طی نشست شام‌گاهی که برای سفیران برگزار کرد، گفت: «ما هم‌چنان با استفاده از روابط خود با اسرائیل که به شکل عادی و مسیر درست آن برگشته است، از حقوق برادران فلسطینی خود دفاع می‌کنیم». چاوش اوغلو، وزیر خارجه ترکیه، در ۱۳همین کنفرانس سفیران گفت: «گفتگوی ما با اسرايل اجازه می دهد که ما حساسیت خود را در مورد مسله فلسطین ابراز کنیم.» با توجه سخنان اردغان که در جلسه مهمانی شبانه با سفیران گفت: «ما هم‌چنان روابط خود را با اسرائیل دوام داده و به حالت عادی برگشته تا آنکه از حقوق برادران فلسطینی مان دفاع کنیم».                                                      

مقامات ترکیه و کشورهای عربی تحت رهبری حاکمان بزدل و وفادار (به غرب) کاری جز خدمت به امنیت کیان یهود که مسجد الاقصی و قدس را غصب کرده است، انجام نمی‌دهند. چون این‌ها چیزی جز مجریان سیاست‌های امریکا برای تأمین امنیت کیان یهود نیستند. این حاکمان تنها وظیفه دارند که پس از هر کشتار و حملاتی‌که توسط کیان یهود علیه مسلمانان صورت می‌گیرد، بیانیه صادر کنند. برای این‌ها هیچ اشکالی ندارد که ماموریت‌شان افشا شود. از سوی دیگر، این حاکمان وظیفه دارند تا خشم مسلمانان علیه یهودیان غاصب را مهار نموده و مردمان خود را سرکوب نمایند. این کلان‌ترین دلیل بر عادی‌سازی کشورهای عربی و ترکیه با کیان یهود است.

ای مسلمانان! ما شما را خطاب قرار میدهیم؛ چون این حاکمان در موقعیتی نیستند که نصیحت را بشنوند! عشق قدرت آنان را مست کرده است! به همین خاطر چشمان شان در برابر حق و گوش‌های شان از شنیدن پند و اندرز کر شده است! چشمان آن‌ها به سوی آمریکا نگاه می‌کند و گوش‌های شان انتظار تماس تلفنی از واشنگتن را می‌کشد. با توجه به ماموریتی‌که دارند، ایشان باید محافظ تل آویو باشند، نه قدس! فلهذا، این‌ نگهبانان مردم فلسطین نیستند، بلکه محافظین یهودیان غاصب اند؛ ولی شما این گونه نیستید!

ای مسلمانان! می‌دانیم که درد و رنج‌های مسلمانان در قدس، نوار غزه و کرانه باختری درد و رنج شماست! غم آن‌ها غم شما و اشک‌های آن‌ها اشک‌های شماست! پس چرا احساسات خود را عملی نمی‌کنید و برای تغییر دست‌ بکار نمی‌شوید و با ما همکاری نمی‌کنید تا دولت خلافت راشده بر منهج نبوت را حاکم بسازیم که فلسطین را با رهبرانی هم‌چون صلاح‌الدین ایوبی که مسجدالاقصی و قدس را از نجاست صلیبی‌ها پاک‌سازی کرد، پاک نماید! چرا طعم بیعت به خلیفه‌ی راشد را چنان‌که اصحاب رضوان الله تعالی علیهم اجمعین چشیدند، نمی‌چشید؛ خلیفه‌ای که محافظ این سرزمین‌ها بوده و الله سبحانه وتعالی وی را در برابر کفار خیر و برکت داده است؟ فراموش نکنید که این امر دور نیست و فردا برای کسانی‌که منتظر این امر اند، نزدیک است و انشاء الله بشارت رسول گرامی صلی الله علیه و سلم محقق خواهد شد! خلافت بر منهج نبوت محافظ این سرزمین مبارک است، و به واسطه آن الله سبحانه و تعالی این سرزمین مبارک را از کفر آزاد و طعم عزت را مثل یاران قبلی بچشید! و این را فراموش نکنید که آن بسیا‌ر دور نیست و نزدیک به آن‌هایی است که منتظر هستند، الله سبحانه وتعالی مژده آن را توسط پیامبرش داده و وعده‌ی حق است. الله سبحانه و تعالی می‌فر ماید.

﴿وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ [ص: 88]

ترجمه: و بی‌تردید پس از مدتی خبر [صدق حقّانیّت و ظهور عینی آیات ‌‌‌‌‌‌و وعده‌‌‌‌‌های] آن را خواهید دانست.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه ترکیه

مترجم: ابوزید

ادامه مطلب...

شکنجه وحشیانه نوجوان توسط پولیس

  • نشر شده در امریکا

به تاریخ 27 جولای 2022م، "هادی ابو عطاء الله" 17ساله در ایالت "ایلی نویز" توسط سه تن از افسران پولیس در شهر اوک لاون به طور وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت. ویدیوی ضبط شده توسط شاهدان عینی نشان می‌دهد؛ این پسر که رویش به زمین مالیده شده و کاملاً مهار گردیده، بسیار خسته است و ضربات مشت مکرراً بر سر و پاهایش وارد می‌شود. او فعلاً با دماغ شکسته، گردن‌بند بسته کرده و با خون‌ریزی داخلی در شفاخانه به سر می‌برد. رئیس پولیس اوک لاون از افسران دفاع کرده و اظهار داشته که عمل آن‌ها مطابق به آموزش‌های آن‌ها بوده است. صرف نظر از تخلف ادعای سه پولیس در برابر یک خوردسال و این‌که ویدیوهای گرفته شده توسط دوربین‌های پولیس -که از نیروی بیش از حد در مقابل این پسر استفاده شده- عدالت آن‌ها مشخص است.

ما شاهد چنین رویداد‌هایی‌که بارها توسط پولیس در سراسر کشور رخ داده، بوده‌ایم که به اقلیت‌ها حمله می‌کند و شیوه‌های خاص تبعیض‌آمیز را اجرا می‌کنند. اوک لاون و اطراف شهر شیکاگو جمعیت بزرگی از مسلمانان را دارا می‌باشد. با گذشت سال‌ها ما شاهد چندین حوادث تبعیض‌آمیز نژادی و مذهبی، نظارت و بررسی غیر قانونی و آزار و اذیت توسط اجراکننده قانون هستیم.

در صورت بروز چنین رویداد‌ها باید یک موضوع گسترده اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد؛ موضوع نابرابری‌های نژادی، اجرای قانون انتخابی و وحشی‌گری پولیس -که در جامعه آمریکا و هر جامعه دیگر به اساس نظام‌های بشری تعبیه شده است. برای اثبات این موضوع دیگر به آمارهای ثبت شده نیاز نیست. این رویدادها هر روز احساس و دیده شده، از فریادهای "جورج فلوید: "من نمی‌توانم نفس بکشم" گرفته تا حالا چهره ضرب خورده "هادی".

ما به جامعه مسلمان‌نشین توصیه می‌کنیم که در برابر وحشی‌گری پولیس ایستاد شوند و برای هادی و هر قربانی و حشی‌گری‌های پولیس عدالت بخواهند. ما خواستار تغییر در اعمال پولیس، اخراج افسران مظنون و حساب‌دهی ارگان‌های عامل قانون هستیم.

در اخیر، ما باید موقف اسلامی را در مورد ایجاد جوامع هماهنگ و عاری از نژادپرستی نهادینه نموده و استفاده غیر مجاز از زور و قوت توسط اجرای قانون بیان کنیم. فقط اسلام قلب‌های افرادی‌ را که دارای اختلاف نژادی هستند، جمع می‌کند و نژادپرستی و یا طبقه‌بندی را از بین می‌برد. اسلام شکنجه و خشونت را توسط اجرای قانون منع می‌کند و به دنبال ایجاد فرهنگ همدلی و صمیمیت بین مردم و مقامات مسئول می‌باشد. اسلام مسئولیت مراقبت از امور مردم را بر روی شانه‌های هر فرد مسئول گذاشته است. این مسئولیت شبیه یک چوپانی است که از گله خود مراقبت می‌کند و آن‌ها را حق و ناحق نمی‌زند.

حزب‌التحریر-آمریکا

 مترجم عبدالرحمن قاطع

ادامه مطلب...

احکام ناعادلانه علیه شباب حزب‌التحریر، تروریزم و ظلم است

  • نشر شده در اردن

محکمه استیناف اردن فیصله محکمه/دادگاه امنیت دولتی را تأیید کرد و دو تن از اعضای حزب‌التحریر را به اتهام عضویت در حزب‌التحریر و تحریک علیه رژیم اردن و به بهانه یافتن کتب و نشریات حزب‌التحریر در خانه‌های شان به چهار سال زندان محکوم کرد که در این مورد توضیح می‌دهیم:

تأسیس حزب‌التحریر به عنوان یک حزب سیاسی که برای از سرگیری زندگی اسلامی کار و فعالیت می‌کند، از واجبات شرعی است که الله سبحانه و تعالی به آن دستور داده است. قوانین نظام اردن، محاکم آن و در کل نظام آن که اساساً برمبنای دروغ استوار است، هیچ فایده‌ای ندارد. علاوه بر آن، حزب‌التحریر آن را به عمل سیاسی و مبارزه فکری دعوت می‌کند، هیچ نوع فعالیت مادی مانند حمل سلاح را انجام نمی‌دهد و دعوت آن برای تأسیس خلافت تنها در اردن محدود نگردیده؛ بلکه تمام سرزمین های اسلامی را در بر می‌گیرد، و هرجایی‌که پیروزی مسلمانان یعنی اعاده اقتدار آن‌ها باشد، آنجا نظام اسلام خواهد بود. پس چرا اردن این دعوت را عامل تضعیف نظام حاکم‌اش تلقی می‌کند، در حالی‌که این حزب در بسیاری از سرزمین‌های اسلامی هرروز به شکل علنی فعالیت و دعوت سیاسی می‌کند؛ اما نظام‌های حاکم آن‌ها این دعوت را باعث تضعیف حاکمیت خود نمی‌دانند؟!

این محکومیت ناعادلانه زندان شباب حزب‌التحریر صرفاً به دلیل تعلق داشتن به یک حزب سیاسی، که برای اسلام و تطبیق احکام آن دعوت می‌کند، تروریزمی است که توسط محکمه/دادگاه امنیت دولت انجام می‌شود و سرکوب همه کسانی است که برای نجات امت از سلطه استعماری، سیاسی و اقتصادی فعالیت می‌کنند، و دروغ های نظام را مبنی بر ادعایش، که مدرن‌سازی، اصلاحات سیاسی و تشویق به تشکیل احزاب سیاسی است، افشا و آشکار می‌سازد. این تذکری است از بیانیه‌های گذشته ما که قبلاً اظهار داشتیم؛ احزابی‌که این نظام را می‌خواهد، احزابی است که از نوع خود این نظام بوده و با اعمال سیاسی آن که ذلیل ساختن مردم و این سرزمین است، موافق بوده و مردم و سرزمین را با گرو گذاشتن در اختیار استعمارگران کافر در قعر بدبختی فرو برد، استعمارگران کافری‌که با پیشنهاد دادن پایگاه نظامی و در خدمت گذاشتن اردو/ارتش برای آن‌ها، دروازه سرزمین را به روی خود باز کردند.

 ای مسلمانان! کار برای از سرگیری زندگی اسلامی و احیای نظام خلافت یک فرض کفایی بالای همه شماست! نه تنها بالای حزب‌التحریر، و این کار تا زمان تأسیس آن بر گردن شما فرض خواهد ماند، و این احکام ناعادلانه و تبعیض‌آمیز علیه شباب حزب‌التحریر بخشی از جنگ با اسلام و سد راه شدن آن می‌باشد، و تلاش برای ایجاد ترسی است تا از وجیبه بزرگی‌که الله سبحانه و تعالی بالای شما تحمیل کرده است، دوری جویید.

حزب‌التحریر از زمان تأسیس آن در سال 1953م تا فی الحال برای از سرگیری شیوۀ زندگی اسلامی کار و فعالیت می‌کند، و امت را برای تأسیس خلافت دعوت می‌کند. این یک حزب سیاسی است که اسلام اصل و اساسات آن را تشکیل می‌دهد، فعالیت های آن برای همه شناخته شده است، در 40 کشور حضور فعال دارد و با دستگیری، سرکوب و یا احکام ناعادلانه قضاتی‌که زندگی آخرت خودرا فروخته اند، دست از فعالیت باز نمی‌دارد و دنیای حاکمان آن‌ها، رژیم‌های ضعیف و وحشتناکی‌که از دعوت به الله سبحانه وتعالی و تطبیق احکام وی در هراس اند.

﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

ترجمه: و الله (سبحانه و تعالی) همیشه در کارهایش غالب است، اما اکثر مردمان نمی‌دانند. [یوسف-21]

دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر-ولایه اردن

 مترجم عبدالرحمن قاطع

 

ادامه مطلب...

قتل، هتک حرمت مقدسات و تاراج سرزمین‌های مسلمانان در نبود سپرشان Featured

رئیس جمهور امریکا صبح سه‌شنبه، ۲ آگست/اوت ۲۰۲۲م اعلام کرد که دکتور ایمن الظواهری را به روز شنبه، ۳۰ جولای/ژوئیه ۲۰۲۲م در حملۀ یک هواپیمای بی‌سرنشین در خانه‌ای در شهر کابل کشته‌اند. این حادثه درست زمانی رخ داد که دکتور ایمن الظواهری از اوایل سال جاری تحت تعقیب بود، به فامیل‌اش در مرکز شهر کابل پیوست.

زمانی‌که دکتور ظواهری به دست سازمان استخبارات/اطلاعات امریکا یعنی قاتل و دشمن سرسخت مسلمانان و اسلام شهید شد، هدف‌اش را درک کرده‌بود که به یکی از مقام‌های شهادت حسین و یا حسن نایل خواهد آمد. امریکا اطفال مسلمانان را به خاک و خون می‌کشد، به مقدسات‌شان بی‌حرمتی می‌کند و به سرزمین‌های‌شان از خشکه، بحر و هوا تجاوز می‌کند؛ اما کسی نیست تا جلو این همه یکه‌تازی امریکا را بگیرد. سوال این‌جاست:

آیا امریکا می‌تواند چنین عملیاتی را در لندن، پیکنگ و یا مسکو انجام دهد و یکی از افراد تحت تعقیب‌اش را به قتل برساند؟ البته که نمی‌تواند.

چرا امریکا بعد از جنگ تقریباً بیست ساله‌اش هنوز هم قسمی رفتار می‌کند که گویا افغانستان میدان نبردش باشد؟! به دلیل این‌که امریکا یک کشور استعماری است و تاکنون از تاراج ثروت سرزمین‌های اسلامی اشباع نشده‌است. با توجه به خروج امریکا از سرزمین‌های اسلامی، می‌توان گفت که این محض عقب‌نشینی مؤقتی است تا به بحران‌های چین و روسیه پایان دهد و سپس تاراج سرزمین‌های اسلامی را مجدداً آغاز خواهد کرد!

افغانستان و سایر سرزمین‌های اسلامی تاهنوز تحت تهدید نیروهای امریکایی قرار دارند؛ چون این سرزمین‌ها نیروهای منظم نظامی ندارد تا مانع امریکا شوند. کجاست دافع/پدافند هوایی که هواپیماهای امریکایی را در حریم هوایی افغانستان تحریم کند. کجاست آژانس‌های استخباراتی/اطلاعاتی که چشم‌های جاسوسان را از حدقه‌شان در کابل و دیگر سرزمین‌ها اسلامی بکَشد؟

رهایی افغانستان و مردم‌اش از دام‌های امریکای خائن هنوز محقق نشده‌است. مردم افغانستان تاحال از گزند و حرص غرب امن نیستند. نجات و امنیت‌ مسلمانان در شرایط فعلی ناممکن است؛ مگر این‌که مسلمانان دولت خلافت داشته باشند. دولتی‌که امریکا و هم‌پیمانان‌اش را وادار خواهد کرد تا از این وسوسه‌های شیطانی‌شان دست بردارند؛ کاری‌که ابوبکر صدیق رضی الله عنه در پاسخ به شایعات رومی‌ها کرد و ثبت تاریخ شد.

مسلمانان آسیای مرکزی و جنوب آسیا بی‌صبرانه منتظر برگشت دولت خلافت اند تا پایگاهی قدرت‌مند باشند که قلب‌شان را مملو از محبت خواهد کرد. در نتیجه توانایی‌ها، ظرفیت‌ها، زندگی‌ها،‌ دارایی‌ها و مردان‌شان در خدمت دولت خلافت خواهند بود. الله سبحانه وتعالی افغانستان، پاکستان و اطراف‌شان را برای این مسئله آماده کرده‌ و نعمت‌هایی را مانند موقعیت عالی جئوپولیتیک و مردمی‌که اسلام را از اعماق قلب دوست دارند، بر آنان ارزانی داشته‌است.

غرب استعمارگر که در رأسش امریکا قرار دارد، نیز در چالۀ اختلافات اجتماعی فرو می‌رود و بحران‌های داخلی‌اش را شعله‌ورتر می‌کند. اکنون کار به جای رسیده‌ که احزاب امریکا مردان بی‌اهلیتی را به اریکۀ قدرت نشانده‌اند؛ از ترامپ که وسواس فکری و خصومت جنایت‌کارانه‌اش را در بخشی از پایگاه حزب جمهوری‌خواه تشدید کرد تا بایدن که هرچند علایم زوال عقل او را می‌دانستند، بازهم وی را انتخاب کردند.

و حالا ترور ایمن الظواهری به دستور رئیس جمهور امریکا زمانی اتفاق می‌افتد که تنها چند ماه به انتخابات کنگره مانده‌است. این تحولات نشان می‌دهد که حزب دموکرات برای از دست دادن قدرت در یک نوع سردرگمی و ترس به سر می‌برد. این امر سیاست‌مداران امریکا را به یک شکاف اجتماعی کشانده که بیرون آمدن از آن ناممکن شده‌است.

در نتیجه مسلمانان افغانستان و پاکستان را دعوت می‌کنیم که دست به دست حزب‌التحریر دهند و خلافت راشده بر منهج نبوت را تأسیس کنند و صاحب قدرت شوند تا آسیای مرکزی و جنوب آسیا را وحدت بخشند و فصلی جدید از شکوه را در تاریخ امت اسلامی رقم زنند. چنان که الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ [محمد: ۷]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! اگر (آیین) الله (سبحانه و تعالی) را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گام‌های‌تان را استوار می‌دارد.

انجینیر صلاح الدین عضاضه

رئیس دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...

آنچه از قرآن حجت شمرده می‌شود، تنها همان چیزی بوده که به صورت متواتر برای ما رسیده است

  • نشر شده در فقهی

به جواب طارق محمود

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شیخ بزرگوار ما، الله سبحانه و تعالی صحت و عافیت دائمی را برای شما نصیب فرموده و شما را به وسیله‌ی قدرتمندان مسلمانِ با تقوی یاری نموده و نصرت را به دستان شما نصیب فرماید! آمین یا رب العالمین!

شیخ بزرگوار ما! طوری‌که من کتاب‌های علماء را خواندم و با برخی از نصوص مواجه شدم، بعضی از صحابه مثل عبدالله بن مسعود و ام المومنین عائشه رضی الله عنها به اعتبار این‌که این نصوص آیات از قرآن کریم هست، روایت کردند؛ ولی این نصوص گرفته نشده و به آن‌ها به عنوان بخشی از قرآن کریم اعتبار داده نشده است؛ زیرا این نصوص در خبر واحد وارد شده و مشخص است که قرآن کریم به وسیله‌ی خبر واحد ثابت نمی‌شود؛ پس در صورتی‌که خبر به صورت واحد نقل شده باشد، در این صورت ظنی است. اما سوال اینست که ما با این نصوص در حالی‌که صحیح و از طریق کسی روایت شده که ثقه و عادل بوده و دارای حافظه قوی می‌باشد، چی تعامل کنیم؟ این نصوص هرچند که به صورت متواتر ثابت نشده؛ ولی به گمان غالب ثابت شده؛ پس آیا این نصوص در نزد فقهاء و مجتهدین معتبر است؟ آیا در خصوص عمل به این نصوص می‌توان مانند نصوص شرعی عمل کرد و احکام شرعی را از این نصوص استنباط کنیم؟ و یا این‌که این نصوص معتبر نبوده و طوری پنداشته می‌شود که گویا روایت نشده است؟

الله سبحانه و تعالی شما را برکت دهد! از بابت این‌که سوالم طولانی شد، معذرت می‌خواهم!

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

از بابت دعای نیکی‌که در حق ما نمودید، الله سبحانه و تعالی برای شما برکت دهد! ما هم برای شما طلب خیر می‌کنیم.

اما قبل از جواب در خصوص سوال شما در مورد قرآن کریم؛ مسائل زیر را از کتاب‌های ذیل نقل می‌کنیم:

1-      در باب "ما يعتبر حجة من القرآن" در جزء سوم کتاب شخصیه چنین آمده است: «آنچه از قرآن به صورت متواتر برای ما نقل شده و می‌دانیم که آن بخشی از قرآن است، تنها همان به عنوان حجت و دلیل محسوب می‌شود. اما آنچه که به صورت خبر واحد برای ما نقل شده مانند مصحف ابن مسعود و غیره چنین چیزی حجت شمرده نمی‌شود؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم مکلف بود تا قرآن را بر گروهی از صحابه تحمیل نماید که به قول این گروه حجت قاطعه ثابت شود و کسانی‌که به قول آن‌ها حجت قاطعه به وجود می‌آمد، نسبت به ایشان تصور نمی‌شود که آن‌ها توافق به نقل ننمودن قرآن بکنند. هم‌چنان در خصوص ایشان تصور نمی‌شود که اگر بخشی از قرآن به آن‌ها سپرده شده باشد، آن‌ها نقل نکرده باشند؛ چنین چیزی متصور نیست، اما آنچه که به صورت خبر واحد نقل شده او معتبر نیست؛ زیرا واحد بودن خبر برخلاف آن چیزی است که رسول الله صلی الله علیه و سلم به آن مکلف شده بوده و بر خلاف آن چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم قرآن را به تعدادی از مسلمانان تحمیل کرده تا قرآن را حفظ قرآن نمایند؛ در حالی‌که آن‌ها از جمله کسانی بودند که به سبب قول شان حجت ثابت می‌شد. این در کنار آن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم امر به کتابت قرآن نموده است؛ پس در این صورت انفراد یک شخص و یا تعدادی‌که به سبب گفته‌ی شان حجت قاطعه ثابت نمی‌شود، نقل قرآن بخشی از قرآن ثابت نمی‌شود؛ به همین دلیل آنچه از قرآن به صورت خبر واحد نقل شده به صورت مطلق حجت نیست.»

هم‌چنان در همین کتاب چنین آمده است: «اما تفاوت مصاحف آنچه از خبر واحد باشد، از قرآن نبوده، قرآن شمرده نمی‌شود و حجتی هم نیست، و آنچه متواتر باشد، از قرآن شمرده شده و حجت است؛ پس قضیه متعلق به مصحف نیست بلکه قضیه متعلق به آیاتی است که مصحف آن را شامل می‌شود. اگر آیه از رسول الله صلی الله علیه و سلم به صورت متواتر نقل شده باشد، یعنی آن روایت را عددی‌که به حد تواتر برسد، روایت کرده باشد و روایت از کسانی باشد که به اساس گفته‌ی شان حجت قاطعه ثابت شود، پس آن روایت از جملۀ قرآن پنداشته شده و حجت می‌باشد و آن روایتی‌که چنین حالت و شرائط را نداشته باشد، قرآن پنداشته نمی‌شود. به همین دلیل تمام مصحف عثمان رضی الله عنه قرآن است؛ زیرا تمام آیاتی را که این مصحف احتواء می‌کند، به صورت متواتر نقل شده و کسانی نقل کرده که به اساس قول شان حجت قاطعه ثابت می‌شود؛ اما به مصحف ابن مسعود نگاه کرده شود، آنچه را این مصحف از آیات منقولۀ متواتر احتواء می‌کند، قرآن پنداشته شده و آنچه را به صورت خبر واحد احتواء می‌کند، قرآن پنداشته نشده و حجت نمی‌باشد، مثل «فصيام ثلاثة أيام متتابعات؛ پس سه روز، روزۀ پی در پی است».

بناءً اعتراض که در شأن حفظ قرآن و در خصوص مصاحف صحابه وارد شده مردود بوده و ثابت می‌شود که قرآن تنها همان روایاتی است که به صورت متواتر نقل شده و اخبار آحاد از جمله قرآن نمی‌باشد؛ چیزی‌که توجه به آن لازم است، این بوده که قرآن به صورت مشاهده در وقتی‌که به رسول الله صلی الله علیه و سلم نازل شده، نقل شده و در پهلوی حفظ قرآن به صورت کتبی نیز تحریر یافته است. پس صحابه رضوان الله علیهم اجمعین قرآن را به صورت روایت از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت و نقل نکردند، بلکه قرآن را به عین همان شکلی‌که به رسول الله صلی الله علیه و سلم وحی شده و به همان شکلی‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم دستور به کتابت آن داده اند، نقل نمودند؛ به خلاف حدیث؛ زیرا حدیث از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت شده و در وقت گفتار رسول الله صلی الله علیه و سلم و در وقت روایت آن نوشته نشده است و جمع‌آوری و ثبت حدیث در زمان تبع تابعین صورت گرفته؛ ولی قرآن در همان وقت نزول خود جمع‌آوری و ثبت شده است و صحابه قرآن را به همان شکل نقل کرده که نازل شده است؛ به همین دلیل گفته می‌شود که صحابه قرآن را برای ما عیناً نقل نموده اند.

2-      در جلد سوم کتاب شخصیه باب "الناسخ والمنسوخ": چنین آمده است: «دوم نسخ حکم آیه است، نه نسخ تلاوت آیه و همین قول، قول جمهور علما و مورد اعتماد است. این قول را این مسأله ثابت می‌سازد که تمام آیات قرآن به دلیل قطعی ثابت شده و هرگاه آیه‌ای به دلیل قطعی ثابت نشده باشد، به عنوان قرآن اعتبار داده نشده و نسخ تلاوت هیچ آیۀ از آیات قرآن به اساس دلیل قطعی ثابت نشده است؛ ولی این‌که دلیل ظنی بر وجود نسخ تلاوت وارد شده هیچ اعتبار و ارزش در مسأله نسخ ندارد؛ زیرا قطعی توسط ظنی نسخ نمی‌شود؛ بلکه قطعی توسط قطعی مانند خودش و یا توسط قطعی بالاتر از خودش نسخ می‌شود. این در حالی است که هیچ دلیل قطعی بر نسخ تلاوت وارد نشده و این خود دلیل است بر این‌که هدف از نسخ حکم است نه نسخ تلاوت.»

-          هم‌چنان در همین کتاب آمده است: «اما نسخ قرآن از لحاظ تلاوت ممنوع و غیر جائز است و تحقق نسخ تلاوت توسط دلیل قطعی ثابت نشده است. دلیل این‌که نسخ آیه از لحاظ تلاوت جواز ندارد، همان آیۀ مبارکۀ : (نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا؛ ما بهتر از آن و یا مانند آن را می‌آوریم.) می‌باشد، زیرا همۀ قرآن بدون تفاوت خیر است؛ اگر هدف از نسخ آیه پاک کردن آن از لوح محفوظ و کتابت بدیلی برایش باشد، در این صورت وصف خیریت در مورد آن آیه مصداق پیدا نمی‌کند؛ لذا معنی نسخ همان نسخ حکم آیه است؛ نه خود آیه. هم‌چنان نزول، حفظ و کتابت قرآن به صورت متواتر صورت گرفته که ایمان به قرآن به همین اسلوب جزء از عقیده محسوب می‌شود. عقیده تنها از دلیل قطعی الثبوت و قطعی الدلالت گرفته می‌شود و قطعی بودن نزول، حفظ و کتابت قرآن در این صورت حاصل نمی‌شود؛ زیرا دلیل قطعی وجود ندارد که دال بر جواز نسخ قرآن از لحاظ تلاوت داشته باشد؛ پس نسخ قرآن از لحاظ تلاوت جائز نیست، اما دلیل عدم وقوع نسخ قرآن از لحاظ تلاوت این است که هیچ دلیل قطعی وارد نشده تا ثابت سازد که آیۀ از آیات قرآن به اساس دلیل قطعی نسخ شده است. اما آنچه که از زید ابن ثابت روایت شده که گفت شنیدم که رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌گفت:

-          «الشَّيْخُ وَالشَّيْخَةُ إِذَا زَنَيَا فَارْجُمُوهُمَا الْبَتَّةَ. فَقَالَ عُمَرُ: لَمَّا أُنْزِلَتْ هَذِهِ أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ فَقُلْتُ: أَكْتِبْنِيهَا؛ مرد زناکار و زن زناکار وقتی زنا کردند، هر دو را سنگسار کنید؛ سپس عمر گفت؛ وقتی این نازل شد، من نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمدم، گفتم آیا این را برایم بنویسم؟» (احمد این حدیث را تخریج نموده است) و آنچه که عائشه رضی الله عنها روایت نموده است که گفت: «كَانَ فِيمَا أُنْزِلَ مِنَ الْقُرْآنِ عَشْرُ رَضَعَاتٍ مَعْلُومَاتٍ يُحَرِّمْنَ، ثمَّ نُسِخْنَ بِخَمْسٍ مَعْلُومَاتٍ؛ در ابتداء از قرآن طوری نازل شده بود که شیرخوارگی ده ماه مشخص حرمت ازدواج زنان را ثابت می‌کند؛ پس از آن ده ماه نسخ و پنج ماه تعیین شد.» (این حدیث را مسلم روایت کرده است). روایتی‌که از ابن کعب و ابن مسعود روایت شده که آن‌ها چنین قرائت کردند: «فصيام ثلاثة أيام متتابعات» و آنچه روایت شده که سورۀ احزاب معادل سورۀ بقره است و غیر از این قول؛ همۀ این اخبار؛ اخبار آحاد است که حجت بر نسخ دلیل قطعی نمی‌شود؛ زیرا این اخبار ظنی هست و قطعی توسط ظنی نسخ نمی‌شود و قطعی را به جز قطعی نسخ نمی‌کند؛ پس لازم است تا به صورت قطعی ثابت شود که این آیه نازل شده است تا به آن عقیده شود و این آیه از جملۀ قرآن است و سپس به دلیل قطعی ثابت شود که آن آیه نسخ شده است و چنین چیزی اصلاً به وقوع نپیوسته است. بناءً نسخ قرآن از لحاظ تلاوت واقعی نمی‌باشد.»

بناءً به دلائل و مسائل فوق جواب سوال شما از این قرار است:

ا- قرآن کریم چنین تعریف شده است: «قرآن کلام الله است که توسط جبرئیل علیه السلام لفظاً و معناً بر رسول آن محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده که معجز بوده و تلاوت آن عبادت و به صورت متواتر برای ما نقل شده است.» این قرآن است که بر سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده و همین قرآن است که بر ما در بین دو جلد مصحف به صورت متواتر نقل شده است. این تعریفی است که به تمام معنی بر مصحف عثمان رضی الله عنه منطبق شده و این تعریف بر مصحف انطباق پیدا می‌کند که در زمان خلیفه راشده عثمان ابن عفان رضی الله عنه در چند نسخه کاپی شد. نسخه‌ای را که ابوبکر صدیق رضی الله عنه در پیش روی و در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم نوشته شده بود و از این نسخه‌های کاپی شده‌اش را به جامعۀ اسلامی پیش‌کش نمود و اصحاب رضی الله عنهم بر این نسخه اجماع کردند؛ چنانچه این موضوع به صورت مفصل در کتاب‌های ما بیان شده است.

ب- این موضوع این را افاده می‌کند که آنچه بر ما به صورت خبر واحد نقل شده، مانند مصحف ابن مسعود و غیره از جملۀ قرآن محسوب نشده و حجت هم شمرده نمی‌شود. هم‌چنان این خبر از جمله سنت نیز محسوب نمی‌شود؛ زیرا این خبر روایت شده که از جملۀ قرآن است و روایت نشده که از جملۀ حدیث است و وقتی چنین باشد؛ پس این خبر از جمله سنت نبوده و جائز نیست که در احکام شرعی و سائر امور که لازم است تا از ادلۀ شرعی استنباط شود، به آن استدلال شود.

ج- قرائت قرآن به مثل این روایات و قرائات شاذه صحیح نیست. ما در پاسخ به پرسش تاریخی 18 ذی القعدۀ 1434هـ.ق/24 سبتمبر2013م موضوع را ذکر کردیم که اشاره به همین مسئله دارد و در این پاسخ به پرسش چنین آمده است: «اما قرائت قرآن به قرائات غیرمتواتر خواه موافق به رسم خط عثمانی موافقت کند و یا نکند، قرائت به چنین قرائت‌های جائز نبوده و این قرائات قرآن محسوب نمی‌شود؛ بلکه قرآن همان چیزی است که به صورت متواتر از رسول الله صلی الله علیه و سلم نقل شده است.»

د- تا زمانی‌که این نصوص روایت شده به صورت آحاد باشد و ادعا شود که این روایات از جملۀ قرآن است، قرآن محسوب نمی‌شود و هم‌چنان این روایات از جملۀ سنت نیز شمرده نمی‌شود؛ زیرا روایت نشده است که این روایات از جملۀ سنت است، لذا نهایت آنچه ممکن است که در خصوص این روایات بگوئیم، اینست که این روایات تفسیر و توضیح صحابه برای قرآن است؛ یعنی ممکن است که این روایات قول صحابی محسوب گردد که این روایت در خصوص بیان معنی آیۀ باشد که این زیادت و قرائت به آن تعلق دارد. یعنی به معنی این است که صحابه این آیه را خوانده و سپس آن آیه را تفسیر نموده بدون این‌که بین آیه و تفسیر آن تفکیک و فاصله آورده باشد و این تفسیر صحابه به تعقیب آیه نقل شده و شنونده گمان کرده که این تفسیر صحابه از جملۀ قرآن است؛ در حالی‌که آن از جملۀ قرآن نبوده؛ بلکه تفسیر صحابی و مطابق به نظر صحابی است. این چیزی است که در این مسئله می‌توان به سوی آن برویم و به این نظر باشیم، فراتر از آن اصلاً ممکن نیست که به هیچ عنوانی بیرون شویم؛ پس قرائت ابن مسعود: «فصيام ثلاثة أيام متتابعات» به زیادت «متتابعات» قول ابن مسعود است که در آن لزوم و وجوب پی‌درپی بودن روزۀ کفارۀ یمین بیان شده است؛ یعنی این زیادت بیان برای حکم تتابع آن هم مطابق به نظر ابن مسعود رضی الله عنه است و ممکن نیست که این مسئله از اجتهاد و فهم صحابه فراتر برود و هم‌چنان این روایت حکم دلیل شرعی به عنوان سنت نمی‌گیرد. بناءً هر نص آحاد که از قرآن کریم با نص قطعی در تعارض قرار گیرد، در مورد آن دقت شود:

اگر سند آن ضعیف بود، به دلیل ضعف آن رد شود و اگر سند آن صحیح بود، آن نص از لحاظ درایت رد شود؛ زیرا این نص با نص قطعی در تعارض است.

3-      آنچه در بعض کتاب‌های فقهای مسلمانان ذکر شده برای معلومات بیش‌تر در این خصوص ذکر می‌کنیم:

ا- در صحفۀ 11908 کتاب موسوعة الفقهی کویتی چنین آمده است: «قرآن آنست که در بین دو جلد مصحف به ما به صورت متواتر نقل شده و به مصحف قید شده است؛ زیرا صحابه رضی الله عنهم در نقل و پاک‌سازی آن از غیرش تلاش و مبالغه کردند تا جایی‌که نقطه‌گذاری را ناپسند دانستند تا قرآن به غیراش خلط نشود؛ پس ما می‌دانیم که آنچه در مصحف نوشته شده، متفق علیه و قرآن است و آنچه خارج از مصحف است، قرآن نمی‌باشد؛ زیرا عرفاً و عادتاً محال است که با وصف موجودیت عوامل بسیاری به حفظ قرآن بازهم در قسمت حفظ و نگهداری آن سهل‌انگاری شود؛ مثلاً نقل شود و یا با آنچه از آن نیست خلط شود.»

موسوعة الفقیه این موضوع را ادامه داده است: «در خصوص این‌که هرآنچه از قرآن است لازم است تا در کلیات و جزئیات خود متواتر باشد، اختلافی وجود ندارد. هم‌چنان در مورد محل، وضع و ترتیب قرآن در نزد جمهور پژوهشگران اهل سنت نیز همین دیدگاه است؛ یعنی لازم است که محل، وضع و ترتیب آن نیز متواتر باشد.» در "مسلم الثبوت" و شرح این کتاب تحت نام "فواتح الرحموت" ذکر شده است: «آنچه به صورت آحاد نقل شده، به هیچ‌وجه از قرآن به شمار نمی‌آید و در این خصوص هیچ‌کسی از اهل مذاهب اختلاف نکرده است. "فواتح الرحموت" استدلال نموده که قرآن به دلیل چلنج دادنش تمامی عوامل نقل را شامل شده و به دلیل این‌که قرآن به اعتبار لفظ و معنی‌اش اساس احکام است، به حدی‌که بسیاری از احکام به نظم آن ارتباط دارد و به دلیل این‌که در تمام عصر و زمان‌ها به قرآن تبرک جسته می‌شود، به همین دلیل تلاش صحابه برای حفظ قرآن به صورت متواتر و قاطع به یقین رسیده است و هر آنچه که عوامل نقل آن تکمیل باشد، عادتاً متواتر نقل می‌شود؛ پس وجود قرآن از لحاظ عادت در حقیقت ملزوم تواتر است و وقتی لازم تواتر باشد، نفی گردد، ملزوم به صورت قطعی نفی می‌گردد و منقول به صورت متواتر آحاد نیست؛ پس در این صورت قرآن شمرده نمی‌شود...»

ب- در کتاب (الإتقان في علوم القرآن "1/ 279") نوشته‌ی سیوطی چنین آمده است: «و ابوعبید در فضائل قرآن گفته است، منظور از قرائت شاذه تفسیر قرائت مشهوره و بیان معانی آن است؛ مانند قرائت عائشه و حفصه "والصلاة الوسطى صَلَاةِ الْعَصْر؛ نماز وسطی همان نماز عصر است" و قرائت ابن مسعود "فَاقْطَعُوا أَيْمَانَهُمَا؛ دست راست شان را قطع کنید" و قرائت جابر "فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ لَهُنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ واقعاً که الله اگر بالای شان اجبار شود، آمورزنده و مهربان است" گفته است این حروف و آنچه مشابه این‌ها است، تفسیر قرآن واقع شده و مثل این از تابعین نقل قول شده و نیک پنداشته شده و قبول شده است؛ پس در صورتی‌که از کبار صحابه روایت شده باشد، حتماً قبول می‌شود...»

امیدوارم که همین قدر کفایت سوال شما را کرده باشد و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حمکمت‌تر است!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه